تیم سرمایه گذاری صندوق پژوهش و فناوری گیلان جهت توانمندسازی استارتاپ ها و کسب و کارهای نوپا، فایل excel مورد نیاز جهت تحلیل مولفه های مالی را آماده نموده است. چنان چه تمایل به دریافت این فایل نمونه دارید، می توانید درخواست خود را با موضوع “دریافت فایل excel تحلیل مولفه های مالی” به آدرس پست الکترونیک صندوق گیلان ([email protected]) ارسال نموده یا در زیر همین پست آدرس پست الکترونیک خود را یادداشت بفرمایید.
نظریههای سرمایهگذاری
نظریههای سرمایهگذاری از نظریات علم اقتصاد بوده و اقتصاددانان در تلاش هستند تا رابطه مخارج سرمایهگذاری را با عوامل مؤثر بر سرمایهگذاری تبیین نمایند. دو نظریه مهم سرمایهگذاری عبارت از: نظریه اصل شتاب، مربوط به کلاسیکها و نظریه کارایی نهایی سرمایهگذاری، مربوط به کینز است. مخارج سرمایهگذاری در اقتصاد کلان تحت تأثیر عوامل زیادی همچون درآمد ملی، نرخ بهره، انتظارات، امنیت سیاسی و اقتصادی و غیره قرار فاکتورهای سرمایهگذاری دارد.
سرمایهگذاری به معنای تغییر در حجم سرمایه موجود در یک جامعه در طی یک دوره بوده و از افزایش ظرفیت تولیدی جامعه است که به سه شکل میباشد: سرمایهگذاری در ماشین آلات و تجهیزات؛ سرمایهگذاری در ساختمان؛ سرمایهگذاری در موجودی انبار.
فهرست مندرجات
۱ - مقدمه
[ویرایش]
اقتصاددانان کلاسیک و کینز، معمولا فرض را بر این میگذاشتند که سرمایهگذاری، تابعی از نرخ بهره است. اما از سالهای پس از جنگ جهانی دوم اقتصاددانان بهطور فزایندهای اهمیت نرخ بهره را بهعنوان یک تعیینکننده سرمایهداری مورد تردید قرار دادند. بهویژه، مطالعات تجربی اولیه حاکی از آن است که سرمایهگذاری نسبت به تغییرات نرخ بهره تقریبا غیرحسّاس است. در نتیجهی این مطالعات، تئوریهای مختلف سرمایهگذاری ارائه گردید؛
که در ادامه به مهمترین این نظریهها اشاره میگردد.
۲ - انواع سرمایهگذاری
[ویرایش]
قبل از بیان نظریات لازم است دو واژه توضیح داده شود. سرمایهگذاری خالص و جایگزینی؛ سرمایهگذاری از جهت حفظ یا افزودن به ظرفیت تولیدی به دو قسم تقسیم میشود.
۱: سرمایهگذاری جایگزینی (جبران استهلاک): به آن بخش از مخارج سرمایهگذاری گفته میشود که برای جبران فرسودگی و استهلاک سرمایه مولد اعم از سرمایه کسب و کار و مسکونی و غیره صورت میگیرد تا توان تولیدی و ظرفیت تولیدی اقتصاد کاهش نیابد و حفظ شود.
۲: سرمایهگذاری خالص: به آن بخش از سرمایهگذاری که به افزایش ظرفیت و توان تولیدی کالا و فاکتورهای سرمایهگذاری خدمات اقتصادی منجر میشود.
۳ - نظریه شتاب ساده سرمایهگذاری
[ویرایش]
نظریه شتاب ساده سرمایهگذاری (Acceleration principle theory) در سال ۱۹۱۷ توسط کلارک مطرح شد. کلارک برای بیان نظریه خود فروضی را در نظر گرفت:
۱: نسبت سرمایه به تولید مقدار ثابتی است.
۲: بنگاهها سرمایه راکد و بیکار در اختیار ندارند.
۳: سرمایه موردنیاز برای تولید بلافاصله تهیه میشوند. به عبارت دیگر اگر برای تولید کالا نیاز به افزایش موجودی سرمایهای باشد فراهم ساختن کالاهای سرمایهای بدون نیاز به زمان و بدون افزایش قیمت، میسر است.
این نظریه بیان میدارد که سرمایهگذاری خالص، به سطح تغییرات تقاضای/کل (سطح تغییرات درآمد) و سرمایهگذاری جایگزینی به موجودی سرمایه دورههای قبل بستگی دارد.
البته تاکید نظریه شتاب بر این نکته است که عامل تعیینکننده سرمایهگذاری، سطح درآمد دوره جاری نیست؛ بلکه میزان، سرعت افزایش تولید جامعه است.
برای تولید، مقدار ثابتی از محصول و مقدار معیّنی از عوامل تولید مورد نیاز است. اگر سطح تولید بخواهد بالا رود، عوامل مورد نیاز برای ایجاد آن نیز باید افزایش یابد. یکی از این عوامل سرمایهگذاری است. اگر سرمایهگذاری بخواهد افزایش یاید لازم است تقاضای کل نسبت به دورههای قبل به صورت فزاینده و شتابان افزایش یابد. به همین دلیل به این نظریه نظریه شتاب گویند. بنابراین با افزایش تولید، موجودی سرمایه مورد نیاز نیز افزایش مییابد. نظریه ساده شتاب نشان میدهد که در یک دوره، برای تولید یک واحد محصول به چند واحد سرمایه نیاز است.
۴ - نظریه شتاب انعطافپذیری
[ویرایش]
نظریه شتاب انعطافپذیری (Flexible acceleration theory) گاهی اوقات به نظریه تعدیل جزیی (partial adjustment mechanism) نامیده میشود همانند نظریه شتاب است با این تفاوت که بنگاهها به محض پی بردن و اطلاع از موجودی بهینه سرمایه به آن دست نمییابند بلکه مدت زمانی طول میکشد تا موجودی واقعی سرمایه به سمت حد مطلوب آن تغییر کند و تعدیل صورت گیرد. با این فرض میتوان یک تفاوت اساسی بین نظریه شتاب ساده و انعطافپذیر به وجود میآید:
در نظریه شتاب ساده سرمایهگذاری خالص تابعی مستقیم و متناسب از تغییرات تقاضای کل است اما در نظریه شتاب انعطافپذیر یا مدل تعدیل جزیی سرمایهگذاری خالص تابعی مستقیم از سطح تقاضای کل است نه تغییرات آن. از طرف دیگر در هر دو مدل سرمایهگذاری جایگزینی تابعی از موجودی سرمایههای دوره قبل خواهد بود.
۵ - نظریه نئوکلاسیک سرمایهگذاری
[ویرایش]
این نظریه توسط یورگنسون دردهه ۱۹۶۰ مطرح شد. ایشان اولا به دنبال آن بود که رفتار سرمایهگذاری را با استفاده از نظریه بهینهسازی متعارف و بر پایههای اقتصاد خردی توضیح دهد و ثانیا نظریه کاملتری نسبت به نظریات شتاب ساده و نظریه کنیز ارائه دهد.
بر اساس نظریه نئوکلاسیک سرمایهگذاری، تعیین موجودی مطلوب سرمایه نیاز به در نظر گرفتن فروض غیر واقعی مانند ثابت بودن نسبت سرمایه به تولید نیست؛ بلکه موجودی مطلوب سرمایه با استفاده از فرمول بهینهسازی تولید در اقتصاد قابل استخراج است. ایشان در جمعبندی نظر خود عوامل موثر بر سرمایهگذاری را به صورت زیر بیان میکند:
۱: افزایش سطح تقاضای کل، که سبب افزایش موجودی سرمایه مطلوب و همچنین افزایش سرمایهگذاری میشود و بر عکس.
۲: افزایش نرخ بهره، سبب افزایش هزینه اجاره حقیقی سرمایه و بنابراین سبب کاهش موجودی مطلوب سرمایه و کاهش سرمایهگذاری میشود و بر عکس.
۳: افزایش نرخ تورم انتظاری، سبب کاهش هزینه اجاره حقیقی سرمایه و به تبع آن باعث افزایش موجودی مطلوب سرمایه و افزایش سرمایهگذاری میشود و برعکس.
۴: افزایش نرخ استهلاک، سبب افزایش هزینه اجاره حقیقی سرمایه و بنابراین سبب کاهش موجودی مطلوب سرمایه و کاهش سرمایهگذاری میشود و بر عکس.
۵: افزایش نرخ تخفیف مالیاتی، سبب کاهش هزینه اجاره حقیقی سرمایه و بدنبال آن افزایش موجودی مطلوب سرمایه و افزایش سرمایهگذاری میشود و بر عکس.
۶ - نظریه منابع داخلی
[ویرایش]
یکی دیگر از نظریههای سرمایهگذاری، نظریه منابع داخلی است و بر خلاف نظریه نئوکلاسیک سرمایهگذاری و سایر نظریههایی که نرخ بهره را عامل تعیینکننده حجم سرمایهگذاری میدانند، چندان بر نرخ بهره تاکید نمیورزد. در این نظریه عامل موثر در تعیین موجودی حجم مطلوب سرمایه و سرمایهگذاری، سود بنگاه میباشد و نه هزینه اجاره سرمایه و یا فاکتورهای سرمایهگذاری نرخ بهره بازار.
ایده اصلی نظریه منابع داخلی (the internal fund theory) این است که بنگاهها برای تصمیمگیری راجع به سطح مطلوب سرمایه و میزان سرمایهگذاری متاثر از امکانات مالی و وجوه داخلی بنگاه میباشد. به طور کلی بنگاهها برای تامین مالی هزینههای سرمایهگذاری دو راه در پیش دارند.
اول استفاده از منابع داخلی (مانند سودهای توزیع نشده و ذخیره استهلاک) و دوم استفاده از منابع خارجی (مانند انتشار اوراق سهام و یا اوراق قرضه) و راه حل دوم، چنانچه بنگاه به هر دلیلی قادر به پرداخت تعهدات خود نباشد با ورشکستگی مواجه خواهد شد. لذا بهتر است از منابع داخلی استفاده شود.
۷ - نظریه q توبین
[ویرایش]
جیمز توبین یک نظریه پیشرفته پویا در مورد سرمایهگذاری بنگاههای تولیدی ارائه کرد که درآن سرمایهگذاری خالص، تابعی از q یا نسبت ارزش بازاری داراییهای مالی شرکت به هزینه جایگزینی داراییهای حقیقی شرکت است.
بر اساس استدلال توبین در بنگاههایی که q>۱ است موجودی سرمایه در حال افزایش است؛ زیرا در شرایطی که هزینه تهیه سرمایه حقیقی کمتر از هزینه مالی تهیه این سرمایهها است، سود بنگاهها افزایش مییابد. به عبارت دیگر هزینه استفاده از سرمایه کمتر از منافع هزینه ناشی از افزایش سرمایه است.
مولفههای مالی و اقتصادی تاثیرگذار در جذب سرمایه
همه افراد هر روز در معرض نوعی ریسک قرار میگیرند، خواه رانندگی و پیادهروی در خیابان ، خواه سرمایهگذاری یا مواردی دیگر. شخصیت، سبک زندگی و سن سرمایهگذار از مهمترین عواملی است که برای مدیریت سرمایهگذاری فردی و اهداف ریسک در نظر گرفته میشود. هر سرمایهگذار مشخصا دارای پروفایل ریسکپذیری متفاوتی است که بر اساس قدرت مقاومت او در برابر تغییر شرایط مشخص میشود. وقتی صحبت سرمایهگذاری به میان میآید باید در نظر داشت که رابطهی تنگاتنگی میان ریسک، خطر و پاداش وجود دارد. به قول معروف «نابرده رنج، گنج میسر نمیشود». به طور کلی، با افزایش ریسکهای سرمایهگذاری، سرمایه گذاران برای جبران پذیرفتن این ریسکها، انتظار بازده یا پاداش بیشتری را دارند. در ادامه پس از بررسی انواع ریسک های سرمایه گذاری، به بررسی مولفه های مالی و اقتصادی تاثیرگذار در جذب سرمایه می پردازیم.
در مقالات پیشین در ارتباط با “مسیر تبدیل استارتاپ از ایده تا عرضهی اولیه سهام” صحبت نمودیم و به بررسی مراحل سرمایه گذاری استارتاپ ها پرداختیم. در این مقاله با تمرکز بر شاخص های مالی و اقتصادی به نحوه جذب سرمایه گداران و نحوه تصمیم گیری آنها می پردازیم.
در شکل زیر شماتیکی از این رابطه بیان شده است. برای این که بتوانید درک کنید که چه عوامل و فاکتورهایی در یک کسب و کار برای سرمایهگذاران جذاب است، ابتدا باید با ریسکهای سرمایهگذاری آشنا شوید و بدانید که سرمایهگذاران چگونه و از طریق چه راههایی، کسب و کارها را میسنجند.
رابطهی ریسک یا خطر با بازگشت سرمایه یا پاداش (برگرفته از Investopedia)
ریسک در سرمایه گذاری
به طور کلی در اصطلاح مالی، ریسک اختلاف درآمد یا آوردهی واقعی یک کسب و کار نسبت به درآمد یا سود مورد انتظار آن کسب و کار، در گذر زمان رشد استارتاپ است. ریسک یا خطر در واقع احتمال از دست دادن بخش یا تمام سرمایهی اولیهای است که وارد کسب و فاکتورهای سرمایهگذاری کار کردهاید.
به صورت کمی، ریسک معمولاً با در نظر گرفتن رفتارها و نتایج تاریخی کسب و کار ارزیابی می شود. در امور مالی، «انحراف معیار» یک معیار متداول مرتبط با ریسک است. انحراف معیار به اندازهگیری نوسانات ارزش داراییها در مقابل میانگین ارزش داراییهای پیشین کسب و کار در یک بازه زمانی مشخص است.
بر اساس طبقه بندی سایت Investopedia و wallstreetmojo ریسکهای مالی به دو بخش کلی سیستماتیک و غیر سیستماتیک بخشبندی شده که دارای زیر بخشهای دیگری از قبیل شکل زیر هستند.
شماتیکی از ریسکهای مالی یک کسب و کار
در ادامه به شکل خلاصه به تعریف انواع ریسکها پرداخته میشود:
- ریسک بازار: به ریسکی گفته میشود که ممکن است یک سرمایهگذاری به دلیل تغییرات و تحولات اقتصادی در برابرش قرار گرفته و ممکن است ارزش و سرمایهی خود را از دست دهد. اصلیترین بخشهای ریسک بازار به قسم زیر است:
- ریسک سهامی
- ریسک نرخ بهره/ سود
- ریسک ارز
شماتیکی از تاثیر ریسک افقی بر سرمایه
- ریسک طول عمر: هر وقت هر سرمایهگذاری بیش از زمان پیشبینی شدهی سرمایهگذاران به طول میانجامد، دچار این قبیل ریسکها میشود که عموما وارد سرزمینی ناشناخته شده که عموما نمیتوان درکی از خطرات پیش رو داشت.
- ریسک سرمایهگذاری خارجی: به ریسکی گفته میشود که به دلیل سرمایهگذاری در کشورهای خارج از کشور به وقوع می پیوندد، در واقع سرمایهگذاران با عواملی چون پایین آمدن شاخص اقتصادی GDP آن کشور، بالا رفتن تورم، ناآرامیهای مدنی و … مواجه میشوند.
حال که با خطرات و ریسکهای یک سرمایهگذاری آشنا شدید، جدا از اینکه خودتان میتوانید از روشهای مدیریت و شناخت ریسک برای پایین آوردن و مطمئن کردن کسب و کار خود اقدام کنید، دید بهتری از روش تصمیمگیری سرمایهگذارها بر یک کسب و کار دارید. در ادامه به شاخصهای پر اهمیت یک کسب و کار برای سرمایهگذاران پرداخته میشود، تا بتوان دید بهتری برای سنجش یک کسب و کار پیدا کرد و با ریسکهای آن آشنا شد.
شاخصههای مالی سنجش کسب و کارها
عموما سرمایهگذاران برای شناسایی ریسک کسب و کار از روشهای مختلف ارزیابی شرکتها مانند روش نسبتها یا نرخ بازگشت سرمایه و … استفاده میکنند. عموما قبل از پذیرش سرمایهگذار خارجی، هر بنیانگذاری خود به نوعی در حال سرمایهگذاری بر روی کسب و کارش است، پس بهتر است که با برخی از این شاخصهای مالی آشنا شوید تا بتوانید پیشبینی درستی به سرمایهگذار از کسب و کارتان ارائه دهید.
از برخی شاخصهای اقتصادی مانند IRR و NPV می توان برای تعیین میزان مطلوبیت یک پروژه و ارزش افزوده ایجاد شده توسط آن شرکت استفاده کرد. در حالی که یکی از این شاخصها به صورت درصدی استفاده میشود، دیگری به صورت رقم واحد پولی (دلار، ریال و …) بیان میشود.
ارزش فعلی (PV) و ارزش فعلی خالص (NPV)
ارزش فعلی (PV) آن ارزشی است که است که خالص جریانات نقدی ورودی در حال حاضر برای شرکت دارند. خالص ارزش فعلی (NPV) همان ارزش فعلی است که میزان کل سرمایهگذاری انجام شده در پروژه از آن کم میشود. به بیانی دیگر در فرمولهای زیر آورده شده است:
شاخص سود آوری (PI)
شاخص دیگری که از PV و NPV میتوان استخراج کرد، شاخص سود آوری (PI) میباشد که به شکل درصد بیان شده و به قرار فرمول زیر است:
به طور مثال اگر در ابتدا یک سرمایهگذاری ۱۰۰ واحدی روی طرح انجام شده باشد و سپس در سال اول ۵۰ واحد درآمد و در سال دوم ۵۰ واحد هزینه و ۱۵۰ واحد درآمد در شرکت وجود داشته باشد (آورده شده در شکل ۱-۴)، با در نظر گرفتن نرخ بهره/ تنزیل ۱۰% شاخصها به صورت زیر محاسبه میشود.
جریانات درآمد – هزینهی شرکت (برگرفته از آموزههای مهندس پورمددکار)
درواقع ارزش خالص فعلی گویای آن است که اگر روی این طرح ۱۰۰ واحد پولی سرمایه گذاری شود با توجه به نرخ بهره / تنزیل ۱۰% (عموما در حالت واقعی نرخ سود بانکی برابر با نرخ تنزیل در نظر گرفته میشود) نه تنها بعد از دو سال ۱۰۰ واحد پولی به سرمایهگذار بازگشت داده میشود بلکه ۲۰ واحد پولی اضافی هم به آن داده میشود، به معنای دیگر نه تنها اصل ارزش سرمایه نگه داشته میشود، بلکه ۲۰ واحد پولی سود نیز به آن پول اضافه خواهد شد. اگر نرخ تنزیل بالاتر گرفته میشد امکان منفی شدن این شاخص هم وجود دارد.
بعد از مشخص شدن سوددهی طرح باید میزان سوددهی به صورت نسبی و بدون واحد مشخص شود تا دید آیا آن طرح با توجه به سودده بودن برای سرمایهگذاری مناسب است یا خیر، برای رسیدن به این مهم از شاخصهایی به نام نرخ بازده داخلی یا نرخ بازگشت سرمایه استفاده میکنند.
نرخ بازده داخلی (IRR) و نرخ بازگشت سرمایه (ROR/ROI)
نرخ بازده داخلی (IRR = Internal Rate of Return) نرخی است که سود و زیان یک پروژه را مشخص میکند. تحلیلگران اقتصادی معمولا از این فاکتور در کنار ارزش خالص فعلی (NPV) استفاده میکنند. این مسئله به این دلیل است که هردو روش، مشابهاند ولی متغیرهای متفاوتی دارند.
با کمک ارزش خالص فعلی، میتوانید به یک نرخ تنزیل مشخص برای شرکت خود دست پیدا کنید و سپس ارزش فعلی سرمایهگذاری را محاسبه کنید. اما در نرخ بازده داخلی، باید بازگشت واقعی جریانهای نقدی پروژه را محاسبه و سپس این نرخ بازگشت را با نرخ مانع شرکت (Hurdle Rate) مقایسه کنید. اگر نرخ بازده داخلی بیشتر باشد، سرمایهگذاری شما، یک سرمایهگذاری ارزشمند خواهد بود. ضرورتا IRR نرخی است که در آن NPV مربوط به یک سرمایهگذاری، برابر صفر است. فرمول IRR به قرار فرمول زیر است:
که در رابطه بالا:
- Ct = سود خالص برای دوره زمانی مورد نظر
- t = تعداد دوره زمانی
- r = نرخ بهره در دوره زمانی مورد نظر
- I = میزان سرمایهگذاری
در مثال ذکر شده در بخش قبلی میزان IRR به قرار زیر است:
هر سرمایهگذاری با توجه به زمینهی طرح و ریسکهای مورد انتظار، شاخصی به نام حداقل نرخ جذب کننده (MARR = Minimum Acceptable Rate of Return) برای خود تعریف میکند که اگر شاخص IRR بیشتر از آن باشد حتما بر روی طرح سرمایهگذاری میکند و اگر کمتر باشد ریسک سرمایهگذاری را نمیپذیرد.
نرخ بازده (RoR = Rate of Return/ Return on Investment) را می توان برای هر سرمایهگذاری، از وسیله نقلیه و املاک و مستغلات گرفته تا اوراق قرضه، سهام و هنرهای زیبا اعمال کرد. RoR با هر دارایی کار می کند به شرط آنکه دارایی در یک زمان خریداری شود و در دوره ای در آینده جریان نقدی ایجاد کند. سرمایه گذاریها، تا حدی بر اساس نرخ بازده گذشته ارزیابی میشوند، که میتواند در مقایسه با داراییهای همان نوع برای تعیین جذاب ترین سرمایه گذاریها ارزیابی شود. بسیاری از سرمایه گذاران دوست دارند قبل از انتخاب سرمایه گذاری ، نرخ بازده مورد نیاز را انتخاب کنند. این نرخ از فرمول زیر به دست میآید:
نقطهی سر به سر (Break Even Point)
در مقالات پیشین در ارتباط با دره مرگ و روش های تامین مالی آن صحبت نمودیم. چنان چه علاقه مند به این مقاله هستید میتوانید از طریق کلیک بر روی عبارت “راهکارهای تامین مالی در درهی مرگ استارتاپها” اقدام نمایید.
تجزیه و تحلیل نقطهی سر به سر در اقتصاد، کسب و کار و حسابداری هزینه به نقطهای اشاره دارد که در آن هزینه کل با درآمد کل برابر میشود. برای تعیین تعداد واحدها یا ارزش و میزان درآمد مورد نیاز برای تأمین کل هزینه ها (هزینه های ثابت و متغیر) از تحلیل نقطه سر به سر استفاده می شود.
به طور خلاصه:
- در نقطه سر به سر، شرکت هیچ ضرر و زیانی نمی کند.
- نقطه سر به سر در جایی رخ می دهد که میانگین درآمد = میانگین هزینهی کل (AR = ATC)
- نقطه سر به سر در جایی رخ می دهد که درآمد کل = هزینه کل (TC = TR)
طبق تعریف به دیاگرام زیر خواهیم رسید:
دیاگرامی از نقطهی سر به سر تعدادی و ارزشی
تعریف فرمولی نقطهی سر به سر
(هزینه متغیر در واحد محصول – قیمت فروش در واحد محصول) / هزینههای ثابت = نقطه سر به سر تعدادی
- هزینههای ثابت (Fixed Costs) به هزینههایی گفته میشود که با تغییر میزان محصول و تولید تغییری نمیکنند. (عموما در طی سال در نظر گرفته میشود، مانند، حقوق، اجاره، تجهیزات ساختی و …)
- قیمت فروش در واحد محصول (Price) به قیمت هر کدام از محصولات به صورت واحدی گفته میشود.
- هزینه متغیر در واحد محصول (Variable Costs) به هزینههایی گفته میشود که برای تولید یک واحد از محصول به صورت مستقیم نیاز است.
قابل ذکر است که قیمت فروش واحد محصول منهای هزینه متغیر واحد محصول، حاشیه سود هر واحد است. به عنوان مثال، اگر قیمت فروش کتاب 100 هزار تومان و هزینههای متغیر آن 5 هزار تومان برای ساخت کتاب باشد، 95 هزار تومان حاشیه سود در واحد محصول است و به جبران هزینههای ثابت کمک میکند.
اصولا نقطهی سر به سر در اولین مراحل تصمیمگیری برای سرمایهگذاری بر استارتاپها صورت میگیرد، زیرا دلایل زیادی وجود دارد تا به آن نقطه نرسید یا به عنوان استراتژی خود مشخص کنید که چه قدر از آن ارزش را میخواهید صرف چه هزینههایی کنید. به همین دلیل در اولین مرحله این شاخص تحلیل میشود تا در صورت منطقی بودن به مراحل بعدی رجوع شود. به طور مثال در مرحلهی بعدی با رسم جریان درآمد – هزینه در دو حالت عادی و تجمعی، زمان رسیدن به نقطه سر به سر تجمعی و عادی را محاسبه میکنند، تا با تحلیل آن دو نمودار، به میزان ریسکهای احتمالی موجود در روند رشد کسب و کار بپردازند.
تیم سرمایه گذاری صندوق پژوهش و فناوری گیلان جهت توانمندسازی استارتاپ ها و کسب و کارهای نوپا، فایل excel مورد نیاز جهت تحلیل مولفه های مالی را آماده نموده است. چنان چه تمایل به دریافت این فایل نمونه دارید، می توانید درخواست خود را با موضوع “دریافت فایل excel تحلیل مولفه های مالی” به آدرس پست الکترونیک صندوق گیلان ([email protected]) ارسال نموده یا در زیر همین پست آدرس پست الکترونیک خود را یادداشت بفرمایید.
شناسایی عوامل موثر بر جذب سرمایه گذاری خارجی در بخش صنعت استان
سرمایهگذاری خارجی یکی ازاصلیترین نمودهای”جهانیشدن“است.امروزه اقتصاد دانان ودولتهاهمگی براهمیت حیاتی سرمایهگذاری خارجی اتفاق نظردارند.ازدیدآنهااین مسأله،به ویژه درکشورهای درحال توسعه ،باایجاد طیف وسیع یازتحولات اقتصادی میتواند ابزاری برایرشدوتوسعه باشدواغلب کشورها،به ویژه کشورهای درحال توسعه که امکانات اقتصادی کمترونقدینگی پائینتری دارند،برای اجرای طرحهای اقتصادی ورشداقتصادی صنعتی خود،به دنبال جذب سرمایههای خارجی هستند.بدین سبب سرمایهگذاری خارجی دارای ابعادسیاسی و اقتصادی وسیعی میباشد. باوجوداهمیت سرمایهگذاری مستقیم خارجی درفرآیندحرکت به سمت اقتصادجهانی،متأسفانه سهم ایران از سرمایهگذاری خارجی جهان بسیارناچیزبوده است.باوجودشرایط وموقعیت استراتژیک ایران هنوز در مقایسه بابسیاری ازکشورهای درحال توسعه درجذب سرمایهگذاری خارجی توفیق چندانی نداشته است.
از آنجایی که اقتصاددانان مهمترین و موثرترین راهحل تحقق اهداف بلندمدت اقتصادی و دستیابی به سطوح بالای رشد و توسعه در یک کشور را وجود اقتصادی توانمند با بازار سرمایه فعال و سالم میدانند. اما به دلیل فقر حاکم و کمبود پس انداز مالی در اغلب کشورهای در حال توسعه، امکانات داخلی در این گونه کشورها برای تشکیل سرمایه جهت تحقق نرخ های رشد اقتصادی مورد نظر تکافو نمیکند، لذا کمابیش این کشورها ناگزیرند کسری سرمایه مورد نیاز خود را از منابع خارجی تأمین کنند و بدین جهت است که گرایش به سمت جذب سرمایههای خارجی شکل گرفته و توجیه پیدا میکند. در این میان بخش صنعت، معدن و تجارت ایران با دارا بودن بیشترین سهم اقتصادی کشور، دارای تعامل گسترده با سایر بخشهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه ایران است و میتواند یکی از موثرترین پیشرانهای اقتصادی کشور باشد. ارتباط گسترده این بخش با بخشهای مختلف مانند حوزه پولی و بانکی، بورس، تولید، اشتغال، صادرات و واردات و. نقش این سازمان را در جذب سرمایهگذاری خارجی به منظور تأمین سرمایه در کشور را دو چندان میکند.
عوامل اثرگذار برجذب سرمایه گذاری خارجی درایران را اززوایای متعددمیتوان بررسی کرد.برخی کارشناسان برعوامل اقتصادی وبرخی دیگربرعوامل سیاسی،حقوقی وفرهنگی تأکیددارند .عوامل تعیین کننده سرمایه گذاری مستقیم خارجی در کشور میزبان شامل موضوعات متنوعی است که به طور کلی مهمترین معیارهای موثر بر جذب سرمایه گذاری خارجی را می توان به عوامل ذیل تقسیم کرد:
عوامل اقتصادی : جذاب بودن محیط سرمایه گذاری و تأمین منافع طرفین؛ سیاست های اقتصادی؛ هزینه های تولید در کشور میزبان؛ وجود زیرساخت های مناسب برای حمل و نقل و ارتباط؛ تسهیل رقابت و منع انحصار بهبود فضای کسب و کار
عوامل حقوقی : وجود ثبات درقوانین ومقررات مرتبط باموضوع سرمایه گذاری در کشور فاکتورهای سرمایهگذاری میزبان،مقررات زدایی، کاهش پیچیدگی در سیستم مالی یا کاهش بار اداری
عوامل فرهنگی : داشتن ذهنیت مثبت نسبت به سرمایه گذاران خارجی وسرمایه خارجی،ارتباط و تعامل قوی بین ایرانیان واتباع خارجی،وجود مدارس دوزبانهدرایرانو.
عوامل سیاسی : کاهش ریسک حمکرانی، عوامل سیاسی، آزاد سازی اقتصادی
به توجه به تحقیقات صورت گرفته در این زمینه پژوهشگران عمده عوامل تاثیرگذار بر جذب سرمایه گذاری خارجی در کشور را در پنج مورد اصلی بیان میکنند: 1)ذهنیت مثبت نسبت به سرمایه گذاری خارجی: ذهنیت منفی نسبت به سرمایه گذاری کشورهای خارجی بیشتر از هر چیز ناشی از تجربه ناموفق تاریخی در این زمینه می باشد(مظاهری، 1384: 45). 2)ریسک پایین سرمایه گذاری در کشور: سرمایه گذار در یک فرآیند سرمایه گذاری، حداقل باید از سه چیز اطمینان حاصل کند: حفظ اصل سرمایه، بازگشت سود سرمایه و امنیت محیط کسب و کار.به زبانی دیگر پتانسیل یک کشور یا محیط در فرار سرمایه و یا نقض قراردادها و تفاهم نامه های منعقد شده با دول یا شرکت های خارجی به هر دلیلی اعم از رخدادهای سیاسی، اقتصادی، مالی و غیره در کشورهای پذیرنده سرمایه را ریسک آن کشور می نامند. 3)توسعه مناسب بازار مالی: ساختار مالی ایران پس از انقلاب و تصویب قانون بانک داری بدون ربا، به سمت محوریت نظام مالی بانکی حرکت کرده است و اساسأ این نظام مبتنی بر بانک است. تصویب این قانون موجب حضور بانک ها در چرخه فعالیت بخش واقعی اقتصاد و ارائه خدمات مالی گسترده گردیده است. از سویی دیگر، ناتوانی بازار سرمایه در جذب سرمایه گذاران، به علل مختلف از جمله؛ نرخ های سود اوراق بهادار، نبود قوانین مناسب، حمایت دولت از بخش دولتی اقتصاد، نبود نیاز بخش های اقتصادی از تأمین مالی عمومی و مواردی از این قبیل باعث شده تا بازار سرمایه ایران، به توانمندی های واقعی یک بازار مالی دست نیابد و کشور نتواند از ابزارهای گوناگون مالی معمول و مطرح دنیا برای تجهیز منابع و جذب سرمایه گذاری استفاده نماید. 4)امنیت مالی و بیمه سرمایه گذار: حتی اگر انگیزه اقتصادی، مالی و فنی برای سرمایه گذاری کاملا مساعد باشد، اما سرمایه گذار با خطراتی از قبیل سلب مالکیت، عدم امنیت جانی و مالی، ریسک انتقال پول، نفض قرارداد و غیره مواجه باشد، وی اقدام به سرمایه گذاری نخواهد کرد. 5) مقررات اداری پیچیده: یکی از مواردی که موجب سرخوردگی سرمایه گذار می شود، مقررات اداری پیچیده و طی کردن مراحل اداری زیاد چه در هنگام ورود سرمایه و چه هنگام اجرای برنامه است. در کشور ما به دلایل ناشی از اقتصاد دولتی، حجم عملیات بوروکراتیک در جذب و به کارگیری سرمایه بالاست. هدف از این پژوهش بررسی عوامل اثرگذار پیش رو در جذب سرمایه گذاری فاکتورهای سرمایهگذاری خارجی در سازمان صنعت و معدن تجارت استان قزوین میباشد.
۱۰ شاخص برتر تحلیل بنیادی (فاندامنتال) برای سرمایهگذاران
اصل “دانش قدرت است” تقریباً در هر جنبهای از زندگی روزمره از جمله سرمایه گذاری در بازارهای مالی صدق میکند. در دنیای سرمایهگذاری آنلاین و کامپیوتر محور امروزی، داشتن اطلاعات مناسب مانند راننده ماشین سرمایهگذاری خود بودن است، در حالی که نداشتن آن را میتوان به نشستن در ماشین سرمایه گذاری دیگر به عنوان یک مسافر تشبیه کرد. در حالی که روشهای مختلفی برای ارزیابی ارزش و پتانسیل رشد یک سهام یا کوین وجود دارد، تحلیل بنیادی (فاندامنتال) یکی از بهترین راهها برای کمک به شما برای ایجاد معیاری جهت سنجش عملکردتان در بازار سهام است. بررسی شرایط به کمک تحلیلها منجر به تصمیمات آگاهانه سرمایه گذاری میشود. در ادامه مهمترین شاخصهای تحلیل بنیادی را معرفی میکنیم.
درک تحلیل بنیادی یا فاندامنتال
تحلیل بنیادی یا تحلیل فاندامنتال شامل بررسی انتقادی یک کسب و کار در ابتداییترین یا اساسیترین سطح مالی آن است. هدف این تحلیل ارزیابی مدل کسب و کار، صورتهای مالی، حاشیه سود و سایر شاخصهای کلیدی برای تعیین وضعیت مالی یک کسبوکار و ارزش ذاتی سهام است. با رسیدن به پیش بینی تغییرات قیمت سهام در آینده، سرمایه گذاران آگاه میتوانند بر این اساس از آنها سود ببرند. تحلیلگران بنیادی معتقدند که قیمت یک سهم یا کوین به تنهایی برای دستیابی دقیق به تمام اطلاعات موجود کافی نیست. به همین دلیل است که آنها معمولاً تحلیلهای اقتصادی، صنعتی و شرکتی را مطالعه میکنند تا ارزش منصفانه فعلی را بدست آورند و ارزش آتی ارز دیجیتال و سهام مورد نظر خود را پیشبینی کنند.
اگر ارزش منصفانه و قیمت فعلی ارز دیجیتال یا سهام با هم برابر نباشد، انتظار میرود که قیمت بازار در نهایت به سمت ارزش منصفانه حرکت کند. آنها سپس از این اختلافات قیمتی استفاده کرده و از حرکات قیمت سود میبرند. به عنوان مثال، اگر قیمت فعلی یک ارز دیجیتال در بازار بالاتر از ارزش منصفانهی آن باشد، در این صورت ارزش گذاری آن بیش از حد در نظر گرفته میشود که منجر به توصیه فروش میشود. از طرف دیگر اگر قیمت فعلی یکی از ارزهای دیجیتال در بازار کمتر از ارزش منصفانهی آن باشد، انتظار میرود قیمت در نهایت افزایش یابد و بنابراین خرید آن در حال حاضر ایده خوبی به شمار میرود.
برترین شاخصهای تحلیل فاندامنتال
همانطور که میدانید مدلهای مختلفی برای انواع تحلیل بازار وجود دارد، در این بین پارامترهای تحلیل بنیادی زیادی هستند که میتوان از آنها برای اطمینان از سلامت مالی یک پروژه استفاده کرد. محبوبترین پارامترها حول محور رشد آتی، درآمد و ارزش بازار طراحی شدهاند. درک این شاخصهای کلیدی میتواند به شما در تصمیم گیری آگاهانه برای خرید یا فروش کمک کند.
۱. درآمد به ازای هر سهم (EPS)
این شاخص بخشی از سود یک پروژه است که به هر سهم از سهام آن اختصاص مییابد و اساساً درآمد خالص نهایی است که بر اساس هر سهم تعیین میشود. افزایش EPS نشانه خوبی برای سرمایهگذاران است؛ زیرا به این معنی است که ارزش سهام آنها احتمالاً بیشتر از موقعیت فعلی است. شما میتوانید سود هر سهم یک شرکت را با تقسیم سود کل آن بر تعداد سهام موجود محاسبه کنید. به عنوان مثال اگر شرکت سود ۳۵۰ میلیون دلاری را گزارش کند و ۱۰۰ میلیون سهم وجود داشته باشد، EPS آن ۳.۵ دلار گزارش میشود.
۲. نسبت قیمت به درآمد (P/E)
نسبت قیمت به درآمد، رابطه بین قیمت سهام یک شرکت و سود هر سهم آن را اندازهگیری میکند. این به سرمایهگذاران کمک میکند تا تعیین کنند آیا قیمت این سهام نسبت به سایر سهام در همان بخش کمتر یا بیشتر از ارزش واقعی آن سهم است. از آنجایی که نسبت P/E نشان میدهد که بازار حاضر است برای یک سهام بر اساس درآمدهای گذشته یا آینده آن وضعیتی را در نظر بگیرد، سرمایهگذاران به سادگی نسبت P/E یک سهام را با رقبای آن و استانداردهای صنعت مقایسه میکنند. نسبت P/E کمتر به این معنی است که قیمت فعلی سهام نسبت به درآمد پایین است که برای سرمایهگذاران مطلوب است.
نسبت قیمت به سود از تقسیم قیمت فعلی هر سهم بر سود شرکت به ازا هر سهم محاسبه میشود. به عنوان مثال اگر قیمت سهام شرکتی در حال حاضر به ازای هر سهم ۷۰ دلار با سود ۵ دلار به ازای هر سهم فروخته شود، نسبت P/E برابر با ۱۴ است (۷۰ دلار تقسیم بر ۵ دلار).
دو نوع اصلی نسبت PE وجود دارد. نسبت PE آینده نگر (یا پیشرو) و گذشته نگر (یا دنباله رو). تفاوت بین این دو مربوط به نوع درآمدی است که در محاسبهی آنها استفاده میشود. اگر سود پیشبینیشده (آینده) یک ساله به عنوان مخرج در محاسبه استفاده شود، نتیجه یک نسبت PE آیندهنگر است. در حالی که اگر از درآمدهای ۱۲ ماهه پایانی استفاده شود، در نتیجه نسبت PE گذشته نگر را محاسبه خواهید کرد.
۳. رشد درآمد پیش بینی شده (PEG)
نسبت P/E یک شاخص تحلیل فاندامنتال یا بنیادی خوب است اما با در نظر گرفتن این واقعیت که شامل رشد درآمدهای آتی نمیشود، تا حدودی محدود است. PEG این را با پیش بینی نرخ رشد سود یک ساله سهام جبران میکند. تحلیلگران میتوانند نرخ رشد آتی یک شرکت را با مشاهده نرخ رشد تاریخی آن تخمین بزنند. این روش تصویر کاملتری از ارزشگذاری سهام ارائه میدهد. برای محاسبه رشد سود پیشبینی شده، نسبت P/E را بر نرخ رشد ۱۲ ماهه شرکت تقسیم کنید. درصد در نرخ رشد در محاسبه حذف میشود.
به عنوان مثال، اگر نرخ رشد ۱۰٪ و نسبت PE ۱۵ باشد، فرمول PEG به شکل زیر است:
PEG = نسبت PE / رشد درآمد
PEG = 15 / 10 -> توجه کنید که چگونه ۱۰٪ به ۱۰ تبدیل میشود
PEG = 1.5
قاعده کلی این است که وقتی PEG سهام بالاتر از ۱ باشد، ارزشگذاری آن بیش از حد در نظر گرفته میشود. در حالی که اگر زیر ۱ باشد، ارزش آن کمتر از میزان واقعی تلقی میشود.
۴. جریان نقدی آزاد (FCF)
به عبارت سادهتر، جریان نقدی آزاد، وجه نقدی است که پس از پرداخت هزینههای عملیاتی و مخارج سرمایهای یک شرکت باقی میماند. پول نقد برای گسترش و بهبود یک تجارت بسیار مهم است. شرکتهایی با جریان نقدی آزاد بالا میتوانند ارزش سهامداران را بهبود بخشند، نوآوری کنند و بهتر از همتایان خود با نقدینگی کمتر از رکود جان سالم به در ببرند. بسیاری از سرمایه گذاران FCF را به عنوان یک شاخص اساسی میدانند زیرا نشان میدهد که آیا یک شرکت هنوز پول نقد کافی برای پاداش دادن به سهامداران خود از طریق سود سهام پس از عملیات تامین مالی و هزینههای سرمایه را دارد یا خیر.
FCF به عنوان فاکتورهای سرمایهگذاری جریان نقدی عملیاتی منهای مخارج سرمایه (CAPEX) همانطور که در صورت جریان نقدی ثبت میشود، به همان شکل محاسبه میشود. همچنین میتوان از صورت سود و زیان به عنوان سود خالص عملیاتی پس از مالیات (NOPAT) به اضافه استهلاک، منهای سرمایه در گردش و مخارج سرمایه (CAPEX) استنباط کرد. عبارت و فرمولهای زیر را بررسی کنید. ما FCF را برای شما محاسبه میکنیم:
NOPAT = EBIT مالیات –
NOPAT = 1105 – ۳۳۲ = ۷۷۴
FCF = NOPAT + استهلاک – ( CAPEX سرمایه در گردش و )
FCF = 774 + 50 – (۱۲۰ + ۳۰) = ۶۷۴
۵. نسبت قیمت به ارزش دفتری (P/B)
این نسبت همچنین به عنوان نسبت قیمت به حقوق صاحبان سهام نیز شناخته میشود. نسبت قیمت به ارزش دفتری یک شاخص تحلیل بنیادی است که ارزش دفتری سهام را با ارزش بازار آن مقایسه میکند. P/B با نشان دادن تفاوت بین ارزش بازار سهام و ارزشی که شرکت در دفاتر مالی خود بیان کرده است، به سرمایهگذاران کمک میکند تا تعیین کنند آیا ارزش سهام نسبت به ارزش دفتری آن کمتر است یا بیش از حد ارزشگذاری شده است که با تقسیم آخرین قیمت بسته شدن سهام بر ارزش دفتری هر سهم که در گزارش سالانه شرکت فهرست شده است، محاسبه میشود. ارزش دفتری به عنوان بهای تمام شده تمام داراییها منهای بدهیها محاسبه میشود. اگر شرکت منحل شود، ارزش نظری آن شرکت بر اساس مفهوم ارزش دفتری محاسبه میشود.
با این حال، نسبت قیمت به ارزش دفتری یک شرکت خاص به تنهایی مفید نیست. یک سرمایهگذار باید نسبت P/B یک شرکت را با سایر شرکتها در همان بخش یا صنعت مقایسه کند. تنها در این صورت است که در تعیین اینکه کدام شرکت ممکن است نسبت به سایرین کمتر یا بیش از ارزشگذاری شده باشد مفید خواهد بود.
۶. بازده حقوق صاحبان سهام (ROE)
ROE یک نسبت سودآوری است که نرخ بازدهی را نشان میدهد که سهامدار برای بخشی از سرمایهگذاری خود در آن شرکت دریافت میکند. این نسبت اندازهگیری میکند که چگونه یک شرکت بازدهی مثبتی را برای سرمایهگذاری سهامداران خود ایجاد میکند. از آنجایی که سود محرک واقعی قیمت سهام است، تفکیک سود به دست آمده با حقوق صاحبان سهام در واقع یک شاخص بسیار خوب از سلامت مالی یک شرکت و ارزش منصفانه سهام آن است. شما میتوانید بازده حقوق صاحبان سهام را با تقسیم سود خالص بر میانگین حقوق صاحبان سهام محاسبه کنید. تجزیه و تحلیل DuPont با اضافه کردن چندین متغیر برای کمک به سرمایهگذاران برای درک بهتر سودآوری شرکت، محاسبه را بیشتر گسترش میدهد. این تحلیل به این مؤلفههای اصلی میپردازد:
ROA = درآمد خالص / داراییها، که میتوان آنها را بیشتر به موارد زیر تقسیم کرد:
حاشیه سود = درآمد/درآمد خالص
نسبت گردش مالی = درآمد / دارایی
اهرم = دارایی / حقوق صاحبان سهام
فرمول گسترش یافته ROE هنگام انجام تجزیه و تحلیل DuPont به شکل زیر است:
ROE = حاشیه سود x نسبت گردش مالی x اهرم
ROE = درآمد خالص / درآمد x درآمد / دارایی x دارایی / حقوق صاحبان سهام
با استفاده از تجزیه و تحلیل DuPont، سرمایه گذار میتواند تعیین کند که چه چیزی باعث ROE میشود. به نظرشما آیا دلیل آن حاشیه سود بالا و یا نسبت گردش مالی بسیار سریع و یا اهرم بالاست؟
۷. نسبت پرداخت سود سهام (DPR)
همانطور که میدانید شرکتها بخشی از سود خود را به صورت سود سهام به سهامداران خود پرداخت میکنند. اما این نیز مهم است که بدانیم درآمد شرکت تا چه حد از پرداخت سود سهام حمایت میکند. این همان چیزی است که نسبت پرداخت سود سهام در مورد آن است. این فاکتور به شما میگوید که یک شرکت چه بخشی از درآمد خالص را به سهامداران خود باز میگرداند و همچنین چه مقدار را برای رشد، ذخیره نقدی و بازپرداخت بدهی کنار میگذارد. DPR با تقسیم کل مبلغ سود سهام بر درآمد خالص شرکت در همان دوره و معمولاً به صورت درصد سالانه محاسبه میشود.
۸. نسبت قیمت به فروش (P/S)
نسبت قیمت به فروش یک شاخص تحلیل بنیادی است که میتواند با استفاده از ارزش بازار و درآمد شرکت به تعیین ارزش منصفانه سهام کمک کند. این نشان میدهد که بازار چقدر برای فروش شرکت ارزش قائل است که میتواند در ارزشگذاری سهام در حال رشدی که هنوز سودی به دست نیاوردهاند یا به دلیل یک عقبگردی موقت، آنطور که انتظار میرود عمل نمیکنند، موثر باشد. فرمول P/S با تقسیم فروش هر سهم بر ارزش هر سهم محاسبه فاکتورهای سرمایهگذاری فاکتورهای سرمایهگذاری میشود. نسبت P/S پایین به عنوان نشانه خوبی از سوی سرمایهگذاران تلقی میشود. این معیار دیگری است که هنگام مقایسه شرکتها در همان بخش یا صنعت نیز مفید است.
۹. نسبت سود سهام
نسبت سود تقسیمی به میزان پرداختی یک شرکت در هر سال به عنوان سود سهام در نسبت با قیمت سهام آن میپردازد. این تخمینی از بازده سود سهام یک سرمایه گذاری است. با فرض اینکه هیچ تغییری در سود سهام وجود نداشته باشد، بازده دارای یک رابطه معکوس با قیمت سهام است. زمانی که قیمت سهام کاهش می یابد بازدهی افزایش مییابد و بالعکس. این برای سرمایه گذاران مهم است، زیرا به آنها میگوید که از هر دلاری که در سهام شرکت سرمایهگذاری کردهاند، چه میزان به آنها باز میگردد.
نسبت سود تقسیمی به درصد بیان میشود و از تقسیم سود سالانه هر سهم بر قیمت فعلی سهم محاسبه میشود. به عنوان مثال، ۲ شرکت (الف و ب) سالانه ۳ دلار سود به ازای هر سهم پرداخت میکنند. سهام شرکت الف به ازای هر سهم ۶۰ دلار معامله میشود، در حالی که سهام شرکت ب با ۳۰ دلار به ازای هر سهم معامله میشود. این بدان معنا است که بازده سود سهام شرکت الف ۵% (۶۰/۳ x 100) و بازده سود سهام شرکت ب ۱۰% (۳۰/۳ x 100) است. بهعنوان یک سرمایهگذار، احتمالاً سهام شرکت ب را به سهام دیگر شرکت الف ترجیح میدهید، زیرا بازده سود بیشتری دارد.
۱۰. نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام (D/E)
نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام آخرین شاخص تحلیل بنیادی در این فهرست است و رابطه بین سرمایه استقراضی شرکت و سرمایه ارائه شده توسط سهامداران آن را اندازه گیری میکند. سرمایهگذاران میتوانند از آن برای تعیین نحوه تامین مالی داراییهای شرکت استفاده کنند. نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام (D/E) به سرمایهگذاران کمک میکند تا اهرم مالی یک شرکت را ارزیابی کنند و نشان میدهد که در صورت مواجهه کسب و کار با مشکلات مالی، چقدر حقوق صاحبان سهام میتواند تعهدات را برآورده کند.
شما میتوانید نسبت را با تقسیم کل بدهیها بر کل حقوق صاحبان سهام محاسبه کنید. ترازنامه تلفیقی را در زیر بررسی کنید که نشان میدهد شرکت اپل در مجموع ۲۴۱ میلیارد دلار بدهی (که با رنگ قرمز مشخص شده است) و کل حقوق صاحبان سهام ۱۳۴ میلیارد دلار (با رنگ سبز مشخص شده) ثبت کرده است.
بر اساس این ارقام، نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام بصورت زیر محاسبه میشود:
$۲۴۱,۰۰۰,۰۰۰ ÷ $۱۳۴,۰۰۰,۰۰۰ = ۱.۸۰
نتیجه گیری
همه شاخصهای تحلیل بنیادی که در بالا مورد بحث قرار گرفت، در نوع خود مهم هستند. در حالی که آنها میتوانند به شما در تعیین ارزش و پتانسیل رشد یک سهام کمک کنند، مهم است که بدانید چندین عامل دیگر نیز بر قیمت سهام تأثیر میگذارند که اندازهگیری اکثر آنها چندان آسان نیست. به همین دلیل است که وقتی نوبت به ارزیابی سهام یک شرکت برای مقاصد سرمایهگذاری میشود، تحلیل فاندامنتال به بهترین وجه همراه با ابزارهای دیگر مانند تحلیل تکنیکال، اخبار اقتصاد کلان و دادههای خاص صنعت استفاده میشود. این مسائل به شما کمک میکند تصویر واضح تری فاکتورهای سرمایهگذاری از آنچه که به عنوان یک سهام میخواهید در آن سرمایه گذاری کنید داشته باشید، در حالی که از شاخصها به عنوان معیار برای اندازه گیری ارزش سرمایه گذاریهای بالقوه استفاده میکنید.
سوالات متداول
تحلیل بنیادی یا فاندامنتال چیست؟
تحلیل بنیادی شامل بررسی انتقادی یک کسب و کار در ابتداییترین یا اساسیترین سطح مالی آن است.
هدف از تحلیل فاندامنتال چیست؟
هدف این تحلیل ارزیابی مدل کسب و کار، صورتهای مالی، حاشیه سود و سایر شاخصهای کلیدی برای تعیین وضعیت مالی یک کسبوکار و ارزش ذاتی سهام است.
نکته: توجه داشته باشید این مقاله صرفا با هدف راهنمایی و آشنایی نوشته شده و آکادمی ارز دیجیتال ارزتودی مسئولیتی در مقابل تصمیمات افراد یا عواقب مالی آن ندارد.
اصول مهم سرمایهگذاری در بورس
سرمایهگذاری به معنای صرفنظر کردن از خوشیهای کنونی و اختصاص دادن سرمایه با هدف بدست آوردن پول و سرمایه بیشتر در آینده است. در سرمایهگذاری در بورس فاکتورهای متعددی وجود دارد، مشخص کردن زمانی که در اختیار دارید، میزان ریسکپذیری و سود موردانتظار، همگی در گرفتن تصمیمات سرمایهگذاری مهم هستند.
اصول مهم سرمایهگذاری در بورس:
در ادامه به 6 مورد از مهمترین اصول سرمایهگذاری در بورس اشاره میکنیم.
1. هماهنگی اهداف و روش سرمایهگذاری
شما باید برای انجام موفق یک سرمایهگذاری در بورس، بتوانید اهداف و روش سرمایه گذاری تان را با هم هماهنگ کنید. این بدان معناست که زمانی که شما روش سرمایهگذاری که در پیشگرفتهاید یک سرمایهگذاری بلندمدت است، تعین اهدافی که در سرمایه گذاریهای کوتاه مدت کاربرد دارند نمیتواند سود چندانی را برای شما به ارمغان بیاورد.
2. آمادگی ذهنی و روانی در کنار قدرت ریسکپذیری
قبل از انجام معاملات در بازار بورس باید بپذیرید که سرمایه گذاری در بازار بورس همیشه هم با سود همراه نیست. در واقع هیچ کس نمیتواند ادعا کند که همه سرمایه گذاری هایش در بازار بورس سودمند بوده و تا کنون هیچ ضرری شامل حال اون نشده. شما باید قبل از ورود به این بازار روحیه مناسب و قدرت ریسک پذیری لازم را کسب کنید سپس وارد آن شوید.
3. به هیچ وجه پولی که قرض یا وام گرفتید را به بازار بورس وارد نکنید
گاهی اوقات خیلی از افراد تازه وارد در بازار بورس تصور میکنند سود های زیادی در بورس انتظار آن ها را میکشد، به همین دلیل در ابتدای ورود خود به این بازار پولی را قرض یا وام میگیرند. این کار بشدت غلط است. چراکه ممکن است بعد از ورود شما به این بازار، بازار ریزش پیدا کند و سرمایه ای که شما از راه قرض یا وام وارد کردید با ضررهای زیادی روبرو شود. بهتر است برای ورود به این بازار از سرمایه ای استفاده کنید که در دراز مدت به آن فاکتورهای سرمایهگذاری نیازی ندارید.
4. دانش و مدت زمان کافی برای انجام سرمایه گذاری
هرگز بدون کسب اطلاعات کافی در مورد بورس وارد آن نشوید. اکثر سرمایه گذاران مستقل پیش از اقدام به سرمایه گذاری تمام جوانب فعالیت خود از قبیل شرایط بازار، چالشهای پیش رو و بسترهای جدید سرمایه گذاری را مورد بررسی قرار میدهند تا بتوانند با اتخاذ راهبردی مناسب از حداکثر سود ممکن برخوردار شوند. اما نکته ای که خیلی در مورد سرمایهگذاری در بورس حائز اهمیت است، این است که قبل از ورود به این بازار افراد باید اطلاعات و دانش کافی را کسب کنند. اگر زمان وانرژی کافی برای کسب اطلاعات و دانش در این زمینه را ندارید، میتوانید سرمایه خود را به افراد متخصص و با تجربه ای که سبدگردان نامیده میشوند بسپارید.
5. نقش احساسات در سرمایهگذاری
در بازار بورس شما نباید هیجانی و از روی احساسات تصمیم بگیرید. غلبه احساسات بر شما در انجام فعالیتهای اقتصادی و مالی دراکثر مواقع به ضرر شما تمام شود. در شرایطی که فکر میکنید میزان خطرات پیش رو و وضعیت فعلی بازار را به دقت ارزیابی کردهاید، اتخاذ تصمیمی ناگهانی و تحت تاثیر احساسات درونی میتواند هرآنچه را که تا به حال به دست آوردهاید به طور کامل از بین ببرد.
6. سرمایه موردنیاز برای سرمایهگذاری
در پاسخ به سوال ((با چه سرمایه ای وارد بازار بورس شویم؟)) باید گفت که به هیچ وجه با تمام سرمایه موجود خود وارد بازارهای بورس نشوید. حتی حرفه ای ترین و قدیمی ترین فعالان بازار بورس نیز تمام سرمایه موجود خود را وارد این چرخه نمی کنند . با توجه به ریسک های موجود در بازار سرمایه و زیان دهی که معاملات آن را تهدید می کند، وارد کردن تمام سرمایه شما به این بازار، اشتباهی بزرگ خواهد بود و باعث می شود تا در ریسک کاهش چشمگیر سرمایه خود در طول زمان قرار بگیرید.
البته این موضوع را نیز باید مورد توجه قرار دهید که در بازارهای بورسی، چیزی به نام دامنه نوسان قرار دارد و به واسطه آن، نه شما یک شبه به ثروتی بزرگ دست خواهید یافت و نه خطر ورشکستی یک شبه برایتان وجود دارد. در حقیقت هر چیزی که در بازارهای بورسی چه به سمت مثبت و چه به سمت منفی اتفاق بیفتد، کاملا تدریجی و پله ای خواهد بود. از این روی هرگز محل ترس آن وجود ندارد که با یک معامله و در عرض یک یا حتی چند روز، به نابودی سرمایه خود برسیم.
همچنین نمی توانید چنین رویاپردازی نیز داشته باشید که با خرید یک سهام ولو سود آور در یک روز، فردای آن را به عنوان یک ثروتمند بورسی از خواب بیدار شوید. البته امکان کسب ثروت در بازارهای بورس وجود دارد؛ اما این چیزی است که در طول زمان می توان به آن رسید و هرگز در عرض یک شب یا حتی یک هفته اتفاق نمی افتد.
سخن پایانی:
تا اینجا با مهم ترین اصول سرمایه گذاری در بازار بورس آشنا شدیم. اگر میخواهید با دیگر سوالات مربوط به ورود به این بازار آشنا شوید، مطالعه مقاله های دیگر که در دسته بندی آشنایی هستند را به شما پیشنهاد میکنیم.
دیدگاه شما