CRM چیست؟ تعریف و مفاهیم مدیریت ارتباط با مشتری
CRM چیست؟ با هم چهار تعریف مدیریت ارتباط با مشتری را مرور میکنیم
- CRM مخفف چیست؟ CRM مخفف مدیریت ارتباط با مشتری میباشد و هدفش این است که ارتباط با مشتریانمان و نحوه پاسخ به نیازها و در خواستهای آنها را به بهترین شکل مدیریت کنیم. که این امر باعث موفقیت روز افزون کسب و کارمان خواهد شد.
- CRM استراتژی نحوه تعامل و مشارکت فعال با مشتریان است. سی آر ام موفق، کسب و کار را از دید مشتری میبیند و در برنامه ریزی خود تجربه مشتری را در نظر میگیرد. نگاه از دید مشتری به شما کمک میکند تا شکافها و فرصتهای موجود در کسب و کارتان را مشاهده و استراتژی و فرآیندهای موثرتری برای سازمان در نظر بگیرید.
- باید این را در نظر گرفت که CRM تنها یک نرم افزار نیست. امروزه این مبحث را به یک ابزار خلاصه میکنند که به سازمانها اجازه میدهد تا بیشتر بر روی فعالیتها و روابط مرتبط با مشتریان، خریداران، تامین کنندهگان و همکاران خود تمرکز کنند اما در واقع مفهوم مدیریت ارتباط با مشتری از لایه استراتژی آغاز شده و در نهایت این نرم افزارها ابزاری هستند برای تسهیل در اجرای استراتژیهای سازمان.
- در سازمانها از چهار نوع CRM استفاده میشود:
- CRM استراتژیک: استراتژی کسب و کار شما در زمینه مشتری محوری را شکل میدهد و به شما کمک میکند تا مشتریان جدید جذب نموده و مشتریان فعلی خود را راضی و سود آور نگه دارید. این استراتژی نقش بسیار پررنگی در سازمانتان بازی میکند چرا که موجب میشود فرآیندها و فرهنگ سازمانی صحیح مشتری محوری در کسب و کار شما شکل بگیرد.
- CRM عملیاتی: عملیات و اتوماسیون فرآیندهای ارائه خدمت به مشتریان مانند فرآیندهای بازاریابی، فروش و ارائه خدمات پس از فروش را مدیریت میکند. فرآیندهایی در سازمان وجود دارند که شما با استفاده از آنها نیازهای مشتریانتان را در مواقع مختلفی که با شما ارتباط دارند پاسخ میدهید، برای مثال زمانی که مشتری درخواست دریافت خدمات پس از فروش خود را ارائه میدهد سازمان چگونه به وی پاسخ داده و خدمات مورد انتظارش را به او ارائه میکند. در این مسیر از نرم افزار CRM هم کمک خواهید گرفت که بتوانید حجم زیاد اطلاعات مشتریان، فایلهای مرتبط با آنها و غیره را به نحو بهتری مدیریت نمایید.
- CRM تحلیلی: فرآیندی است که با استفاده از آن دادههای عملیاتی که از بازاریابی و ارتباط با مشتری جمع آوری شده است را به اطلاعاتی تبدیل میکنید که در تصمیم گیریهای فرآیندی و استراتژیک به سازمان شما کمک میکند. برای مثال نتایج حاصل از فروش محصولات گوناگون به شما کمک میکند دریابید که روی چه محصولاتی و چه ویژگیهای محصولی باید بیشتر تمرکز کنید و یا نتایج حاصل از جذب مشتریان بعد از یک کمپین بازاریابی به شما دید میدهد که کمپین بعدی خود را موثرتر برگزار نمایید.
- CRM تعاملی: رابط میان شما و محیط بیرون (مشتریان و نمایندگان) میباشد که به شما کمک میکند ارزش بیشتری برای مشتریان خود خلق نمایید. در واقع سیستمها به شما کمک خواهند کرد که بتوانید بازخوردهای مشتریانتان را چه مثبت و چه منفی دریافت نمایید، درخواستهای آنها را راحت شنیده و در سازمان به جریان بیندازید. برخی از کانالهای ارتباطی عبارتند از سیستم تلفنی، ایمیل، پیامک، chat و غیره. این نرم افزار علاوه بر مشتریان میتوانند با نمایندگان، توزیع کنندهگان و تامینکنندگان شما نیز در ارتباط باشند.
Harvard Business Review بیان کرده که شرکتهای موفق در پیادهسازی مدیریت ارتباط با مشتری پیش از تصمیم به پیادهسازی چهار سوال را از خود پرسیده اند:
– آیا از منظر استراتژیک در حال حاضر پیادهسازی CRM برای من اهمیت دارد؟
– دردهای سازمان من کجا هستند؟
– اکنون سازمان به مدیریت دقیق اطلاعاتش نیاز دارد؟
– بعد از پیاده سازی چه می خواهیم انجام دهیم؟
همچنین HBR بیان نموده که در آینده CRM از دادهها برای پیشبینی استفاده کرده و تبدیل به یک ابزار پرواکتیو میشود. و فروشندگانی رشد خواهند کرد که بتوانند از این دستیار رباتیک خود استفاده کنند.
نرم افزار CRM ابزار ارتباط موثر با مشتریان
از طراحی استراتژی CRM تا پیادهسازی نرم افزار CRM
برای اینکه سازمان شما بیشترین استفاده را از CRM ببرد، باید برنامهریزی دقیقی داشته باشید که شامل: ایجاد اتفاق نظر میان واحدهای کسب و کار، ایجاد تیم، مدیریت تغییر، استراتژی مشارکت مشتری و مشارکت کاربران باشد.
در ادامه ۸ گامی که به پیشنهاد SugarCRM می تواند راهنمای شما در این مسیر باشد را با هم مرور میکنیم.
۱ – ایجاد هم راستایی با اهداف کسب و کار
مطمئن شوید که استراتژی CRM خود را براساس اولویتهای سازمانتان تعیین کرده اید به زبان دیگر اهدافی که برای سازمان شما مهم هستند با استراتژیهای این اهداف محقق خواهند شد. برای رسیدن به این نقطه شناسایی فرآیندهای کسب و کار و نقاط ضعف سازمان در ارتباط با مشنریان نقشی بسیار مهم دارد.
حال برای تعیین اولویتها از خودتان بپرسید: “ما چه کاری میخواهیم انجام دهیم؟”، “اولویتهای سازمان ما در کوتاهمدت و بلندمدت و ارتباط آنها با سی آر ام چیست؟ و “راهکارها و برنامه اجرای آن و ارتباط آن با سی آر ام چیست؟” دقت کنید که برنامهریزی اجرا شامل، پیشبینی مالی و مدت زمان لازم برای تحلیل و پیادهسازی راهکار میباشد.
۲ – مشارکت و تعامل در تیم
مشارکت مدیران ارشد یکی از مهمترین عاملها در رسیدن به موفقیت خواهد بود. مشارکت مدیران چگونه جلب میشود؟ زمانی که مدیر ارشد در طراحی استراتژی CRM مشارکت داشته باشد و به این باور برسد که برنامههایی که اجرا خواهد شد موجب بهبود فرآيندهای کسب و کار، جذب و نگهداری مشتری و در مجموع مواردی بهبود شاخصهای مالی سازمان خواهد شد. در این صورت شما حمایت مدیر ارشد را خواهید داشت و احتمال موفقیت شما به طرز چشمگیری افزایش خواهد یافت.
پس از تعیین چارچوبهای کلی مهم است که تمامی ذینفعان در فرآیند طراحی مشارکت داده شوند. اما توصیه میشود که از متخصصین CRM هم استفاده نمایید چرا که یک فرد با تجربه در این حوزه به تعریف استراتژی و سطوح آن شما کمک خواهد کرد تا تاثیرات راهکارهای مدنظرتان در کل کسب و کار ببینید و راهکارهای موثرتری را برگزینید.
۳ – مشارکت مشتری
در طراحی استراتژی CRM یا مدیریت ارتباط با مشتری باید مشتری را در نظر بگیرید زیرا در نهایت باید تعاملی اثربخش میان شما و مشتریانتان شکل گیرد. پس مدیریت ارتباط با مشتری موفق کسب و کار را از دید مشتری نیز میبیند و هدفش این است که مشتری را به ارزشهای لازم برساند. دیدگاه مشتری به شما کمک میکند تا شکافها و فرصتهای موجود را ببینید و استراتژی و فرآیندهای جدید و مناسبی را برای سازمان خود اتخاذ کنید.
تیم پروژه با در نظر گرفتن دیدگاه و نظرات مشتری نیازهای آنان را درک کرده و با در نظر گرفتن فرآیندهای موجود حوزههایی که نیاز به بهبود دارند را شناسایی میکند.
۴ – فرآیندهای کسب و کار خود را بهتر بشناسید
حال که راهکارهای خود برای بهبود را مشخص کرده اید میخواهید از سیستمی نرم افزاری نیز کمک بگیرید. برای بهرهمندی از تاثیر مناسب نرم افزار CRM باید نرم افزار و فرآیندهای شما با هم همخوانی داشته باشند بنابراین فرآیندهای خود را شفاف کنید و آنها را با راهکارهای مدیریت ارتباط با مشتری که ارزیابی میکنید مقایسه کنید. (امیدوارم که در زمان تعیین بهبودها بهترین تجربیات را در فرآیندهای خود در نظر گرفته باشید و به آنها نزدیک باشید!)
گردش کارهایی که لازم دارید، تعریف استراتژی و سطوح آن برنامههای کاربردی که لازم است CRM با آنها یکپارچه شود و… را در نظر بگیرید. این موارد موجب میشود که بتوانید بهتر گزینههای مد نظر را ارزیابی کرده و همچنین تخمین بهتری از هزینه و زمان پیادهسازی سیستم خود داشته باشید.
۵ – اولویتبندی فرصتها
تاثیر راهکارها بر میزان درآمد و بهرهوری سازمان را بسنجید و در مورد آن با مدیران ارشد صحبت کنید. سپس پتانسیلهای بازگشت سرمایه پیادهسازی هر راهکاری که پیادهسازی میکنید را مطالعه کنید و آنها را با یکدیگر مقایسه کنید. در نظر گرفتن جمیع این موارد به شما کمک خواهد کرد تا برنامه پیادهسازی راهکارهای خود را اولویتبندی کنید.
به عنوان مثال، اگر بخش حسابداری بتواند با دسترسی به دادههای فروش، سریع تر وصول مطالبات از مشتریان را انجام دهد و این تاثیر زیادی در نقدینگی شرکت خواهد داشت، میتوانید پیادهسازی راهکار برای آنها را در اولویت قرار دهید.
۶ – تجربه و نظرات کاربرانتان را در نظر بگیرید
اگر کارکنان از مفهوم CRM یا مدیریت ارتباط با مشتریان استفاده نکنند، تمام تلاشهای استراتژیک بی فایده است، بنابراین نظرات و تجربههای کارکنان را در هر مرحله از مسیر بگیرید تا بتوانید با عمل به موارد لازم، به موفقیتهای بیشتری دست پیدا کنید.
همچنین امکاناتی جدید که کابران نیاز دارند را وارد لیست نیازمندیهای خود کنید. البته که همه آنها اولویت بالایی نخواهند داشت برخی از آنها پیاده سازی خواهند شد و برخی دیگر شاید هیچگاه پیاده سازی نشوند.
۷ – یکپارچگیهای مورد نیاز در سطح نرم افزارها را تعیین کنید
این مورد را در نظر بگیرید که یک نفر در سازمان شما نباید با چندین نرم افزار مختلف کار کند. بنابراین کدام نرم افزارها و برنامههای کاربردی که در مجموعه شما استفاده میشود را میخواهید ادغام نمایید و لازم است میان چه سیستمهای یکپارچه سازی شود. پس از این که برنامههای مورد نیاز خود را بررسی نمودید استراتژی جهت یکپارچه سازی دادهها تعیین نمایید چرا که به مدیریت اطلاعات کمک زیادی میکند.
۸ – نظارت، پیگیری، تجزیه و تحلیل، بهینهسازی، ارزیابی
پس تعیین استراتژی مدیریت ارتباط با مشتری پیاده سازی راهکارها را آغاز کنید، مرتبا به خروجیها نگاه کنید. جنبههای مختلف تاثیرات مثبت CRM (مدیریت ارتباط با مشتری) را در کسب و کار خود نگاه کنید سعی کنید مواردی که باید اصلاح شوند را نیز پیدا کرده و مرتبا بازنگری و اصلاح کنید. در بازههای زمانی مختلف با بخشهای مختلف سازمان مرتبط شوید از آنها بازخورد گرفته و آنها را بررسی کنید.
در بازههای زمانی مختلف با بخشهای مختلف سازمان مرتبط شوید از آنها بازخورد گرفته و آنها را بررسی کنید. به آنچه در گذشته انجام داده اید نگاه کنید، آن را تجزیه و تحلیل کنید و تصمیم بگیرید که چگونه میتوانید آن را برای آینده بهبود دهید.
هدف CRM چیست
CRM (مدیریت ارتباط با مشتری) به شما کمک میکند رابطه با مشتریان فعلی را گسترش دهید، مشتریان جدید جذب کرده و در نهایت از مشتریانتان به خوبی مراقبت کنید.
مشتریان غالبا انتظاراتی را مطرح میکنند که معقول است و باید پاسخ داده شود، اما پاسخ گویی به این انتظارات زمانی امکان پذیر خواهد بود که درک درستی از نیاز و احساس مشتری داشته باشیم؛ CRM دقیقا اینجا به کمک شرکتها میآید. این نرم افزار به شرکتها کمک میکند تا تعداد بالایی از مشتریان را در سیستمهای خود ثبت نموده، پیگیریهای مرتبط با آنها را انجام دهند، تمامی تاریخچه ارتباطی مشتری و فعالیتهای آنها در شبکههای اجتماعی را رصد نمایند و در نتیجه ارتباط با مشتریان را به نحو بهتری مدیریت نمایند. شما میتوانید دادههایی را که در طول استفاده از برنامه جمع میکنید، تجزیه و تحلیل نموده و تجربههای اختصاصی ارائه دهید که سطح بیشتری از انتظارات مشتری را برآورده میکند و روابط ماندگاری با مشتریان ایجاد مینماید.
بر اساس آمارها و گزارشهای ارائه شده از سوی SAP سه معیار مهم در مورد اهمیت CRM برای کسب و کار مشتریان وجود دارد:
افزایش نرخ نگهداشت مشتری به میزان ۵٪، میتواند سود را تا ۹۵٪ افزایش دهد.
آنان که در زمینه ارائه تجربه مشتری پیشرو هستند، عملکرد بهتری در بازار دارند.
۸۰٪ از مدیران عامل معتقدند نرم افزار CRM موجب میشود تجربه مشتری بهتری ارائه شود.
گارتنر پیش بینی کرده است که تا سال ۲۰۲۱، Customer Relationship Management بزرگترین حوزه درآمدی در صنعت نرم افزارهای سازمانی خواهد بود. اگر کسب و کار شما رو به پیشرفت است، قطعا نیاز به یک استراتژی برای آینده دارید. شما باید اهداف فروش و منابع سودآوری خود را مشخص نمایید؛ اما به روز بودن اطلاعات و قابل اتکا بودن آنها میتواند چالش برانگیز باشد. شما جریان ورود دادههای حاصل از فروش، خدمات پس از فروش، بازاریابی و نظارت بر رسانههای اجتماعی و تبدیل آنها را به اطلاعات مفیدی در کسب و کار خود را چگونه تفسیر میکنید؟
یک نرم افزار CRM میتواند نمای کاملی از مشتریانتان به شما نشان دهد. میتوانید همه آن چه را که نیاز دارید، در یک قاب مشاهده کنید. یک داشبورد ساده و قابل تنظیم که میتواند تاریخچه ارتباطات قبلی با مشتری، وضعیت سفارشات آنها، خدمات ارائه شده به مشتری و سایر موارد را به شما بگوید.
CRM و تجربه موفقیت اقتصادی
بنا به گزارش های اوراکل، شرکتهایی که قصد رهبری بازار کسب و کار خود را دارند، باید به سرعت پاسخگوی خواستهها و نیازهای مشتریانشان باشند. تجربه مشتری در حال حاضر اصلیترین مزیت رقابتی است. با یک استراتژی CRM برنامهریزی شده، شرکت شما میتواند بهترین تجربههای مشتری را ایجاد کند که وفاداری مشتری را افزایش دهد، مشتریان جدیدی را جذب کند و شرکت شما را در فضای رقابتی پیش ببرد.
ارتباط با مشتری پایه و اساس موفقیت هر نوع کسب و کاری است. چگونگی مدیریت این رابطه برای ایجاد تجربه مشتری حرفه ای نحوه راهاندازی در هر مرحله از ارتباط با مشتری به شدت بستگی به وضعیت CRM شما دارد. کسب و کارها باید به دانشی عمیق از مشتریان خود دسترسی داشته باشند و در طول راه از آن دانش استفاده نمایند. این ابزار به شما امکان انجام این کار را میدهد بدین ترتیب که شما را قادر میسازد اطلاعات مربوط به هر یک از مشتریان خود را در نرم افزار گردآوری و مدیریت نمایید و قدم به قدم مراحل ارتباط با مشتری را به یک فرآیند یکپارچه تبدیل کنید.
برای آشنایی بیشتر با مباحث نرم افزارها میتوانید صفحه نرم افزار CRM چیست را مطالعه نمایید.
کارکرد CRM چیست
جذب مشتریان بالقوه
شما در نمایشگاههای مختلف شرکت میکنید و یا از کانالهای مختلف برای محصولات خود تبلیغات میکنید تا مشتریان جدیدی را جذب کنید . CRM که مخفف مدیریت ارتباط با مشتری است به شما کمک میکند تا با برنامهریزی درست مشتریان بالقوه خود را به مشتریان بالفعل تبدیل کنید.
توسعه روابط مشتریان
نگهداشت مشتریان فعلی بسیار کم هزینه تر از جذب مشتریان جدید است. پس باید در حفظ مشتریان خود بکوشید. به موقع به آنها سر بزنید و از نیازهایشان آگاه باشید.
نگهداری و مراقبت از مشتریان
با کمک CRM ( مدیریت ارتباط با مشتری ) میتوانید روابط خود را با مشتریانتان پر رنگ تر و مستحکم تر سازید. همچنین میتوانید برنامههایی به منظور cross-sell & up-sell داشته باشید.
بیشتر بدانید
نرم افزار CRM چیست
نرم افزار CRM، ابزاری است که به شما کمک میکند فرآیندهای مرتبط با مشتریانتان را راحت تر در سطح سازمانتان اجرا نمایید.
تعریف جایگاه مدیر ارشد استراتژی در سازمان
جایگاه مدیر ارشد استراتژی (Chief Strategy Officer) کمتر از جایگاههایی نظیر مدیر ارشد مالی یا مدیر ارشد تولید در میان سازمانها و بنگاههای تجاری، چه در عرصه بینالمللی و چه در میان شرکتهای داخلی، مرسوم تعریف استراتژی و سطوح آن است. البته این مسئله لزوماً پدیده نامطلوبی نیست، زیرا برای مثال جنس تصمیمگیریهای استراتژیک در کسبوکارهایی در صنایع معدنی متفاوت با کسبوکارهای فعال در حوزه بیوتکنولوژی است. به علاوه، متغیرهایی نظیر اندازه سازمان یا دامنه و گستره کسبوکارها نیز در تعریف چنین جایگاهی موثر هستند. شرکت مشاوره مدیریت بیسیجی طبقهبندی جالبی از چهار نوع مدیر ارشد استراتژی در سازمانها و بنگاههای تجاری دارد. در این یادداشت، در ابتدا نگاهی به طبقهبندی بیسیجی از ماهیت نقش مدیر ارشد استراتژی خواهیم داشت و سپس اشارهای به این جایگاه مدیریتی در سازمانهای ایرانی میکنیم.
بیسیجی جایگاه مدیر ارشد استراتژی را در چهار دسته شامل هماهنگکننده استراتژی (The Strategy Orchestrator)، مدیر پرتفوی (The Portfolio Manager)، مشاور داخلی (The Internal Consultant) و نماینده مدیرعامل (The CEO Delegate) طبقهبندی میکند. نکته مهم در این طبقهبندی تلاش برای ایجاد تناسب میان هرکدام از این سبکها و ماهیت فعالیت سازمان، چگونگی سازماندهی آن و سبک مدیریتی حاکم بر آن است.
هماهنگکننده استراتژی
هماهنگکننده استراتژی متداولترین نمود از نقش و جایگاه مدیران استراتژی است. در این نقش به ترکیبی از مهارتها مختلف از تحلیل مالی، تخصص در امور عملیاتی و ارتباطات نیاز است. افرادی که در قالب نقش هماهنگکننده قرار میگیرند، تیمهایی بزرگی با تعداد زیادی کارشناس در اختیار دارند که هر یک بخشی از وظایف و امور مرتبط به استراتژی سازمان را انجام میدهند. شخصی که در چنین موقعیتی قرار میگیرد باید با تبدیل استراتژی سازمان به پروژههای کوتاهمدت و عملیاتی مختص به هر کدام از واحدها، به خلق ارزش بپردازد. عموماً این مدل در آن دسته از شرکتهای چندکسبوکاره مورد استفاده قرار میگیرد که کسبوکارهای همگنی را در اختیار دارند و میتوان از پتانسیل همافزایی هماهنگکننده استراتژی میان این کسبوکارها بهره گرفت.
مدیر پرتفوی
آن دسته از مدیران استراتژی که در جایگاه مدیر پرتفوی قرار میگیرند تمرکز بیشتری روی اهداف بلندمدت دارند و از درگیر شدن در جزئیات عملیاتی کسبوکارها و واحدهای کارکردی سازمان اجتناب میکنند. مسئولیتهای اصلی در چنین نقشی شامل برنامهریزی استراتژیک، پایش محیط خارجی، مدیریت پرتفوی کسبوکارهای سازمان و رسیدگی به امور مرتبط با ادغام و تملیک است. به لحاظ ساختاری نیز مدیران استراتژی در قالب مدیر پرتفوی تحت نظارت و سرپرستی مستقیم مدیران مالی شرکت قرار میگیرند. مدیران پرتفوی معمولاً تیمهای کوچکتری را تحت هدایت خود دارند و ارتباط آنها با واحد مالی سبب دسترسی آنها به مجموعهای تعریف استراتژی و سطوح آن از شاخصههای پایدار و مبتنی بر ارزش اکتسابی است که در تمام سازمان پذیرفته شدهاند. سازمانهایی که به واسطه ادغام و تملیک رشد میکنند یا پرتفوی متنوعی از کسبوکارهای متنوع و ناهمگن اختیار دارند، گزینههای مناسبی برای پرورش مدیران استراتژی در قالب مدیر پرتفوی هستند.
مشاور داخلی
مدیر استراتژی در قالب مشاور داخلی مجموعهای از منابع را مدیریت میکند و از این منابع برای اجرای پروژههای استراتژی در واحدهای مختلف، تعیین محتوای استراتژی و تشخیص فرصتهای رشد در سطح سازمان بهره میگیرد. مشاور داخلی احتمالاً به جای آنکه با مدیرعامل در ارتباط باشد، تحت نظارت مدیر مالی قرار میگیرد و تیم بزرگ و گستردهای را برای انجام امور استراتژی سازمان اداره میکند. موفقیت در جایگاه مشاور داخلی مستلزم این است که مشاور داخلی توانایی خوبی در مدیریت داشته باشد و بتواند با افرادی از همه سطوح سازمان همکاری کرده و مشاورهها یا پشتیبانیهای فکری مناسبی را در اختیارشان قرار دهد. این نقش بهترین تناسب را با سازمانهایی دارد که واحدهای کسبوکار با میزان قابل اعتنایی از استقلال تصمیمگیری در آنها وجود داشته باشد.
نماینده مدیرعامل
مدیر استراتژی در قالب چنین نقشی این اختیار را از سوی مدیرعامل دارد تا مجموعه متنوعی از پروژههای استراتژی را مدیریت کند که واحدهای مختلف کسبوکار را تحت تاثیر قرار میدهند. مدیران استراتژی که در قالب نماینده مدیرعامل فعالیت میکنند، معمولاً تیمهایی نه چندان بزرگ و نه چندان کوچک را مدیریت میکنند و به طور مستقیم با مدیرعامل سازمان و مدیران کسبوکارهای شرکت یا دوایر کارکردی در تعامل هستند. موفقیت در چنین نقشی نیازمند مهارت در برقراری اعتماد متقابل و شفافیت در ارتباط با مدیران کسبوکارها و دوایر کارکردی است و نماینده مدیرعامل باید ایدهها، پروژهها و وضعیت پیشبرد پروژهها را برای تصمیمگیری مدیرعامل فراهم کند. چنین نقشی بیشتر برای سازمانهایی مناسب است که مدیرعامل با سبک عملگرایانه دارند.
مدیر ارشد استراتژی در سازمانهای ایرانی
مدیر ارشد استراتژی در سازمانها و بنگاههای ایرانی در بهترین حالت مسئول و مامور کنترل پروژه و نظارت بر تحقق شاخصهای نقشه استراتژی یا تکمیل کارت امتیازی متوازن است. تجربه از تعامل با سازمانهای ایرانی در قالب پروژههای مشاوره، آموزش و پژوهش این مسئله را نشان میدهد که واحد استراتژی در سازمان نقش چندان موثری در تصمیمسازی ندارد. کارشناسان و مدیران این واحدها اختیار و توان پرداختن به مسائل استراتژیک سازمان را ندارند، بنابراین نقش آنها به ناظران تحقق شاخصهای نقشه استراتژی و تکمیل کارت امتیازی متوازن محدود شده است. در شرکتهای چندکسبوکاره یا هلدینگها این مسئله وضعیت بدتری به خود گرفته است، به نحوی که مدیران استراتژی این سازمانها عملاً در نقش گردآوریکننده گزارش شرکتها و کسبوکارهای زیرمجموعه و ارائه این گزارشات در قالب یکپارچه به مدیران ارشد هلدینگ قرار گرفتهاند. بازتعریف نقش مدیران ارشد استراتژی به ویژه در شرکتهای چندکسبوکاره به منظور حاکم کردن رویکرد یکپارچه و ایجاد یک جهتگیری فاقد تناقضهای ساختاری میان شرکتها و کسبوکارهای زیرمجموعه بسیار ضروری است.
در شرکتهای کوچک، سبکی که به نماینده مدیرعامل نزدیکتر باشد، اثربخشی بیشتری خواهد داشت، با این حال باید میان مزایا و کژکارکردهای تعریف جایگاه رسمی برای مدیر ارشد استراتژی یا اختصاص مسئولیتهای این نقش در قالب غیررسمی تعادل ایجاد کرد. اما نکته پایانی درباره مدیران ارشد استراتژی در سازمانهای ایرانی به دامنه انتظارات از این دسته از مدیران بازمیگردد. مدیر ارشد استراتژی تصمیمساز است، اما معجزهگر نیست. بنابراین، سازمانها باید در خاطر داشته باشند که افزودن این پست به ساختار سازمانی یا تغییر چندباره مدیران در این جایگاه انتظار آنها را از وقوع معجزه برای نجات سازمان برآورده نخواهد کرد.
تعریف مدیریت استراتژیك
می توان مدیریت استراتژیك را بدین گونه تعریف كرد: هنر و علم تدوین، اجرا و ارزیابی تصمیمات وظیفه ای چندگانه كه سازمان را قادر می سازد به هدف های بلند مدت خود دست یابد. همان گونه كه از این تعریف استنباط می شود در مدیریت استراتژیك برای كسب موفقیت سازمانی بر چندین عامل تأكید می شود : هماهنگ كردن مدیریت، بازاریابی، امور مالی (حسابداری)، تولید (عملیات)، تحقیق و توسعه و سیستم های اطلاعات رایانه ای. در بسیاری از دانشگاه ها و دانشكده ها، عبارت «مدیریت استراتژیك» را مترادف با «سیاست های بازرگانی» می دانند كه در برگیرنده همه مطالب درس ها و واحدهایی است كه دانشجویان در دوره مدیریت بازرگانی می گذرانند و به عنوان آخرین درس مهم این رشته تلقی می شود. (فرد . آر . دیوید . 1999).
از یك دیدگاه، فرایند مدیریت استراتژیك تلاشی است برای تهیه نسخه دوم از آنچه در مغز انسان بسیار باهوش و نخبه می گذرد، یعنی كسی كه دارای درك مستقیم از امور است، همان شخصی كه از زیر و بم شركت آگاه است و این دانش فطری و نعمت خدادادی را با تجزیه و تحلیل های علمی در هم می آمیزد.
سازگاری با تغییرات فرایند مدیریت استراتژیك بر اساس این باور قرار دارد كه سازمان ها ناگزیرند به طور دائم بر رویداد های داخلی و خارجی و روند ها نظارت كنند تا بتوانند در زمان مناسب و بر حسب ضرورت خود را با تغییرات وفق دهند. نرخ و ژرفای تغییراتی كه بر سازمانها اثر می گذارند بسیار زیاد است. برای مثال، به پدیده هایی چون ویندوز 98، بازرگانی با شبكه اینترنت، پزشكی لیزری، اسلحه های لیزری، سالخورده تر شدن جمعیت و جنون ناشی از ادغام شركت ها توجه نمایید. سازمان ها برای بقای خود باید بتوانند به شیوهای زیركانه این تغییرات را شناسایی كنند و خود را با آنها وفق دهند. هدف فرایند مدیریت استراتژیك این است كه برای سازمان ها این امكان را به وجود آورد كه بتوانند در دوره های بلند مدت به شیوه ای موفقیت آمیز خود را با شرایط در حال تغییر وفق دهند.
برای اینكه مرحله اجرای استراتژی ها به شیوه ای موفقیت آمیز انجام شود، مدیران باید از نظر ایجاد ارتباطات فردی از مهارت های بالایی برخوردار باشند. فعالیت هایی كه در زمینه ی اجرای استراتژی ها انجام می شود بر همه كاركنان و مدیران یك سازمان اثر خواهد گذاشت. هر یك از بخش ها و واحدهای سازمانی باید درصدد برآیند كه به چنین پرسش هایی پاسخ دهند: «برای اینكه در اجرایی استراتژی های سازمانی ما نقش خود را به خوبی ایفا كنیم، چه باید بكنیم؟» و «چگونه می توانیم این كار را به بهترین شكل ممكن انجام دهیم؟» جنبه اصلی مرحله اجرایی استراتژی ها این است كه مدیران وكاركنان تشویق و ترغیب شوند در سازمان با شیفتگی و افتخار ودر نهایت از خود گذشتگی كار كنند و در راه دستیابی به هدف های تعیین شده از هیچ كوششی فروگذار نكنند.
فرایند مدیریت استراتژیك در برگیرنده سه مرحله می شود: تدوین استراتژی ها، اجرای استراتژی ها و ارزیابی استراتژی ها. مقصود از تدوین استراتژی این است كه مأموریت شركت تعیین شود، شناسایی عواملی كه در محیط خارجی، سازمان را تهدید می كنند یا فرصت هایی را به وجود می آورند، شناسایی نقاط قوت و ضعف داخلی سازمان، تعیین هدف های بلند مدت، در نظر گرفتن استراتژی های های گوناگون و انتخاب استراتژی های خاص جهت ادامه فعالیت. مسأله هایی كه در زمینه ی تدوین استراتژی ها مطرح می شوند، عبارتند از: تعیین نوع فعالیتی كه شركت می خواهد به آن بپردازد، فعالیت هایی را كه می خواهد از آنها خارج شود، شیوه تخصیص منابع، تصمیم گیری درباره گسترش دادن یا متنوع ساختن فعالیت ها، تصمیم گیری در مورد ورود به بازارهای بین الملل، تعیین این كه آیا شركت بر آن است كه در شركت های دیگر ادغام شود یا یك مشاركت تشكیل دهد و شیوه مصون ماندن از حركات تند شركت های رقیب كه درصدد بلعیدن آن بر می آیند.
اجرای استراتژی ها ایجاب می كند كه سازمان هدف های سالانه در نظر بگیرد، سیاست ها را تعیین كند، در كاركنان انگیزه ایجاد نماید و منابع را به گونه ای تخصیص دهد كه استراتژی های تدوین شده به اجرا درآید. اجرای استراتژی ها مستلزم توسعه فرهنگی است كه استراتژی ها راتقویت نماید، یك ساختار اثر بخش سازمانی شالوده ریزی كند، تلاش های بازاریابی را هدایت نماید، بودجه بندی كند، تعریف استراتژی و سطوح آن سیستم های اطلاعاتی بهوجود آورد و از آنها استفاده نماید (بین عملكرد و جبران خدمات كاركنان رابطه ای معقول بر قرار كند).
اغلب، اجرای استراتژی ها را مرحله عملی مدیریت استراتژیك می نامند. مقصود از اجرای استراتژی ها ایناست كه كاركنان و مدیران بسیج شوند و استراتژی های تدوین شده را به مرحله عمل درآورند. اغلب، چنین تصور می شود كه در مدیریت استراتژیك مرحله اجرا مشكل ترین مرحله می باشد و ایجاب می كند كه افراد خود را متعهد به سازمان نمایند، از خود گذشتگی كنند و نوعی خود كنترلی اعمال نمایند. موفقیت مرحله اجرایی استراتژی ها بدین امر بستگی دارد كه مدیران بتوانند در كاركنان ایجاد انگیزه نمایند، و این نوعی هنر(ونه یك علم) است. اگر استراتژی هایی تدوین شوند ولی هیچ گاه به اجرا در نیایند، نوع اقدام چیزی جز عملی بیهوده نخواهد بود.
در مدیریت استراتژیك ارزیابی استراتژی ها آخرین مرحله به حساب می آید. مدیران نیاز شدید دارند كه بدانند استراتژی های خاص و مورد نظر آنان در چه زمانی كارساز واقع نمی شود؛ اصولاً ارزیابی استراتژی ها بدین معنی است كه باید در این مورد اطلاعاتی را گردآوری كرد. همه ی استراتژی ها دستخوش تغییرات آینده قرار می گیرند، زیرا عوامل داخلی و خارجی به صورت دائم در حال تغییرهستند. برای ارزیابی استراتژی ها سه فعالیت عمده به شرح زیر انجام می شوند: (1) بررسی عوامل داخلی و خارجی كه پایه و اساس استراتژی های كنونی قرار گرفته اند (2) محاسبه و سنجش عملكردها و (3) اقدامات اصلاحی. بدان سبب باید استراتژی ها را مورد ارزیابی قرار داد كه موفقیت امروز نمی تواند موفقیت فردا را تضمین نماید! موفقیت همیش موجب بروز مسائل جدید و گوناگون می شود؛ سازمانی كه به وضع كنونی خود بسنده نماید یا دچار نخوت و تكبر شود، محكوم به فنا خواهد بود.
در یك سازمان بزرگ فعالیت هایی كه در زمینه تدوین، اجرا و ارزیابی استراتژی ها انجام می شود در سه سطح از مدیریت (سلسله مراتب سازمانی) انجام می گیرد. آنها عبارتند از سطح كل شركت، سطح بخش یا واحد تجاری استراتژیك و سطح وظیفه ای. مدیریت استراتژیك در قالب یك تیم رقابتی می كوشد با تقویت سیستم ارتباطات و روابط متقابل بین مدیران و كاركنان در سطوح مختلف سازمانی نقش یا وظیفه خود را به شیوه ای عالی ایفا نماید. بسیاری از شركت های كوچك و برخی از سازمانهای بزرگ دارای واحدهای مستقل (بخش ها) یا واحدهای تجاری استراتژیك نمی باشند؛ آنها تنها در دو سطح از سازمان فعالیت می كنند: در سطح كل سازمان و در سطح وظیفه ای. با وجود این، مدیران و كاركنان، در این دو سطح باید در فعالیت های مدیریت استراتژیك نقشی فعال ایفا نمایند.
از آنجا كه هیچ سازمانی نمی تواند منابع نا محدود داشته باشد، استراتژیست ها باید در این مورد كه كدام یك از استراتژی های مختلف می توانند بیشترین منفعت را به سازمان برسانند، تصمیم گیری نمایند. تصمیماتی كه در زمینه تدوین استراتژی ها گرفته می شود سازمان را متعهد می سازد كه برای یك دوره نسبتاً بلند مدت محصولاتی خاص تولید كند، در بازارهای مشخصی به فعالیت بپردازد، و سرانجام از منابع و فن آوری های شناخته شده ای استفاده كند. استراتژی ها مزایای رقابتی سازمان را در دوره های تعریف استراتژی و سطوح آن بلندمدت تعیین می نمایند. چه خوب چه بد، تصمیمات استراتژیك نتایج چند وجهی و آثار دیرپا بر سازمان می گذراند. مدیران ارشد برای درك جوانب گوناگون فرآیند تصمیمات مختلف دارای بهترین دیدگاه می باشند؛ آنها این قدرت یا اختیار را دارند كه منابع موجود را برای اجرای تصمیمات مختلف به مصرف برسانند.
پیتردراكر می گوید:كار اصلی مدیریت استراتژیك این است كه از زاویه مأموریت شركت به سازمان نگاه كند:
یعنی، مطرح كردن این پرسش « كار اصلی ما چیست؟» باعث می شود كه هدف هایی تعیین گردند، استراتژیها تدوین شوندو تصمیماتی امروز گرفته شود كه نتیجه های آن فردا به دست می آید. تردیدی نیست كه این كار باید به وسیله بخشی از سازمان انجام شود كه می تواند با دیدی گسترده به كل سازمان نگاه كند، بتواند بین هدف ها و نیازهای امروز و نیازهای فردا توازن و تعادل برقرار كند و نیز بتواند منابع انسانی و مالی را به گونه ای تخصیص دهد كه به نتایج اصلی و مورد نظر بیانجامد.( فرد . آر . دیوید . 1999)
– تركیب قضاوت شهودی و تجزیه و تحلیل علمی می توان مدیریت استراتژیك را بدین گونه توصیف كرد : روش منطقی، عینی و سیستماتیك برای اتخاذ تصمیمات بزرگ در یك سازمان. دراین مدیریت سعی می شود اطلاعات كمّی و كیفی به گونه ای تنظیم گردند كه بتوان تحت شرایط نامطمئن تصمیماتی اثر بخش اتخاذ كرد. با وجود این، مدیریت استراتژیك یك علم محض نیست كه بر اساس قانون علمی (4=2 × 2 ) عمل نماید.
با توجه به تجربه های گذشته، «برای اتخاذ تصمیمات خوب استراتژیك» لازم است از «قضاوت های شهودی» استفاده كرد. بویژه برای تصمیم گیری در شرایط بسیار نامطمئن یا مواردی كه هیچ نمونه ای در گذشته نداشته باشند باید از «قضاوتهای شهودی» استفاده كرد. همچنین هنگاهی كه متغییرهای بسیار به هم وابسته وجود دارند یا هنگامی كه فشارهای زیادی وارد می آید كه تصمیمات درست باشند و یا هنگامی كه باید از بین چندین راه حل شناخته شده، یكی را انتخاب كرد، این شیوه تصمیم گیری مفید واقع خواهد شد . چنین شرایطی بیانگر ماهیت و عصاره مدیریت استراتژیك می باشد.
برخی از مدیران و مالكان شركت ها اعتراف می كنند كه از نظر استفاده كردن از قدرت مبتنی بر قضاوت های شهودی [الهام گرفتن] بر اتخاذ تصمیمات بزرگ از توانایی های خارق العاده برخوردارند. برای مثال، آلفرد اسلون درباره ی ویل دورانت (بنیانگذار شركت جنرال موتورز) می گوید: « به عنوان یك انسان تاآنجا كه من می دانم، تنها بر اساس الهام گرفتن عمل می نمود. او هیچ گاه برای دستیابی به حقایق نیازی به كاربرد یا استفاده از روش های فنی نداشت. در بسیاری از موارد قضاوت هایی بسیار عالی می نمود و تصمیماتی ارزنده اتخاذ می كرد.» آلبرت اینشتین هم زمانی گفت : «من الهام و قضاوت های شهودی را باور دارم.گاهی یقین پیدا می كنم كه كارم درست است، ولی نمی توانم دلیلی ارائه نمایم. قدرت تخیل بسیار مهم تر از دانش است. زیرا دانش محدود است، در حالی كه قدرت تخیل همه جهان را در بر می گیرد.»پس می بینیم كه این دانشمند بزرگ هم به قضاوت های شهودی ارج می نهد.
اگر چه رونق و بقای بسیاری از سازمان های موفق كنونی به سبب وجود مدیرانی نخبه، با نبوغ و الهام بخش است، ولی بسیاری از سازمان ها از چنین نعمتی بی بهره اند. بسیاری از سازمان ها می توانند از مدیریت استراتژیك سود جویند یعنی شیوه ای از مدیریت كه به هنگام تصمیم گیری، آمیزه ای از قضاوت های شهودی و تجزیه و تحلیل های علمی استفاده می كند. مسأله این نیست كه بین روش های تحلیلی یا استفاده از توان فطری و قضاوت های شهودی یكی را انتخاب كرد و بر آن اساس تصمیم تعریف استراتژی و سطوح آن گیری نمود. مدیران در تمام سطوح سازمان باید در تجزیه و تحلیل های مدیریت استراتژیك به هنگام تصمیم گیری از قضاوت های شهودی هم استفاده نمایند. تفكر تحلیلی و تفكر شهودی مكمل یكدیگرند.
شاید كسی بدین گونه عمل كند و بگوید : «من تصمیم خود را گرفته ام و هیچ مهم نیست كه واقعیت ها و اعداد و ارقام چه می گویند»این شیوه تصمیم گیری را نمی توان مدیریت مبتنی بر شهود نامید؛ بهتر است آن را «مدیریت مبتنی بر جهل» نامید. دراكر می گوید: «من تنها زمانی تصمیم گیری مبتنی بر قضاوت های شهودی را می پذیرم كه تصمیم گیرنده تابع نوعی نظم و انظباط باشد. آن دسته از هنرمندانی كه از روی حدس و گمان و ارقام صحت و نادرستی آن را بررسی نمایند، همانند پزشك هایی می باشند كه موجب مرگ و تباهی بیمار خواهند شد و كسانی كه در صحه مدیریت بدین گونه عمل كنند باعث مرگ و تباهی شركت و سازمان می شوند.
در زمان كنونی سرعت سرسام آور تغییرات باعث شده است دنیایی از تجارب به وجودآید كه روش های متداول مدیریت نمی توانند مناسب سازمان باشند. هنگامی كه تغییرات به صورت جزئی بود، می توانستیم از تجربه استفاده كنیم و تجربه به تنهایی راهنمای خوبی به حساب می آمد. ولی هنگامی كه تصمیمات جنبه استراتژیك دارند وبه نتایج بسیار عمده غیر قابل برگشت می انجامند، نمی توان از تصمیم گیری های مبتنی بر قضاوت های شهودی و تجربه (مبتنی بر فلسفه های مدیریت ) استفاده كرد.
فن آوری اطلاعات و جهانی شدن تغییرات خارجی هستند كه جامعه و سازمان های كنونی را متحول می سازند. در یك نقشه ی سیاسی، مرزهای بین شركت ها مشخص است، ولی در یك نقشه ی رقابتی شاهد جریان واقعی فعالیت های دائمی مالی و صنعتی می باشیم و این مرزها تا حد زیادی محو شده اند . سرعت سرسام آور اطلاعات موجب از بین رفتن مرزهای ملی شده است، به گونه ای كه در سراسر دنیا مردم می توانند نظاره گر شیوه زندگی دیگران باشند. مسافرت به خارج بسیار افزایش یافته است؛ سالانه بیش از 10میلیون ژاپنی به مسافرت می روند، میزان مهاجرت ها افزایش یافته است؛ آلمانی ها به انگلستان و مكزیكی ها به ایالت متحده آمریكا مهاجرت می كنند. همان گونه كه «دیدگاه جهانی» نشان می دهد، شركت های آمریكایی در تعریف استراتژی و سطوح آن تعریف استراتژی و سطوح آن بسیاری از صنایع در برابر رقیبان بسیار سرسختی قرار گرفته اند. پدیده هایی مانند شهروندان جهانی، رقبای جهانی، مشتریان جهانی، عرضه كنندگان جهانی و توزیع كنندگان جهانی باعث شده اند كه ما در دنیای بدون مرز زندگی كنیم!
نیاز به سازش در برابر تغییرات باعث شده است كه شركتها، از نظر مدیریت استراتژیك، پرسش های زیر را مطرح كنند: ما در آینده به چه كار یا فعالیتی مشغول خواهیم بود؟ آیا ما در رشته یا زمینه درستی كار می كنیم؟ آیا ما باید شكل سازمان و فعالیت های خود را تغییر دهیم؟ چه رقبای دیگری وارد این صنعت خواهند شد؟ باید چه استراتژی هایی را به اجرا در آوریم؟ مشتریان ما چگونه تغییر می كنند؟ آیا فن آوری های جدیدی ارائه می شوند كه بتوانند ما را از صحنه فعالیت خارج كنند؟( فرد . آر . دیوید . 1999)
مدیریت استراتژیک چیست و چگونه عمل می کند؟
تعریفهای گوناگونی برای مدیریت استراتژیک ارائه شده است اما تنها چند تعریف، کامل و قابل فهمتر هستند. در پاسخ به سوال مدیریت استراتژیک چیست و چگونه عمل می کند؟ باید گفت مدیریت استراتژیک، یک روند مستمر از ایجاد استراتژی، اجرای استراتژی، ارزیابی استراتژی و کنترل آن است که سازمانها با هدف رسیدن به مزایای رقابتی و حفظ این مزایا از آن استفاده میکنند. در کلینیک روانشناسی ایران باید برای شما بیان کنیم هدف کلی از مدیریت استراتژیک، تلفیق انرژیهای عملکردی سازمان با یک تلاش متمرکز، جهت رسیدن به بهترین اجرا و نتیجه است.
روند مدیریت استراتژیک، مراحل زیادی دارد که به طور خلاصه، باید پاسخگوی این سه سوال باشند:
- سازمان در حال حاضر در چه موقعیتی است؟
- سازمان قرار است به چه موقعیتی دست پیدا کند؟
- سازمان چگونه به موقعیت مورد نظر خواهد رسید؟
مدیریت استراتژیک چیست و چگونه عمل می کند؟ پیش بینی آینده نیست بلکه به معنی آماده شدن برای آینده و آگاهی دقیق نسبت به قدمهایی است که سازمان باید برای اجرای برنامهی استراتژیک و رسیدن به مزایای رقابتیاش بردارد.
هر کسب و کاری به استراتژی نیاز دارد. مدیریت استراتژیک، یک روند مدیریتی اصولی برای بررسی احتمالات گوناگون، از جمله فرصتها و تهدیدها و آماده شدن برای آنهاست. کلمهی استراتژی به معنی تدوین یک برنامه برای رسیدن به یک هدف است، و برنامه ریزی نیز همانطور که همهی ما میدانیم، نخستین عملکرد مدیریتی است که اساس کلی کسب و تعریف استراتژی و سطوح آن کار را پایه ریزی میکند.
مدیریت استراتژیک چیست و چگونه عمل می کند؟ بنابراین مدیریت استراتژیک را میتوان هنر و علم فرمول بندی استراتژی، اجرای استراتژی و ارزیابی عملکردها و تصمیمهایی دانست که به یک سازمان این امکان را میدهد تا به اهدافش برسد.
تفاوت مدیریت استراتژیک و برنامه ریزی استراتژیک
هر دو عبارتِ «مدیریت استراتژیک» و «برنامه ریزی استراتژیک» یک معنی دارند! برای درک پاسخ سوال مدیریت استراتژیک چیست و چگونه عمل می کند؟ باید بدانید مدیریت استراتژیک عبارتی است که بیشتر در فضای آموزشی و دانشگاهی استفاده شده اما برنامه ریزی استراتژیک، معمولا در دنیای کسب و کار استفاده میشود.
تفاوت مدیریت استراتژیک با برنامه ریزی استراتژیک
اهمیت مدیریت استراتژیک برای سازمانها
مدیریت استراتژیک برای هر سازمان یا شرکتی، هر اندازهای که باشد، میتواند سودمند باشد زیرا همیشه فضایی برای رشد وجود دارد و هر سازمانی، نقاط قوت منحصربفرد و فرصتهایی دارد که میتوان آنها را به سرمایه تبدیل کرد. مدیریت استراتژیک چیست و چگونه عمل می کند؟ مدیریت استراتژیک باید یک روند مستمر باشد، نه اینکه فقط در یک زمان به عنوان ارزیابی انجام شود یا هر زمان که مشکلی پیش آمد، به عنوان یک راه چاره به کار آید.
به دنبال خدمات روانشناسی صنعتی و سازمانی هستید؟
ما دانش و مهارت کافی در زمینه ی مدیریت استراتژی را داریم. با دپارتمان روانشناسی صنعتی و سازمانی ما تماس بگیرید: 02188670340 ، 02188209050
مدیریت استراتژیک برای حفظ مزایای رقابتی لازم است
سازمانها با استفاده از مزایای رقابتی، جایگاه بهتری نسبت به رقبای خود پیدا کرده و آن را حفظ میکنند. شرکتی که مزایای رقابتی دارد، نسبت به سایر شرکتها در صنعت مورد نظر، عملکرد مالی بسیار بهتری خواهد داشت. مدیریت استراتژیک چیست و چگونه عمل می کند؟ شاید بعضی از شرکتها، بدون برنامه ریزی استراتژیک، به مزایای رقابتی دست پیدا کنند اما برای بیشتر شرکتها لازم است که برنامه ریزی استراتژیک داشته باشند. البته تضمینی وجود ندارد که شرکتها با استفاده از برنامه ریزی استراتژیک، حتما به سود رقابتی دست پیدا کنند اما این روند مستمر برای شرکتی که میخواهد بقاء خود را حفظ کند ضروری است.
مدیریت استراتژیک چشم انداز وسیعتری فراهم میکند
دلیل دیگری که سازمانها برای ایجاد مزایای رقابتی، فقط به امور مالی، بازاریابی یا عملکردهای اجرایی اکتفا نمیکنند این است که مدیران هر قسمت، مسائل را فقط از زاویه دید خودشان میبینند، که دید بسیار محدودی برای کل سازمان است و نمیتوان به آن بسنده کرد. فقط مدیرانی که قادر به دیدن تصویر کلی شرکت و پیرامون آن هستند (مانند مدیرعامل یا برنامه ریزهای استراتژیک) میتوانند تصمیمهایی بگیرند که مزایای رقابتی داشته باشد.
مدیریت استراتژیک شرایط همکاری را سادهتر میکند
امروزه بیشتر شرکتها، مدیران میانی در قسمتهای عملیاتی را در روند فرمول بندی برنامهی استراتژیک شریک میکنند. مدیران میانی افرادی هستند که استراتژیهای تعیین شده در برنامه را اجرا میکنند و اگر در برنامه ریزی نقش نداشته باشند، تعهدی نسبت به حمایت از این برنامه نیز نخواهند داشت. مدیریت استراتژیک چیست و چگونه عمل می کند؟ برنامه ریزی استراتژیک برای رسیدن به مزایای رقابتی و تلفیق تمام قسمتهای عملیاتی شرکت به واسطهی تسهیل ارتباط میان مدیران در تمامی سطوح به کار میرود.
مزایای مدیریت استراتژیک چیست؟
برای درک بهتر پاسخ سوال مدیریت استراتژیک چیست و چگونه عمل می کند؟ باید با مزایای مدیریت استراتژیک آشنا شوید که عبارتند از:
- تقویت عملکرد سازمان
- ارتباط بهتر میان مدیران در سطوح متفاوت
- تعیین استراتژی مناسب برای رسیدن به اهداف
- تعریف بینش، ماموریت و اهداف آیندهی شرکت
- کنشگراتر بودن سازمانی که برنامه ریزی استراتژیک دارد.
- تقویت تعهد مدیر نسبت به دست یافتن به اهداف شرکت
- افزایش هماهنگی میان فعالیتها و تخصیص کارآمدتر ِ منابع
- کاهش مقاومت نسبت به تغییر با مطلع کردن کارمندان از تغییرات و پیامدهای آنها
- افزایش آگاهی نسبت به محیط های تعریف استراتژی و سطوح آن داخلی و خارجی، و شناسایی دقیق مزایای رقابتی
- موفقتر بودن شرکتهایی که از استراتژی مدیریت استفاده میکنند نسبت به سایر شرکتها
مزایای مدیریت استراتژیک
محدودیتهای مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک چیست و چگونه عمل می کند؟ هرچند مدیریت استراتژیک فواید زیادی برای شرکتها و سازمانها دارد، اما دارای محدودیتهایی نیز هست:
- فرایند پیچیدهای دارد.
- هزینههای زیادی ایجاد میکند.
- صد در صد ضامن موفقیت نیست.
- زمان طولانی و نیروی متخصص انسانی را نیاز دارد.
- در مورد اهداف و ماموریت ها تصمیم گیری ها ساده نیست.
- مدیران علاقه، اعتماد و آشنایی به برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک ندارند.
- به جامع ترین اطلاعات و به موقع به رویداد های محیطی کلان و تحولات دسترسی ندارد.
- بحران هایی که ممکن است از تغییر شرایط به طور ناگهانی به وجود بیاد، قادر به حل کردن نیست.
ویژگیهای مدیریت استراتژیک برای سازمان ها
روند آگاهانه مدیریت سازمان ها
مدیریت استراتژیک چیست و چگونه عمل می کند؟ استراتژی، محصول هوش و آگاهی توسعه یافته است که ما انسانها با افتخار دارای آن هستیم و از آن استفاده میکنیم. مدیریت استراتژیک، نیاز به مهارت فوق العاده و تجربه دارد و مستلزم استفادهی کامل از هوش و شم درونی است تا به طور موثر به کار گرفته شود.
نیاز به آینده نگری برای مدیریت استراتژیک
آینده نامعلوم است و ما نمیتوانیم پیش بینی کنیم چه اتفاقی خواهد افتاد. اما بر اساس اطلاعاتی که در دسترس ماست میتوانیم چیزهایی را دربارهی آینده تصور کنیم. مثلا کشف اینکه عامل XYZ سبب سرطان میشود میتواند به ما این امکان را بدهد که فرضیهای بسیار منطقی بسازیم که عامل XYZ در آیندهای نزدیک، ممنوع خواهد شد. بنابراین این فرضیه به ما میگوید نباید هیچ گونه سرمایه گذاری روی هر چیزی که مستقیما به XYZ مربوط میشود انجام دهیم.
البته این فرضیهای بسیار آشکار است اما بیشتر فرضیهها اینگونه نیستند و اطلاعاتی که در دسترس ما قرار میگیرند لزوما ارزشمند و معتبر نیستند. این همان جایی است که مدیریت استراتژیک به عنوان یک فرایند نیاز به آینده نگری هوشمندانه دارد. مدیر باید بتواند با همان نشانههای محدود و اغلب گنگ و نامفهوم که از دنیا دریافت میکند، پیش بینی کند چه اتفاقی خواهد افتاد.
فرایند هدف محور مدیریت استراتژیک سازمان ها
مدیریت استراتژیک چیست و چگونه عمل می کند؟ فرایند مدیریت استراتژیک، یک روند هدف محور است که به قصد تجزیه و تحلیل المانهای گوناگون با کمک آنالیز SWOT (S: نقاط قوت، W: نقاط ضعف، O: فرصتها و T: تهدیدها) و سایر ابزارها برای تدوین یک برنامه یا استراتژی انجام میشود و به کسب و کار اجازه میدهد تا موانع را برطرف و از نقاط قوت و فرصتهای خود استفاده کند.
امکان مدیریت ریسک برای سازمان ها
مدیریت استراتژیک چیست و چگونه عمل می کند؟ مدیریت ریسک را میتوانیم زیرمجموعهای از مدیریت استراتژیک یا نوعی خاص از مدیریت استراتژیک بدانیم. ریسک، احتمال وقوع یک خطر در آینده است و مدیریت ریسک شامل شناسایی، تحلیل و پاسخ مناسب به عوامل خطر سازی میشود که در یک کسب و کار ممکن است رخ بدهد و شما باید بتوانید مقدار ضرر و زیان را بدست آورید.
انگیزهای برای خلاقیت مدیریت استراتژیک سازمان
تدوین استراتژی، یک فرایند ساده نیست و نیازمند این است که از هر موقعیت محدودی، بهترین استفاده صورت بگیرد. بنابراین انگیزهای برای ابتکار و خلاقیت به وجود میآید که به مدیران اجازه میدهد به مشکلات از زوایای گوناگون نگاه کنند و مسائل را موثرتر حل و فصل نمایند. به هر حال نیاز، مادر اختراع است. مدیریت استراتژیک چیست و چگونه عمل می کند؟ مدیریت استراتژیک به عنوان یک فرایند، نسبتا پیچیده است، نیاز به سالها تجربه و مهارتهای اساسی دارد، فراگیر است و میتواند محور هر کسب و کاری باشد.
ویژگیهای مدیریت استراتژیک برای یک سازمان
ما در این زمینه به شما کمک می کنیم:
دپارتمان روانشناسی صنعتی سازمانی کلینیک ایران، در زمینه ی مدیریت استراتژی، و دیگر زمینه های مدیریتی و سازمانی، راهنمایی ها و آموزش های ویژه ای دارد.
نقشهای واحد مدیریت منابع انسانی
وظایف منابع انسانی تنها مختص به مدیران منابع انسانی سازمان نیست. در یک سازمان رقابتی با فرهنگ حرفهای کاری تمام مدیران صف و ستاد که دارای نیروی زیرمجموعه هستند باید نسبت به مباحث مدیریت نیروی انسانی تعریف استراتژی و سطوح آن تسلط داشته باشند.
وظایف منابع انسانی تنها مختص به مدیران منابع انسانی سازمان نیست. در یک سازمان رقابتی با فرهنگ حرفهای کاری تمام مدیران صف و ستاد که دارای نیروی زیرمجموعه هستند باید نسبت به مباحث مدیریت نیروی انسانی تسلط داشته باشند.
چرا تنها مدیران منابع انسانی مسئول مدیریت نیروی انسانی در سازمان نیستند؟
رفتار و عملکرد مدیران بر افزایش و کاهش انگیزه و عملکرد نیروی انسانی اثرگذار است و داشتن شناخت از نحوه مدیریت و هدایت نیروها، تعریف کار برای نیروها و کنترل عملکرد نیروها بر بهرهوری کلی شرکت و هر واحد و نیز خود مسئول شغل اثرگذار خواهد بود. بنابراین علاوه بر مدیر منابع انسانی، مدیران صف و ستاد نیز مسئول مدیریت نیروی انسانی در سازمان هستند.
حتی مسئولیت مدیریت نیروی انسانی در سطوح مدیریت عامل و هیئت مدیره نیز تعریف میگردد. بطوریکه در شرکتهای جهان اول مدیریت نیروی انسانی یکی از وظایف کلیدی مدیران عامل است و همچنین یکی از اعضای هیئت مدیره که عموماً رئیس هیئت مدیره میباشد، منتور هدایت نیروهای سرمایه سازمان برای بلندمدت میباشد.
تعریف نقشهای واحد مدیریت منابع انسانی در سطوح استراتژیک، تاکتیکال و عملیاتی در سازمان:
مزیت رقابتی از طریق مدیریت منابع انسانی یک اصل مهم در حوزه مشاوره کسب و کار است که برحسب همین نکته مهم آشنایی با منابع انسانی و نقشهای آن الزامی است . واحد مدیریت منابع انسانی دارای نقشهای متعددی است. نقشهای واحد مدیریت منابع انسانی را به طور کلی به سه سطح تقسیم میکنند:
اقدامات سطح استراتژیک واحد مدیریت منابع انسانی شامل برنامهها و فعالیتهای منابع انسانی میشوند که با امور استراتژیک یا هدفهای سازمان رابطه تنگاتنگ دارند.
برخی از نقشهای اصلی سطح استراتژیک واحد مدیریت منابع انسانی شامل موارد زیر میباشد:
- آگاهی دقیق از محیط
- مشارکت در تصمیمات استراتژیک و بلندمدت سازمان
تدوین و اجرای استراتژی نقشهای منابع انسانی بر تصمیمات بلندمدت سازمان اثرگذارند و راهبردی هستند.
دیدگاه شما