بدیهی است تلاش می شود با بهره گیری از غنی ترین منابع علمی در حوزه مدیریت مالی و سرمایه گذاری تازگی مطالب و جذابیت وبلاگ برای فرهیختگان مالی و اقتصادی کشور حفظ گردد.
یاری همه سروران ارجمند و دوستان فاضلم را برای غنا بخشی هر چه بیشتر به مطالب وبلاگ خواستارم.
روح اله صمدی، کارشناس ارشد مدیریت مالی دانشگاه شهید بهشتی
تعریف تحلیل تکنیکال چیست؟
تحلیل تکنیکال یا تحلیل تکنیکی (Technical Analysis) روشی برای پیش بینی قیمت در بازارها، بر اساس مطالعه و بررسی تاریخچه قیمت و حجم تحليل تكنيكي چيست؟ معاملات در آن بازار است.
تحلیل تکنیکال در بازار بورس اوراق بهادار، بازار ارز و فارکس و نیز بازارهای بورس کالا مورد استفاده قرار میگیرد.
تحلیل تکنیکال حدود سه قرن قدمت دارد و استفاده از شاخص های تکنیکال و ترسیم نمودارهای تکنیکال را میتوان در نوشته های قرن هفدهم و هجدهم میلادی نیز مشاهده کرد.
شاید بتوان گفت که نخستین استفاده مستقیم اقتصادی مشهور از تحلیل تکنیکال را چارلز داو انجام داده است. چارلز داو که بنیان گذار وال استریت ژورنال است، شاخص میانگین صنعتی داو جونز را نیز طراحی کرد که هنوز، با وجود نواقص این شاخص و نقدهایی که بر آن وارد است، از جمله #شاخصهای مهم اقتصادی محسوب میشود.
هنر تحلیل تکنیکال (با تاکید بر واژهی هنر) تشخیص زمان تغییر روند قیمتها در نخستین مراحل تغییر قیمت و سوار شدن بر موج جدید قیمتهاست. تا زمانی که شواهد جدید نشان بدهد که روند جدیدتری در حال شکل گیری است و تحلیل گر تکنیکال، قبل از اینکه تمام بازار، متوجه تغییر روند بشود، تصمیم های سرمایه گذاری جدید را انتخاذ کند.
واژه تکنیکال وقتی در مورد بازارها و معاملات مورد استفاده قرار میگیرد، معنایی بسیار متفاوت از معنای رایج آن دارد.
استفاده از تحلیل تکنیکال برای بررسی یک بازار، به این معناست که به جای توجه به خود کالا و خدماتی که در آن بازار معامله میشود، فقط به رفتارهای بازار توجه کنیم.
تحلیل تکنیکال، دانش ثبت تاریخچه معاملات (معمولاً به صورت نمودارهای گرافیکی) و سپس پیش بینی روندهای محتمل در آینده بازار است.
تحلیل تکنیکی چیست؟ و چه برتری نسبت به تحلیل بنیادی دارد؟
تحلیل تکنیکی (تکنیکال) یا تحلیل فنی (Technical Analysis) روشی برای پیشبینی قیمتها در بازار از طریق مطالعه وضعیت گذشته بازار است. در این تحلیل از طریق بررسی تغییرات و نوسانهای قیمتها و حجم معاملات و عرضه و تقاضا میتوان وضعیت قیمتها در آینده را پیشبینی کرد. این روش تحلیل در بازار ارزهای خارجی، بازارهای بورس اوراق بهادار و بازار طلا و دیگر فلزات گرانبها کاربرد گستردهای دارد.
تحلیلگران تکنیکال ارزش ذاتی اوراق بهادار را اندازهگیری نمیکنند، در عوض از نمودارها و ابزارهای دیگر برای شناسایی الگوهایی که میتواند فعالیت آتی سهم را پیشبینی کند، بهره میجویند. رفتار قیمت همواره در تحلیل تکنیکال نقش اصلی را دارد و رفتار حجم معاملات نیز تکمیل کننده این اصل میباشند. رفتار قیمت و رفتار بازار در خیلی موارد معنای مشابهی دارند و به جای یکدیگر مورد استفاده قرار میگیرند.
سه مبحث ابتدایی به عنوان پایه های مباحث منطقی تحلیل تکنیکال به شرح ذیل میباشند :
1ـ همه چیز در قیمت لحاظ شده است .
2ـ قیمت ها بر اساس روندها حرکت می کنند.
3ـ تاریخ تکرار می شود.
1 – همه چیز در قیمت لحاظ شده است
شاید بتوان ادعا کرد جمله «همه چیز در قیمت لحاظ شده است» پایه و اساس تحلیل تکنیکال است. تا زمانی که به درک درستی از این جمله نرسیده باشیم شاید پیشروی در یادگیری تحلیل تکنیکال کار بیهودهای باشد.
یک تحلیلگر تکنیکال در ابتدا به این باور رسیده است که هر چیزی که بتواند در قیمت تأثیرگذار باشد اعم از فاکتورهای سیاسی، فاندامنتال، جغرافیایی و یا سایر فاکتورها در قیمت یک سهم لحاظ شده است. پس از درک و پذیرش جمله فوق به عنوان مقدمه تحلیل تکنیکال به این نتیجه می رسیم که تحلیل قیمت ها تمام آن چیزی است که ما به آن نیاز داریم.
برای اثبات عدم صحت این ادعا (که برخی تحلیلگرها نیز به آن مغرور هستند)، زمان زیادی صرف شده و نتیجه ای حاصل نشده است. همه تحلیلگران تکنیکال بر این باورند که تغییرات قیمت تابعی از عرضه و تقاضاست.
چنانچه تقاضا بیش از عرضه باشد آنگاه قیمت صعود خواهد کرد و اگر عرضه بر تقاضا پیشی گیرد قیمت کاهش خواهد یافت. این تغییرات پایه و اساس تمام پیش بینیهای اقتصادی و بنیادی میباشد. برداشت تکنسینها از این اصل به این صورت است که اگر قیمت به هر دلیلی بالا رفت پس باید تقاضا بر عرضه غلبه کرده و علل فاندامتنالی تأثیر خود را گذاشته باشند و چنانچه قیمت سقوط کرد دلایل فاندامنتالی و بنیادی بی اثر شدهاند.
پس در این مبحث ما به این نتیجه میرسیم که یک تحلیلگر تکنیکال نیز به نوعی مباحث فاندامنتال و بنیادی را مورد مطالعه قرار می دهد. قریب به اتفاق تحلیلگران تکنیکال بر این باورند که نیرویی که جهت عرضه و تقاضا را تغییر می دهد برآیند تغییرات فاندامنتال و مربوط به اقتصاد بازار می باشد و همین نیرو بر قیمت ها تأثیر می گذارد. نمودارها هرگز به تنهایی علت بالا یا پایین آمدن قیمت نیستند.
این یک قانون است که تحلیلگر تکنیکال به هیچ وجه به دنبال یافتن دلیل تغییر جهت قیمتها نیست. بیشتر اوقات در آغاز یک روند و یا در نقطه تغییر جهت قیمت از افزایش به کاهش و یا برعکس هیچ کس به طور قطع دلیل این تغییر جهت را نمی داند. (در واقع برای تحلیلگر تکنیکال مهم نیست که چیست و فقط بر قیمت و حجم تمرکز دارد) تحلیلگر تکنیکال به سادگی و با استفاده از الگوها می تواند این تغییر را به موقع شناسایی کند و پایداری آن را بسنجد.
باید در خاطر داشت، مادامی که یک تحلیلگر تکنیکی بر این عقیده باقی بماند که همه چیز در قیمت لحاظ شده است موفق خواهد شد که از بسیاری از افراد باتجربه بازار (که از این ابزار استفاده نمیکنند) سود بیشتری کسب کند.
پذیرش جمله «همه چیز در قیمت لحاظ شده است» به عنوان اولین قدم مساوی است با پذیرش اهمیت بررسی قیمت. یک تحلیلگر لزوماً نیاز نیست از بازار باهوشتر باشد و یا قادر باشد که پیش بینیهای متحیرانهای درباره تغییرات قیمت انجام دهد. با استفاده از بررسی روند قیمت به کمک ابزارهای تکنیکی مختلف مانند اندیکاتورها، یک تحلیل گر تکنیکال میتواند بهترین زمان برای خرید و فروش سهم را تشخیص دهد و انتخاب کند.
2 – قیمت ها براساس روندها حرکت میکنند
ضروری است که این مفهوم را بپذیریم که قیمت ها بر اساس روندها حرکت می کنند. در اینجا نیز تا زمانی که به باور این اصل نرسیده باشیم تلاش برای یادگیری تحلیل تکنیکال بیفایده است.
هدف از ترسیم نمودار قیمت، شناسایی روند و پیش بینی جهت حرکت این روند است، پیش از آنکه قیمتهای آتی، روند آینده را مشخص کنند. نظریه ثابت شدهای نیز وجود دارد که میگوید قیمتها بر اساس روندها حرکت می کنند و یا به عبارت دیگر قیمت ها دوست دارند که روند فعلی خود را حفظ کنند، به جای آنکه تغییر جهت بدهند. این قانون به نوعی بیان دیگری از قانون اول نیوتن درباره حرکت است. شاید بتوان آن را این گونه نیز مطرح کرد که قیمتها به روند فعلی خود را ادامه میدهند تا زمانی که عوامل بازدارنده حرکت، آنها را متوقف کند. این قانون یکی از ادعاهای محکم تحلیلگران تکنیکال میباشد. آنها معتقدند که روندها تا زمانی که عوامل خارجی بر آنها تأثیر نگذاشته جهت خود را حفظ میکنند.
3 – تاریخ تکرار میشود
بخش بزرگی از مباحث تحلیل تکنیکال و مطالعه رفتارهای بازار، مشابه روانشناسی در انسانها میباشد. به عنوان مثال الگوهای نمودارهایی که چندسال پیش ترسیم شدهاند دقیقاً منعکس کننده تأثیر مسائل آن دوره از نظر روانشناسی در روند قیمتها هستند.
نمودارها به وضوح روانشناسی بازار را آشکار می کنند. از زمانی که الگوها به خوبی در گذشته عمل کردهاند فرض شده که در آینده نیز به همان خوبی جوابگو خواهند بود. پایه و اساس آنها اصول روانشناسی است که این امر باعث میشود که آنها را به عنوان اصل ثابت بپذیریم و بتوانیم به آنها اعتماد کنیم. بیان دیگری از این موضوع این است که بگوییم: تاریخ تکرار می شود و این کلیدی است برای پیش بینی آینده از طریق تحلیل گذشته و یا اینکه بگوییم آینده چیزی نیست جز تکرار گذشته …
مزایای تحلیل تکنیکال در برابر فاندامنتال چیست و چرا باید تحلیل تکنیکال را بیاموزیم؟
مزیت اول- انعطافپذیری و سازگاری با همه بازارها
یکی از بزرگترین نقاط قوت تحلیل تکنیکال سازگاری و تنوع آن برای انواع معاملات در ابعاد زمانی مختلف می باشد. تقریباً هیچ بازار و فضای معاملاتی وجود ندارد که نتوان این اصول را در آن به کار برد.
چارتیست به راحتی میتواند هر نوع بازاری را که تمایل داشته باشد مورد مطالعه قرار دهد، حتی اگر با دانش فاندامنتال او همخوانی نداشته باشد. در حالی که اغلب تحلیل گران فاندامنتال به علت اینکه همواره مقادیر زیادی اطلاعات و صورتهای مالی برای بررسی وجود دارد که برای درک آنها باید در حد یک متخصص عمل کنند، چندان نمیتوانند از جایی که هستند دور شوند.
به طور مثال با یادگیری تحلیل تکنیکال، میتوانید هرزمان که خواستید بسرعت از گروه خودرو به گروه دارویی سوئیچ کنید ولی یک تحلیلگر بنیادی باید ابتدا صورتهای مالی بسیاری را بررسی کند تا بتواند سهام مناسب را برای خرید انتخاب نماید. تحلیلگر بنیادی با این سرعت عمل کم، بسیاری از نوسانات و سودهای بازار را از دست میدهد ولی این تحلیلگر تکنیکال است که با هوش و ذکاوت خود و البته با ابزاری سریع و انعطافپذیر مانند تحلیل تکنیکال توانسته سود بیشتری بدست آورد.
مزیت دوم- قابل استفاده برای بازههای زمانی مختلف
یکی از بزرگترین نقاط قوت تحلیل تکنیکال این است که در بازههای زمانی مختلف کاربرد دارد. چه معاملهگران روزانه چه معاملهگران چند روزه و کوتاهمدت و چه خریداران میانمدت و چه افرادی که در بازههای زمانی طولانی مشغول به خرید و فروش میباشند، میتوانند از تحلیل تکنیکال بهره ببرند در حقیقت تحلیل تکنیکال شامل زمان خاصی نمیشود و این سلیقه و روش کار معاملهگر میباشد که در چه بازهای به تحلیل بپردازد.
تحلیلگر تکنیکی با تعیین بازه زمانی موردنظرش این را مشخص میکند که قصد پیشبینی برای چه مدت زمانی را دارد. این عقیده که برخی از افراد میگویند تحلیل تکنیکال صرفاً در بازههای زمانی کوتاهمدت کاربرد دارد اصلاً درست نیست.
این ادعا شاید ناشی از این نظریه باشد که تحلیل فاندامنتال برای پیش بینی بلندمدت کاربرد دارد و فاکتورهای تحلیل تکنیکی فاکتورهایی کوتاهمدت هستند در واقع تحلیلگر تکنیکال برای پیشبینی بازههای زمانی بلندمدت از نمودارهای هفتگی ماهیانه و سالیانه بسته به سلیقه خودش استفاده میکند و به دلیل همین تکنیکها میباشد که این نوع تحلیل را تکنیکال می نامند.
مزیت سوم- تحلیل تکنیکال، میانبری است به بررسی بنیادی سهام
همان طور که در تحلیل تکنیکال تمرکز بر روی تغییرات قیمت است در تحلیل فاندامنتال این عوامل اقتصادی است که بر عرضه و تقاضا تأثیر میگذارد و باعث میشود قیمت بالا یا پایین برود و یا ثابت بماند. یک تحلیلگر فاندامنتال (بنیادی) تأثیر تمام فاکتورهای مربوط را بر روی قیمت سهام بررسی میکند تا در نهایت بتواند ارزش ذاتی آن را محاسبه کند.
ارزش ذاتی چیزی است که یک تحلیلگر فاندامنتال به وسیله آن نشان میدهد که با توجه به میزان عرضه و تقاضا واقعاً با آن قیمت ارزش دارد یا خیر. اگر قیمت سهام زیر ارزش ذاتی باشد، تحلیلگر فاندامنتال میگوید قیمت آن چیز ارزان است و برای خرید مناسب است و برعکس.
هر دو روش تکنیکال و فاندامنتال همواره سعی بر حل یک مشکل واحد دارند و آن مشکل چیزی نیست جز پیشبینی اینکه قیمتها تمایل دارند در چه جهتی حرکت کنند. در واقع آنها از دو راه متفاوت به یک مسئله واحد میپردازند. یک تحلیل فاندامنتال علتهای تغییر قیمت را بررسی میکند حال آنکه یک تحلیلگر تکنیکال تأثیرات آن را به چالش میکشاند. تحلیلگر تکنیکال عقیده دارد که تغییرات قیمت تنها چیزی است که او نیاز دارد بداند و دانستن علتها و دلایل این تغییرات لازم نیستند و در مقابل تحلیلگر فاندامنتال همواره به علتها و دلایل تغییر قیمت میپردازد.
یشتر معاملهگران خود را در یکی از دو دسته تحلیلگران فاندامنتال و یا تکنیکال طبقهبندی میکنند. در حقیقت این دو دسته نقاط مشترک زیادی دارند. خیلی از تحلیلگران فاندامنتال سعی دارند مقدماتی از تکنیکال را فرابگیرند و همین طور بسیاری از تحلیلگران تکنیکی نیز تلاش میکنند حداقل اطلاعاتی از مسائل فاندامنتال داشته باشند.
مشکل اصلی اینجاست که خیلی از اوقات علتها و نمودارها با یکدیگر درگیر هستند. در بیشتر مواقع در ابتدای حرکتهای مهم بازار، یک تحلیل گر فاندامنتال نمی تواند تعریف درستی برای تغییرات بازار ارایه دهد. در چنین لحظات بحرانی است که هر دو تحلیلگر تفاوتهای زیادی را در برداشتهایشان و روند قیمت مشاهده میکنند و اغلب نیز همزمان با هم دلیل تغییرات را درک میکنند ولی گاهاً برای انجام هر گونه عکس العمل خیلی دیر شده است.این اختلافات ظاهری را شاید بتوان اینگونه تشریح کرد که در واقع تغییرات قیمت باعث ایجاد دلایل پایهای جدیدی میشود یعنی اینکه تغییر قیمت باعث میشود تا تحلیلگر فاندامنتال و فاکتورهای سنجش او حساس شوند و در حقیقت بازار دلایل جدیدی برای این تغییرات پیدا کند. در حالی که دلایل پایهای قبلاً تأثیر خود را بر قیمت گذاشتهاند و هم اکنون در بازار وجود دارند و در واقع قیمتها در حال نشان دادن واکنش به دلایل پایهای جدید هستند. خیلی از بازارها در گذشته با تغییرات بسیار کم و یا اصلاً هیچ تغییری در فاندامنتال شروع شده است و به مرور زمان وقتی که تغییرات دیده شده است روند جدید کاملاً در مسیرش قرار گرفته است.
بعد از مدتی تحلیلگر تکنیکال با اعتماد به نفس بیشتری تغییرات را در نمودارها درک میکند و میخواند. یک تحلیل گر تکنیکال شاید تنها کسی باشد که در شرایطی که تغییرات بازار با خرد عمومی در تناقض است احساس آرامش می کند و حتی از چنین موقعیتی لذت میبرد. او میداند که معاملهگران بازار به زودی با اطلاعات جدیدی که همان دلایل فاندامنتال جدید میباشد مواجه میشوند و شاید تنها او باشد که برای تصدیق محاسباتش منتظر چیزی نبوده است.
در تأیید تحلیل تکنیکال میتوان به وضوح دید که اعتقاد یک تحلیلگر تکنیکال به تحلیلهایش به مراتب بیشتر از یک تحلیلگر فاندامنتال میباشد. اگر یک معاملهگر مجبور باشد یکی از این دو را به عنوان روش کار انتخاب کند منطق میگوید که با تحلیل تکنیکال امکان رسیدن به موفقیتش بیشتر است. برای آنکه تحلیل تکنیکال در حقیقت تأثیر عوامل فاندامنتال را بررسی میکند و چون همیشه تأثیر فاندامنتال در روی قیمت لحاظ شده، به طور حتم بررسی فاندامنتال کاری غیرضروری است.
در واقع بررسی نمودار، میانبری است به بررسی عوامل فاندامنتال. ولی حالت عکس آن ممکن نیست. این امکان وجوددارد که بتوان در یک بازار مالی صرفاً با دانش تکنیکال خرید و فروش انجام داد ولی تقریباً بعید به نظر میآید که شخصی بتواند صرفاً بر اساس مسائلی فاندامنتالی و عدم بررسی قسمت تکنیکی بازار، خرید و فروش خیلی موفقی انجام دهد.
حتما در بورس تهران مشاهده کردهاید که گاهی اوقات بیشتر معاملهگران از گروهی خاصی به گروهی دیگر سوئیچ میکنند و اصطلاحا نقدینگی به سمت گروهی دیگر هدایت میشود. حال در این وضعیت آیا تحلیلگر بنیادی میتواند به سرعت در گروه پیشرو بازار وارد شود؟ مسلم است که خیر، چون تحلیل بنیادی غیر از اینکه به اطلاعات زیادی در زمینه صنعت مربوطه، حسابداری و بررسی صورتهای مالی و… نیاز دارد، بسیار وقتگیرتر از تحلیل تکنیکال نیز میباشد.
ولی برای تحلیلگر تکنیکال هیچ فرقی نمیکند سهامی که میخواهد وارد آن شود در چه صنعتی قرار دارد. تحلیلگر تکنیکال فقط به نمودار قیمت توجه میکند و با استفاده از دانش نوینی که در اختیار دارد، در زمان بسیار کمتری سهم برتر گروه پیشرو را شناسایی میکند و وارد آن میشود.
با یادگیری تحلیل تکنیکال میتوانید هرزمان که خواستید بر فرض مثال بسرعت از گروه خودرو به گروه دارویی سوئیچ کنید ولی یک تحلیلگر بنیادی باید ابتدا صورتهای مالی بسیاری را بررسی کند تا بتواند سهام مناسب را برای خرید انتخاب نماید.
تحلیلگر بنیادی با این سرعت عمل کم، بسیاری از نوسانات و سودهای بازار را از دست میدهد ولی این تحلیلگر تکنیکال است که با هوش و ذکاوت خود و البته با علمی سریع و انعطافپذیر مانند تحلیل تکنیکال توانسته سود بیشتری بدست آورد.
ایران فاینانس
تحليل تكنيكي بررسي تغييرات قيمتهاي پيشين به منظور پيشبيني تغييرات آتي قيمت است. اغلب از تحليلگران تكنيكي به عنوان چارتيست ياد ميشود چرا كه براي تحليلهايشان اتكاي زيادي به نمودارها دارند.
تحليل تكنيكي در زمينه سهام، شاخصها، كالاها، پيمان هاي آتي(Commodity Future)، و يا هر ابزار قابل داد و ستدي كه متاثر از نيروهاي عرضه و تقاضا باشد قابل كاربرد است. قيمت به تركيبي از نرخ هاي باز شدن، حداكثر، حداقل و نرخ بسته شدن يك ورقه بهادار مشخص در بازه زماني معين اشاره دارد. واحد بازه زماني ممكن است كمتر از روز (تغييرات قيمت از يك معامله تا معامله بعدي، 5 دقيقه، ربع ساعت، يا ساعتي)، روزانه، هفتگي، يا ماهانه باشد و ممكن است از چند ساعت تا چندين سال ادامه داشته باشد. همچنين بعضي از تحليلگران تكنيكي علاوه بر نمودار قيمت، مقادير حجم( تقاضاي اوليه موقع باز شدن نماد ) را نيز براي مطالعه عملكرد قيمت بكار ميبرند.
اساس تحليل تكنيكي
در ابتداي قرن بيستم، تئوري داو چيزي را بنيانگذاري كرد كه بعدها به عنوان تحليل تكنيكي نوين شناخته شد. تئوري داو(Dow) از ابتدا تركيب كاملي نبود بلكه به مرور با كنار هم قرار دادن اجزايي از ميان نوشتههاي چارلز داو در طي چندين سال تكميل شد. از ميان قضيههاي نقل شده از داو سه تا از آنها برجسته مي باشند:
• قيمت معرف همه اطلاعات مي باشد.
• تغييرات قيمت كاملاً تصادفي نيست.
• اينكه چه اتفاقي افتاده بسيار مهمتر است از چرايي آن
قيمت معرف همه اطلاعات مي باشد: اين قضيه شبيه به اشكال قوي و نيمه قوي بازار كارا است. تحليلگران تكنيكي اعتقاد دارند كه قيمت فعلي منعكس كننده تمام اطلاعات است. با توجه به اينكه اطلاعات قبلا اثر خود را بر روي قيمت گذاشته است، لذا قيمت نشان دهنده ارزش منصفانه ميباشد و بايد پايه اصلي تحليل را تشكيل دهد. در مجموع قيمت بازار نشان دهنده كليه اطلاعات مشاركت كنندگان در بازار شامل: معامله گران، سرمايهگذاران، مديران پرتفوي، تحليلگران خريد سهام، تحليلگران فروش سهام، جهت دهندگان به بازار، تحليلگران تكنيكي، تحليلگران بنيادي(Fundamental Analysts) و ديگران ميباشد. مخالفت با قيمتهايي كه توسط چنين تركيبي از افراد با چنين تخصصها تحليل تكنيكي چيست؟ و اعتبارهايي تعيين شده بسيار نابخردانه است. تحليل تكنيكي از اطلاعات بدست آمده از قيمت براي تفسير اينكه بازار چه ميگويد با هدف پيشبيني آينده استفاده ميكند.
تغييرات قيمت كاملاً تصادفي نيست: بسياري از تكنيكيها معتقد به روند قيمت هستند. ليكن بيشتر تكنيكيها اين مطلب را نيز تاييد مي كنند كه در برخي از دوره هاي زماني، قيمت ها از روند خاصي تبعيت نمي كنند. اگر قيمت هميشه تصادفي بود، تحصيل درآمد از طريق تحليل تكنيكي بسيار سخت ميشد. جك شوايگر (Jack Schwager) در كتابش بنام Schwager on Futures: Technical Analysis چنين ميگويد:
در دوره هاي زماني طولاني ممكن است بازار داراي تغييرات قيمت تصادفي باشد، ليكن در داخل اين دوره هاي زماني، دوره هاي زماني كوتاه تري وجود دارند كه رفتار قيمت در آنها بصورت غير تصادفي است. هدف چارتيست ها شناسايي اين دوره هاي زماني (يعني پيدا كردن روند هاي كلي قيمت) است.
اعتقاد تكنيكيها بر اين است كه تشخيص روند امكان پذير بوده و ميتوان بر مبناي روند قيمت اقدام به سرمايهگذاري كرد و همراه با مشخص شدن تدريجي روند قيمت و با اقدام به خريد و فروش در زمان مناسب ، سود كسب كرد. با توجه به اين امر كه روش تحليل تكنيكي را مي توان براي دوره هاي زماني مختلف بكار برد، امكان دنبال كردن روند هاي بلند مدت و كوتاه مدت قيمت بطور همزمان وجود دارد. در نمودار بالا ( روند قيمت سهام IBM ) نشان دهنده رويكرد شوايگر نسبت به ماهيت روند قيمت ها است. روند كلي به سمت بالاست، ليكن محدودههاي مناسب براي دادوستد (Trading) درون آن پراكنده است. مابين محدودههاي دادوستد < برنگ قرمز- Trading Range >روندهاي رشدي < رنگ آبي- Trending Range >وجود دارند كه متاثر از روند رشد اصلي قيمت سهم در بلند مدت هستند. وقتي كه سهام بالاتر از محدوده داد و ستد قرار مي گيرد، روند رشد آن دوباره شروع ميشود. از طرف ديگر زماني كه سهام پايينتر از مرز پاييني محدوده داد و ستد قرار مي گيرد، روند نزولي قيمت سهم آغاز مي شود.
اينكه چه اتفاقي افتاده از علت آن مهمتر است: Tony Plummer در كتابش با عنوان The Psychology of Technical Analysis به نقل از اسكار وايلد ميگويد «يك تحليلگر تكنيكي قيمت همه چيز را ميداند ولي ارزش < واقعي >هيچ چيز را نميداند. چارتيست ها كه به عنوان تحليلگران تكنيكي شناخته ميشوند فقط با دو چيز سروكار دارند:
1- قيمت فعلي چيست؟
2- سابقه تغييرات قيمت چيست؟
قيمت نتيجه تقابل نهايي نيروهاي عرضه و تقاضا براي سهام شركت است. هدف تحليلگر پيشبيني جهت تغييرات قيمت آتي است. تحليل تكنيكي با تمركز بر روي قيمت و فقط قيمت، نمايانگر يك ديدگاه مستقيم است. بنيادگراها به دنبال چرايي قيمت مي گردند. حال آنكه تكنيكيها به دلايل بنيادگراها در مورد چرايي قيمت با ديد ترديد نگاه ميكنند. تكنيكيها اعتقاد دارند كه بهترين كار اين است كه بدنبال چيستي قيمت باشيم و به چرايي آن اهميت ندهيم. چرا قيمت بالا ميرود؟ بخاطر بيشتر بودن خريداران (تقاضا) از فروشندگان (عرضه). سرانجام، ارزش هر چيز برابر با پولي است كه يك فرد حاضر است براي آن بپردازد. چه لزومي دارد بدانيم چرا؟
قدمهاي كلي براي ارزيابي تكنيكي:
بسياري از تكنيكيها از يك ديدگاه بالا به پايين ( كل به جزء ) استفاده ميكنند: كار تحليل گر با يك تحليل كلان و وسيع آغاز ميشود، سپس بخشهاي كلي جدا ميشوند تا پايه اي براي تقسيم بندي خرد و متمركز شكل دهند. چنين تحليلي ميتواند شامل سه قدم باشد:
1- تحليل وسيع بازار از طريق شاخصهاي اصلي بازار مانند S&P 500، Dow Industrials، Nasdaq و NYSE Composite.
2- تحليل صنايع براي شناسايي گروههاي قوي و ضعيف در داخل بازار. < صنعت برتر >
3- تحليل منفرد سهام براي شناسايي سهامهاي قوي و ضعيف در داخل گروه هاي انتخابي. < سهم برتر >
زيبايي تحليل تكنيكي در تنوع و تطبيق پذيري آن براي بازارها و شرايط مختلف است. چرا كه اصول تحليل تكنيكي كاربرد عمومي دارند، هر كدام از قدمهايي كه در بالا بدان اشاره شد با زمينه تئوريك مشابه قابل اجراست. شما براي تحليل جدول شاخصهاي بازار نياز به تحصيلات اقتصادي نداريد. براي تحليل نمودار سهام لازم نيست شما يك حسابدار خبره باشيد. نمودارها نمودار هستند. اهميتي ندارد كه محدوده زماني 2 روز يا 2 سال باشد. اهميتي ندارد كه نمودار، نمودار سهام، شاخص، و يا محصول باشد. اصول تكنيكي حمايت، مقاومت، روند، محدوده دادوستد، و ديگر ابعاد ميتواند براي هر نموداري بكار رود. در حالي كه اين امر آسان به نظر ميرسد، تحليل تكنيكي به هيچ وجه آسان نيست. موفقيت نيازمند مطالعه جدي، ثبات قدم و ذهن باز است.
تحليل نمودار:
تحليل تكنيكي ميتواند همانقدر كه شما ميخواهيد ساده تحليل تكنيكي چيست؟ و يا پيچيده باشد. مثال زير نشان دهنده يك نسخه ساده شده است. وقتي ما علاقهمند به خريد سهام هستيم، تمركز بر روي نقاط پرش قيمت خواهد بود.
روند كلي: اولين گام، تشخيص روند كلي است. اين كار توسط خط روند، ميانگين متحرك و يا تحليل نقاط فراز و فرود انجام مي شود. مادامي كه قيمت بالاتر از خط روند مربوطه باشد، روند قيمت سهم افزايشي و رو به بالا محسوب مي شود.
حمايت: عبارتست از دوره هاي زماني كه سهم با قيمتي پايين تر از قيمت هاي حداقل قبلي معامله مي شود. كاهش قيمت يك سهم به سطحي پايين تر از محدوده حمايت معرف روند نزولي براي آن سهم مي باشد.
مقاومت: عبارتست از دوره هاي زماني كه سهم با قيمتي بالاتر از قيمت هاي حداكثر قبلي معامله مي شود. افزايش قيمت يك سهم به سطحي بالاتر از محدوده مقاومت معرف روند صعودي براي آن سهم مي باشد.
نرخ نوسان قيمت: نرخ نوسان قيمت معمولا توسط شاخص هايي از تحليل تكنيكي چيست؟ قبيل "ميانگين متحرك همگرايي – واگرايي" محاسبه مي شود. چنانچه ميانگين متحرك همگرايي- واگرايي از "ميانگين متحرك نمايي" 9 روزه بيشتر و يا مثبت باشد، آنگاه نرخ نوسان قيمت بصورت صعودي و يا لااقل در حال بهبود تلقي مي شود.
فشار خريد/فروش: در مواردي كه شاخص بازار سهام و حجم معاملات موجود باشد، مي توان از اين ارقام به عنوان علامتي براي تعيين فشار خريد و فروش (عرضه و تقاضا) استفاده كرد.
قدرت نسبي: قيمت نسبي خطي است كه از تقسيم تحليل تكنيكي چيست؟ قيمت ورقه بهادار بر شاخص بازار سهام بدست ميآيد. در مورد سهام معمولاً قيمت سهم بر عدد شاخص500 S&P تقسيم مي شود. نمودار اين خط در طول يك دوره زماني به ما ميگويد كه آيا عملكرد سهام مورد نظر در مقايسه با شاخص بازار سهام بهتر يا ضعيف تر بوده است.
قدم نهايي، آميختن تحليلهاي بالا به منظور معلوم كردن موارد زير است:
• قدرت روند قيمت فعلي.
• بلوغ و يا مرحله روند فعلي.
• نسبت بازده به ريسك مربوط به يك خريد جديد
• زمان مناسب براي خريد يك سهم جديد
تحليل تكنيكي بالا به پايين
يك سرمايهگذار، براي رسيدن به معيار هاي معين، نمودارهاي بلند مدت و كوتاه مدت را در مورد هر بخش (بازار، صنايع و سهام هاي منفرد) تحليل مي كند. تحليل، ابتدا كل بازار مثلا شاخص500 S&P را مورد توجه قرار مي دهد. اگر كل بازار روند صعودي و مثبت داشته باشد، تحليلگر به سراغ انتخاب نمودارهاي صنايع ميرود. آن دسته از صنايعي كه نويد شرايط بهتري بدهند براي تحليل سهامهاي منفرد انتخاب ميشوند. وقتي كه صنايع محدود به 3 الي 4 گروه صنعتي شد، انتخاب سهام هاي منفرد آغاز ميشود. با بررسي10 الي 20 نمودار مي توان دامنه انتخاب را به 3 تا 4 سهام از بهترين هاي هر صنعت محدود كرد. تعداد سهامها و گروههاي صنعتي براي تصميم گيري نهايي بستگي به دقت معيارهاي مورد استفاده تحليلگر دارد. با اين سناريو ما سرانجام به 9 تا 12 سهام براي انتخاب ميرسيم. در اين مرحله نيز ميتوانيم از بين آنها 4-3 سهام قويتر را انتخاب نماييم.
نويسنده: آرتور هيل (Arthur Hill)
ترجمه: سيد مجتبي فاطمي mojtaba[at]sarmaye[dot]com
از آنجا که مدیران آینده بیشتر به وبلاگی برای داوطلبان کارشناسی ارشد مدیریت اختصاص یافته بود ، به یاری خدا بمنظور جلوگیری از عدم تجانس مطالب و پرداختن بیشتر به هر دو حوزه ، وبلاگ ایران فاینانس را با هدف پرداختن به ادبیات مالی و مباحث کاملا دانشگاهی متناسب با بازار پول و سرمایه کشور در حوزه تحلیل مالی ، ابزارهای فاینانس و سرمایه گذاری و مقالات این حوزه راه اندازی نمودم.
بدیهی است تلاش می شود با بهره گیری از غنی ترین منابع علمی در حوزه مدیریت مالی و سرمایه گذاری تازگی مطالب و جذابیت وبلاگ برای فرهیختگان مالی و اقتصادی کشور حفظ گردد.
یاری همه سروران ارجمند و دوستان فاضلم را برای غنا بخشی هر چه بیشتر به مطالب وبلاگ خواستارم.
روح اله صمدی، کارشناس ارشد مدیریت مالی دانشگاه شهید بهشتی
تحلیل تکنیکال چیست؟
اگر یک نگاه به اطراف بیندازید، مطمئنا افرادی را میبینین که با فعالیت در بازارهای مالیِ نوین، درآمد قابلتوجهی دارن و برخلاف اکثریت مردم، از شرایط کسبوکار خودشان راضی هستن اما آیا این یک قاعده کلی محسوب میشه یا این موفقیت، پیشنیازهای خاصی را لازم داره؟ این افراد معاملات خودشان را بر چه مبنایی انجام میدن و از چه اصولی پیروی میکنن؟
اگه شما هم جزو دستهای باشین که قصد ورود به بازارهای مالی را دارن، احتمالا بارها نام تحلیل تکنیکال را شنیدهاید و راجع به کاربرد این مفهوم کنجکاو هستین. افراد فعال در بسترهایی مثل بورس اوراق بهادار یا بازار ارزهای دیجیتال، با بکارگیری تحلیل تکنیکال در معاملاتشان، کسب درآمد میکنن و از رقبایشان پیشی میگیرن اما این نوع تحلیل به ما چه کمکی میکنه؟
برای اینکه شما قادر به کسب درآمد در چنین بازارهایی باشین، باید ابتدا با چند مفهوم پایه آشنا شین تا بتونین با انجام معاملات هوشمندانه، بیشترین سودهی را رقم بزنین. به همین دلیل در کارگزاری حافظ تصمیم گرفتیم تا با بررسی یکی از مهمترین مفاهیم موجود در بازارهای مالی یعنی تحلیل تکنیکال، شما را یک قدم به اهدافتان نزدیکتر کنیم.
زمانی که شما با استفاده از اطلاعات گذشته یک قیمت به یک پیشبینی از آینده آن میرسین، درواقع از تحلیل تکنیکال (Technical analysis) استفاده کردین. البته استفاده از این تحلیل در بازار، اینقدر هم ساده نیست و شما برای بکارگیری آن در معاملاتتان و کسب درآمد از آن، باید این مفهوم را بهشکل عمیقتری متوجه شین. برای استفاده از این تحلیل شما باید با بررسی دقیق رفتار قیمت (نمودار قیمت، حجم معاملات و…) در گذشته، به درک مناسبی از این رفتار در آینده برسین. این شناخت به شما کمک میکنه تا قبل از عموم افرادی که در بازار فعال هستن، نسبت به خرید، فروش یا نگهداریِ یک سهم یا ارز اقدام کنین. هنر بررسی دادهها اصل میانی این نوع تحلیل هست و نگاه دادهمحور، مهمترین نیاز برای استفاده از آن محسوب میشه. بهعنوان اولین قدم برای تحلیل یک اوراق بهادار یا رمزارز با این روش، شما باید با یک سری ابزار آشنایی پیدا کنین که برای رسیدن به یک پیشبینی درست، کمک چشمگیری به شما میکنن. البته نیازی به نگرانی نیست! چون شما تا انتهای این مطلب به یک درک قابلقبول از این ابزارها میرسین. اما بیایید تا قبل از بررسی این ابزارها، کمی بیشتر با تاریخچه و خصوصیات تحلیل تکنیکال آشنا شیم.
تحلیل تکنیکال از کجا شروع شد؟
شروع استفاده از این تحلیل بهشکل امروزی، در اواخر قرن نوزدهم اتفاق افتاد اما با بررسی تاریخ متوجه میشیم که تاریخچه آن، به قرن هجدهم برمیگردد. البته در آن سالها این تحلیل شباهت چندانی به نوع امروزی آن نداشت و صرفا از اصول مشابهی بهره میبرد.
شکلگیری نوع امروزیِ تحلیل تکنیکال را میتوان زمانی دانست که چارلز داو (Charles Dow) آن را مطرح کرد. چارلز داو که موسس وال استریت ژورنال هم هست، با بررسی بیشتر این مفهوم، سعی در اثبات تاثیر رفتارِ گذشتهی قیمت در رفتار آینده آن را داشت که همانطور که پیداست، موفق هم شد! البته کماکان افراد متعددی مخالف استفاده از این تحلیل در معاملات خود هستن و آن را نوعی اشتباه استراتژیک فرض میکنن که در جای خود، به بررسی بیشتر نیاز داره. جالب است که بدانید شاخص صنعتی داو جونز هم توسط چالرز داو ابداع شد که خود تحولی قابلتوجه در این بستر محسوب میشه.
اصول تحلیل تکنیکال
برای اینکه شما از این تحلیل استفاده کنین، باید ابتدا چند اصل را بپذیرین که در این مفهوم، نوعی پیشفرض محسوب میشن. این اصول را میتوانیم به ۳ دسته تقسیم کنیم که در ادامه مرور کوتاهی بر هر کدام از آنها خواهیم داشت:
قیمت مهمترین عامل است
این اصل ساده را میتوان بهعنوان پایه میانی این تحلیل تکنیکال دانست. زمانی که میگوییم «قیمت همه چیز است»، به این معناست که در باور تحلیلگرهای تکنیکال، شما با زیر نظر داشتن رفتار قیمت میتوانید حتی بدون استفاده از تحلیل بنیادی، رفتار آینده آن را تخمین بزنین و واکنشی مناسب نسبت به این تغییر نشان بدین.
قیمت با ترندها حرکت میکنه
این تحلیل باور داره که حتی اگر قیمت بهصورت تصادفی هم حرکت کنه، این تغییر در راستای رفتار گذشته قیمت و ترندهایی که قبلا اتفاق افتاده، هست و شما با بررسی دقیق این رفتار میتوانید این نوع حرکتهای تصادفی را نیز پیشبینی کنین. همچنین بازه زمانی که این تغییر رفتار رخ داده هم از این قاعده مستثنی نیست. لازم به ذکر است که اکثر تحلیلهای تکنیکال استراتژیک، با توجه به این اصل مهم طراحی شدهاند.
تاریخ تکرار خواهد شد
با توجه به این اصل، تغییرات تکراری در رفتار قیمت، بهطور مستقیم به روانشناسی بازار و افراد حاضر در آن ارتباط داره. همین عامل باعث شده تا شما با توجه به عواملِ احساسی مثل ترس یا هیجان، قادر به پیشبینی رفتار آینده قیمتها باشین. در این تحلیل افراد با استفاده از الگوهای چارت، این احساسات را تا میزان زیادی پیشبینی کرده و براساس آن، نسبت به خرید، نگهداری یا فروش یک سهم اقدام میکنن.
تفاوت تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی
در تحلیل بنیادی برخلاف تحلیل تکنیکال، تمرکز تحلیلگر بر روی ارزش ذاتی سهام هست و نحوه رفتار قیمت در گذشته، تاثیر چندانی بر روی نتیجه این تحلیل نداره. به این منظور افراد با بررسی اطلاعاتی همچون دادههای مالی کمپانیها یا شرایط کلی بازار، به یک تخمین از روندی که ارزش سهم یا ارز در آینده طی میکنه، میرسن و متناسب با این تخمین، سیاست و استراتژی خودشان در روزها، هفتهها، ماهها و حتی سالهای پیش رو را تعیین میکنن.
البته تحليل تكنيكي چيست؟ ارزش ذاتی سهم یا ارز، تقریبا هیچ تاثیری در نتایج تحلیلهای تکنیکال نداره و در این تحلیل تمرکز صرفا بر روی رفتارهای قیمت و حجم معاملات است و با توجه به این عوامل تصمیمات مبتنی بر آن اتخاذ میشه.
انواع نمودار در تحلیل تکنیکال
در تمام سالهایی که پای این تحلیل به بازارهای مالی باز شده، محققان سعی در پیدا کردن نمودارها، الگوها و سیگنالهایی داشتن که با استفاده از آنها بتوانند کارایی این تحلیل را پشتیبانی کنن. به همین دلیل در حال حاضر نمودارها و الگوهای متنوعی در این راستا در دسترس شما هستن که هر کدام از آنها برای یک شرایط خاص طراحی شدهاند.
بهعنوان مثال بعضی از این ابزارها بهمنظور تعیین سطح حمایت و مقاومت مورد استفاده میگیرن و برخی دیگر هم در جهت تخمین شدت ترندها و تغییرات قیمتی استفاده میشن. در بین تمام ابزارهای موجود در تحلیل تکنیکال، ۳ نمودار بیشترین کاربرد را دارن که در ادامه آنها را بهطور خلاصه مرور میکنیم:
نمودار میلهای
این نمودار براساس اطلاعاتی مثل قیمت باز و بسته شدن سهم، و حداکثر و حداقل ارزشی که آن سهم در یک بازه مشخص زمانی تجربه کرده، تشکیل میشه و شما میتوانید آنها را به شکل یک خط عمودی در چارتهای خود مشاهده کنین.
نمودار خطی
نمودار خطی را میتوان سادهترین نمودار در بین دیگر گزینهها دانست؛ چراکه این نوع نمودار صرفا نشاندهنده قیمتهای بسته شدن سهم در یک بازه زمانی مشخص است و شکلی بسیار ساده و قابلفهم داره.
نمودار کندل استیک
کندل استیکها، پرکاربردترین نموداری هستند که افراد در تحلیل تکنیکال استفاده میکنن. علت این موضوع را هم میتوانیم تنوع بالا و دقت قابلقبول این نمودار در نظر گرفت که باعث استفاده بیش از پیش تحلیلگران از آن شده است. با بررسی این نمودار شما از اطلاعاتی همچون قیمت باز و بسته شدن، و بیشترین و کمترین قیمتی که سهم در یک روز تجربه کرده است، مطلع خواهید شد.
هر کندل استیک دارای یک بدنه و دو خط (سایه) در بالای و پایین بدنه است که در کنار هم، تمام اطلاعات موردنیاز را در اختیار شما میگذارن. همچنین کابرد اصلی این نمودار، تعیین زمان مناسب برای وارد شدن و خارج شدن است که نقش چشمگیری در میزان سوددهی معاملات شما ایفا میکنه.
مفاهیم پایه تحلیل تکنیکال
حالا که با کلیات این تحلیل بیشتر آشنا شدیم، زمان آن رسیده تا با مرور برخی از مفاهیم پایه، شما را برای ورود به بازار و استفاده از تحلیل تکنیکال در معاملاتتان، آمادهتر کنیم. برای اینکه شما مسیر تحليل تكنيكي چيست؟ خودتان را بهعنوان یک تحلیلگر تکنیکال شروع کنین، باید به درک مناسبی از این مفاهیم برسین؛ البته نباید فراموش کنیم که حرفهای شدن در این زمینه، نیازمند یادگیری مفاهیم پیچیدهتری هست که در ادامه به این مفاهیم هم اشارهای خواهیم داشت.
سطح حمایت و مقاومت (Support and resistance levels)
بعید است که پس از ورود به بازارهای مالی، شما هر روز نام این ۲ سطح را نشنوین اما آیا شناخت این مفهوم همینقدر مهم است؟ بله. با اینکه یادگیری این مفهوم خیلی ساده است اما درک صحیح از آن در معاملات روزمره شما، تاثیر مثبت قابلتوجهی داره.
وقتی که قیمت در سطحی قرار میگیره که کاهش بیشتر آن مطابق با میل بازار نیست و تقاضای خرید افزایش پیدا میکنه، قیمت به سطح حمایت رسیده و بهنوعی با حمایت بازار، از کاهش بیشتر ارزش آن جلوگیری میشه.
سطح مقاومت در نقطه مقابل سطح حمایت قرار گرفته و وقتی که قیمت به این سطح میرسه، بازار میلی به افزایش بیشتر آن نداشته و تحليل تكنيكي چيست؟ با افزایش فروش، از بالاتر رفتن قیمت جلوگیری میشه. درواقع در این سطح، بازار نسبت به افزایش بیشتر قیمت مقاومت میکنه و باعث شکلگیری روند نزولی در ارزش سهم میشه.
خط روند (Trend Line)
حرکت قیمتها در ۳ جهت امکانپذیره و قیمت یا روند صعودی داره، یا روند نزولی، یا روند خنثی.
خط روند به شما کمک میکنه تا قادر به تشخیص هر کدام از این حرکتها باشید؛ اما چطور باید یک خط روند را ایجاد کنیم؟ وقتی شما حداقل تحليل تكنيكي چيست؟ ۲ نقطه کف قیمتی را با یک خط به هم متصل کنین، یک خط با شیب مثبت ایجاد خواهد شد که در بازارهای مالی به آن روند صعودی گفته میشه.
وقتی این مراحل را با متصل کردن حداقل ۲ نقطه سقف قیمتی طی کنید، یک خط با شیب منفی خواهید داشت که روند نزولی نام داره. روند خنثی هم زمانی شکل میگیره که قیمت در یک کانال افقی و بین سطوح حمایت و مقاومت حرکت کنه.
شناخت صحیح خط روند یکی از مهمترین اصولی در نظر گرفته میشه که شما برای انجام معاملات سودآور به آن نیاز دارین و بدون توجه به این نکته، احتمال شکست خوردن شما بیش از پیش خواهد شد.
پولبک (Pull back)
زمانی که قیمت به یکباره در جهت خلاف روند فعلی حرکت میکنه و بعد از مدتی دوباره به روند اصلی برمیگرده، اصطلاحا پولبک یا عقبنشینی رخ داده است. احتمالا میپرسین که در مواجهه با این پدیده باید چه واکنشی دهیم؟
به باور بسیاری از فعالان بازار، وقتی که پولبک هنگام شکستن سطوح مقاومت و حمایت اتفاق میفته، بهتره که خودمان را در موقعیتی متضاد نسبت به حالت معمولی قرار بدیم. این نکته به این معنی است که هنگام همزمانی شکست سطح مقاومت و رخ دادن پولبک، در موقعیت خرید و هنگام همزمانی شکست سطح حمایت و رخ دادن پولبک، در موقعیت فروش قرار بگیرین.
البته تصمیمگیری صحیح در این شرایط، به بررسی نکات بیشتری نیاز داره و بهتر است که در چنین زمانهایی بیگدار به آب نزنیم.
حجم معاملات (Trade Volume)
همانطور که احتمالا از نام این مفهوم حدس زدهاید، به تعداد سهامی که در بازههای مختلف زمانی (یکروزه، ماهانه و…) معامله میشن، حجم گفته میشه. وقتی که حجم معاملات در هر روندی بیشتر باشه، اعتبار آن روند هم به همان نسبت افزایش پیدا میکنه و شما در این شرایط میتوانید با اطمینانخاطر بیشتری تصمیمگیری کنین.
البته این نکته بهصورت بالعکس هم تاثیرگذاره و وقتی که حجم معاملات در روند صعودی کاهش یا در روند نزولی افزایش پیدا میکنه، شما احتمالا به پایان آن روند نزدیکتر میشوید.
الگوهای قیمتی (Chart Patterns)
پیشبینی اینکه قیمت در آینده چه رفتاری از خودش نشان میده، کار نسبتا دشواری هست اما نگران نباشین! الگوهای قیمتی این کار را برای شما آسانتر میکنن. این الگوهای قیمتی که متشکل از خطوط صاف یا منحنی هستند، به شما کمک خواهند کرد تا با دقت بیشتری رفتار قیمت را بررسی کنید و به همین دلیل، پیشبینی دقیقتری از آینده آن داشته باشین.
این الگوها را میتوان به ۳ دسته اصلی تقسیم کرد که در ادامه از آنها نام میبریم:
- الگوهای هارمونیک: این الگوها بهطور میانی برای تشخیص نقاط بازگشت روندها به شما کمک خواهند کرد. از رایجترین الگوهای هارمونیک میتوانیم از الگوی خرچنگ، الگوی پروانه، الگوی ABCD و الگوی گارتلی نام ببریم.
- الگوهای کندل استیک: در راستای پیشبینی رفتار قیمت در آینده و شرایط کلی بازار، الگوهای کندل استیک بیشترین کمک را به شما خواهند کرد. این الگوها دامنه بسیار گستردهای دارن اما از مهمترین آنها میتوان به الگوی کندل استیک دوجی، الگوی کندل استیک ماروبزو، الگوی کندل استیک پوشاننده صعودی و پوشاننده نزولی اشاره کرد.پ
- الگوهای کلاسیک: این نوع الگو به ۲ دسته اصلی تقسیم میشود که عبارتند از: الگوهای کلاسیک برگشتی و الگوهای کلاسیک ادامه دهنده. همانطور که تا حدی از نام این الگوها مشخص است، الگوی کلاسیک برگشتی برای پیشبینی بازگشت روند، و الگوی کلاسیک ادامه دهنده برای پیشبینی ادامه روند فعلی به کار میروند. الگوهای نعلبکی، سر و شانه، سقف و کف دوقلو، و سقف و کف سه قلو، از مهمترین الگوهای کلاسیک بازگشتی، و الگوهای مستطیل، مثلث و پرچم، از مهمترین الگوهای کلاسیک ادامه دهنده بهشمار میروند.
در صورتی که شما قصد داشته باشین به یک حرفهای در تحلیل تکنیکال تبدیل شوید، مفاهیم دیگری را هم باید یاد بگیرین و با تمرین مداوم، به آنها مسلط شوید. در بین این مفاهیم میتوانیم به موارد ذیل اشاره کنیم:
- اندیکاتورها و اسیلاتورها
- امواج الیوت
- فیبوناچی
- واگرایی
- ایچیموکو و …
البته نرمافزارهای تحلیل تکنیکال، در این روند به شما کمک قابلتوجهی میکنن و شما با استفاده از این ابزارهای تحلیل، کار سادهتری را پیش رو خواهید داشت.
جمعبندی
اگر شما هم از علاقهمندان به بازارهای مالی باشین، احتمالا بارها نام تحلیل تکنیکال را شنیدهاید. این تحلیل به شما کمک میکنه تا به یک پیشبینی نسبتا دقیق از رفتار قیمتها در آینده برسین و بر این اساس، تصمیمات هوشمندانهتری را اتخاذ کنین. البته به این منظور باید ابتدا با برخی از مفاهیم مهم در این تحلیل آشنا بشین تا با رسیدن به یک درک عمیق، تحلیل ایدهآلتری را داشته باشین.
به همین دلیل در کارگزاری حافظ تصمیم گرفتیم با بررسی این مفاهیم، مسیر شما برای تبدیل شدن به یک تحلیلگر تکنیکال را هموارتر کنیم. شما با بررسی مطالبی که در اینجا مرور کردیم، میتوانید به یک درک قابلقبول از تحلیل تکنیکال برسین و یک قدم به انجام معاملات سودآور نزدیکتر بشین.
تحلیل تکنیکال در بورس چیست؟
سرمایه گذاری در بورس یکی از راه های مناسب برای کسب سود است. ورود به بورس از دو روش (سرمایه گذاری مستقیم و غیرمستقیم) امکان پذیر است. در روش اول یا سرمایه گذاری مستقیم، شخص سرمایه گذار باید اقدام به خرید و فروش سهام کند. روش دوم یا سرمایه گذاری غیرمستقیم به دو شکل صندوق های سرمایه گذاری و سبدگردانی اختصاصی انجام می شود و برای افرادی مناسب است که وقت و دانش کافی برای انجام معاملات مستقیم در بازار بورس ندارند.
همان طور که گفته شد ورود به بازار بورس مستلزم داشتن اطلاعات کافی در حوزههای مرتبط با بورس و سرمایهگذاری است. این اطلاعات در کنار دانش بورسی می تواند موفقیت در بورس را ممکن کند. اطلاعات کافی باید به همراه استفاده از تحلیلهای مورد نیاز برای بررسی وضعیت بازار سهام و همچنین پیگیری اخبار مرتبط باشد تا سرمایهگذاری به صورت هوشمندانه انجام شود و ریسکهای موجود را کاهش دهد. تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال مهمترین روشهای مورد استفاده فعالان بازار بورس برای شناخت و انتخاب بهتر گزینههای سرمایهگذاری در بورس هستند. در این مطلب قصد داریم به بررسی تحلیل تکنیکال بپردازیم.
برای رسیدن به این هدف ابتدا باید بتوان به دو سؤال مهم پاسخ داد!
تحلیل تکنیکال چیست؟
به طور کلی می توان گفت تحلیل تکنیکال با استفاده از نمودار و اطلاعات مرتبط مانند قیمت و حجم، و همچنین تکنیکها و ابزارهای مختلف به ارزیابی وضعیت کلی بازار و سهام مختلف میپردازد. در ادامه به تعریف کاملی از تحلیل تکنیکال در بورس میپردازیم.
تحلیل تکنیکال در واقع یک استراتژی معاملاتی برای ارزیابی سرمایهگذاریها و تعیین فرصتهای معامله با تجزیه و تحلیل روندهای آماری است که از فعالیتهای معاملاتی مانند تحرکات قیمتی و حجم معاملات استفاده میکند.
تجزیه و تحلیل تکنیکال میتواند بر روی هر نوع اوراق بهاداری که دارای سوابق تاریخی معاملاتی است مورد استفاده قرار گیرد. این موارد میتوانند شامل اوراق سهم، آتی، کالا، ، و سایر اوراق بهادار باشند. اما ابزار تحلیل تکنیکال بیشتر برای تحلیل سهام مورد معامله در بازار بورس استفاده میشود.
- تجزیه و تحلیل تکنیکال یک استراتژی معاملاتی است که سرمایهگذاریها را ارزیابی و فرصتهای معاملاتی را با روندهای قیمتی و الگوهای دیده شده بر روی نمودارها مشخص میکند.
- تجزیه و تحلیل تکنیکال بیان میکند که فعالیتهای معاملاتی گذشته و تغییرات قیمتی یک سهم میتواند نشانههای ارزشمندی از تحرکات آتی قیمت سهم باشد.
طی سالیان متمادی از زمان پیدایش تحلیل تکنیکال تا امروزه هزاران الگو و تکنیک مورد استفاده در تحلیل تکنیکال گسترش یافته است. تحلیلگران تکنیکال بسیاری از این الگوها و تکنیکها را باهم ترکیب میکنند تا به استراتژی بهینه معاملاتی خود دست یابند و با استفاده از استرانژی خود به خرید و فروش سهام بپردازند.
فرضیات اصلی تحلیل تکنیکال چیست؟
همان طور که چارلز داو هم عنوان کرده است، اولین و مهمترین فرض در تحلیل تکنیکال این است که قیمت، همه اطلاعات را نشان میدهد. در حقیقت تحلیل تکنیکال بر تحلیل آماری نوسانات قیمت تکیه میکند و تلاش میکند تا با دیدن الگوها و روندهای قیمتی گذشته و حال، روند قیمت آینده را پیشبینی کند. داو همچنین معتقد است که در بازارهای کارا عواملی که بر قیمت سهام تاثیرگذارند مشخص است و در هر نقطه از زمان قیمت همه اطلاعات مورد نیاز معاملهگران را در اختیار آنها قرار میدهد. با این که ممکن است این فرضیه در حالت کلی درست باشد اما امکان نوسان قیمت سهم در کوتاهمدت یا بلندمدت توسط اخبار یا اطلاعیهها وجود دارد. در حالتی که کارایی بازار تا حد کمی وجود داشته باشد تحلیل تکنیکال به خوبی قابل استفاده است.
یکی دیگر از فرضیات تحلیل تکنیکال که توسط داو بیان شده است این است که نوسانات قیمتی بازار تصادفی نیستند و الگوها و روندها طی زمان تکرار میشوند. این فرضیه نشان میدهد که روندها در کوتاهمدت و بلندمدت به وجود میآیند و معاملهگران را قادر میسازند تا با استفاده از تحلیل این روندها کسب سود کنند.
امروزه تحلیل تکنیکال در بورس بر ۳ اصل استوار است:
۱.قیمت همه چیز را نشان می دهد:
بسیاری از منتقدان تحلیل تکنیکال این موضوع را که تنها در نظر گرفتن تحرکات قیمتی برای پیشبینی رفتار سهم کافی است و عوامل بنیادی مورد توجه قرار نمیگیرند را قبول ندارند. تحلیل تکنیکال معتقد است که همه چیز از جمله اصول بنیادی نیز در قیمت سهم مشخص است و توجه به آن سبب حذف سایر عوامل قبل از تصمیمگیری برای سرمایهگذاری است. تنها چیزی که مهم است تحرکات قیمتی است که میزان عرضه و تقاضای بازار را نشان میدهد.
۲.قیمت در روند نمودار حرکت میکند:
تحلیلگران تکنیکالی معتقدند که قیمتها در روندهای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت، حرکت و روندهای گذشته را تکرار میکنند.
۳.گذشته تمایل دارد تا تکرار شود:
طبیعت روند قیمت بدین گونه است که تکرار شود. در واقع براساس روانشناسی بازار و احساساتی مانند ترس و هیجان، چرخه های قیمتی گذشته تکرار میشود. تحلیلگر تکنیکال با استفاده از نمودارها احساسات را تحلیل میکند و متعاقب آن به تحلیل روند قیمتی نمودار سهام میپردازد. برخی از ابزارهای تحلیل تکنیکال برای روندهای ۱۰۰ ساله است که مورد استفاده قرار گرفتهاند؛ زیرا تحلیلگران بر این باورند که نمودار سهام، روندهای قیمتی خود را تکرار میکنند.
تحلیل تکنیکال چگونه مورد استفاده قرار میگیرد؟
تحلیلگر تکنیکال تلاش میکند تا برای هر نوع اوراق بهادار تحرکات قیمتی را پیشبینی کند. او میتواند در کنار استفاده از قیمت سهم، حجم معاملات سهم را نیز برای تحلیل خود به کار برد. در هر صنعتی از بازار، هزاران الگو و سیگنال وجود دارد که در تحلیل تکنیکال به کار میرود. برخی از ابزارها و اندیکاتورها بر تعیین وضعیت فعلی بازار تمرکز میکنند و برخی دیگر بر وضعیت آینده بازار. برای مثال حدود حمایت و مقاومت بر تعیین قدرت یک روند و جهت احتمالی حرکت آن استفاده میشود.
محدودیتهای تحلیل تکنیکال
با توجه به اینکه فرضیه بازار کارا از فرضیات اساسی تحلیل تکنیکال در بورس است، یکی از محدودیت های آن نیز می تواند باشد. طبق این فرضیه قیمتهای بازار، همه اطلاعات گذشته و حال را منعکس میکند و بنابراین هیچ راهی برای کسب منفعت از روندهای بازار نیست مگر اینکه بازار کارایی کامل نداشته باشد. تحلیلگران بنیادی معتقدند که بازار میتواند کارا باشد، اما همه اطلاعات در قیمت گذشته و حال وجود ندارد و قیمتها تصادفی حرکت میکنند.
دومین انتقاد از تحلیل تکنیکال این است که این روش در برخی از اوقات کاربرد دارد. برای مثال اگر معاملهگران حد ضرر مشابهی برای یک سهم خاص در نظر بگیرند، با رسیدن سهم به قیمت نزدیک حد ضرر بسیاری از سهامداران شروع به فروش میکنند و این موضوع سبب میشود که قیمت سهم پایین بیاید و پیشبینیها را تایید کند و اینگونه برداشت شود که روند پیشبینی شده تحلیل تکنیکال درست بوده است.
مهم ترین تفاوت بین تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال چیست؟
تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی پرکاربردترین روشهای معاملاتی هستند. هر دوی این روشها برای جستجو، تحلیل، پیشبینی و انتخاب اوراق بهادار و سهام هستند و مانند هر روش سرمایهگذاری دیگری حامیان و منتقدان خود را دارند.
تحلیل بنیادی تحليل تكنيكي چيست؟ روشی است که ارزش ذاتی سهام را ارزیابی میکند. این تحلیل دارای نگاه کلی از شرایط اقتصاد، صنایع، شرایط مالی و مدیریتی شرکتها است و همه موارد مالی شرکت از جمله دارایی ها، بدهی ها، درآمد و مخارج برای تحلیل بنیادی مهم است.
تحلیل تکنیکال از این حیث با تحلیل بنیادی متفاوت است که قیمت و حجم سهام را تنها ورودیهای این روش میتوان برشمرد. در تحلیل تکنیکال تلاش نمیشود تا ارزش ذاتی سهام تعیین شود و به جای آن از نمودار سهام استفاده میشود تا با مشخص کردن الگوها و نمودار، رفتار سهم در آینده نشان داده شود.
سخن آخر:
با توجه به مطالب عنوان شده در این مطلب میتوان نتیجهگیری کرد تحلیل تکنیکال میتواند یکی از کاربردیترین روشهای مورد استفاده برای ارزیابی وضعیت بازار و سهام باشد. با توجه به وجود ابزارها و تکنیکهای مختلف موجود در این روش همه افراد میتوانند برای انتخاب گزینههای سرمایهگذاری خود از آن استفاده کنند و به پیشبینی روند قیمتها بپردازند. این نوع %D
دیدگاه شما