«بسم الله الرحمن الرحیم» آشنایی با مبانی مهندسی مالی و مدیریت ریسک ارائه شده توسط دکتر محمدعلی رستگار هدف غایی مهندسی مالی که عمدتا در قالب طراحی مشتقات مالی و ابزار های نوین مالی است ، همان مدیریت ریسک میباشد. درس مهندسی مالی در دانشگاه های ایران زیر مجموعه ی رشته ی مالی است و شامل مهندسیمالی مقدماتی و پیشرفته میباشد. بخشی از این درس آشنایی با مبانی و ابزار آن است وبخش دیگر آن نحوه یبه کار بردن این ابزار ها برای مدیریت ریسک بازار است. ریسک چیست؟ اساسا وقتی ما میتوانیم از کلمه ی ریسک استفاده کنیم که در شرایط عدم قطعیت باشیم. عدم قطعیت از فقداناطلاعات میاید. پس هر موقع ما اطلاعات به نسبت کاملی از موضوعی داشته باشیم ، میزان ریسک ما کم میشود.اما این ریسک هم میتواند اثرات مثبت داشته باشد و هم میتواند اثرات منفی داشته باشد که ما اثرات منفی رامورد مطلاعه قرار میدهیم. به این علت که اثرات منفی ، برای ما نگرانی بوجود می آورند و میتواند به ما آسیببرساند. عدم قطعیت یک مفهوم کلی است و مراتب مختلفی دارد ، یک مرتبه از آن عدم قطعیت مطلق است. مرتبه ی بعدی عدم قطعیتی است که در آن میزان اطلاعات کمی وجود دارد و حالت ابهام داشته باشد. مرتبه یبعدی ، مرتبه ای است که ما را با ریسک مواجه میکند.به طور مثال ، اگر ما کیسه ای داشته باشیم که در آن فقط میدانیم توپ وجود دارد ، اگر ما یک توپ بیرونآوریم و از ما خواسته شود که احتمال قرمز بودن توپ را بگوییم ، نمیتوانیم احتمال را بدست بیاوریم چون ماهیچ اطلاعاتی از درون کیسه نداریم اصلا شاید ما توپ قرمز نداشته باشیم. این حالت عدم قطعیت است.حال اگر ما بدانیم که در درون کیسه ، توپ های قرمز و آبی وجود دارد و از ما خواسته شود که بعد از بیرونآوردن توپی ، احتمال قرمز یا آبی بودن آنرا بدست بیاوریم باز هم نمیتوانیم احتمال را بدست بیاوریم چون مانمیدانیم که به چه تعداد توپ قرمز و چه تعداد توپ آبی درون آن وجود دارد. این حالت ابهام است.اما اگر ما بدانیم که درون کیسه سه توپ قرمز و سه توپ آبی وجود دارد میتوانیم احتمال را بدست بیاوریمچون اطلاعات را به اندازه ی کافی داریم. این حالت ریسک است. پس در ریسک اینطوری نیست که ما کلاً اطلاعات نداشته باشیم بلکه اطلاعاتی داریم که با استفاده از آنمیتوانیم تابع توزیع عدم قطعیت را بدست بیاوریم. این اطلاعات به طور مثال امکان دارد سری زمانی اتفاقاتگذشته باشد یا مصابحه با خبرگان آن موضوع یا هر نوع اطلاعات دیگر. پس اگر اطلاعاتی داشته باشیم که با آنتابع توزیع را بدست بیاوریم در ریسک قرار داریم و اگر نتوانیم بدست بیاوریم امکان دارد در ابهام باشیم و یا درعدم قطعیت مطلق. مدیریت ریسک یک فرایند است ، فرایندی که دائما باید انجام شود. تا وقتی که شرکت وجود دارد مدیریتریسک باید انجام شود و وقتی که شرکت بسته شد ، مدیریت ریسک نیز به اتمام میرسد. کاری که در ابتدایاین فرایند باید انجام دهیم این است که عوامل ریسک را شناسایی کنیم. بعد از شناسایی ، ما باید آنالیز کنیم. یعنی باید بررسی کنیم که ریسک ها ، چگونه بر روی کار ما تاثیر میگذارد. سپس باید عملی انجام دهیم تاریسکی که با آن مواجه هستیم ، مدیریت شود. وقتی حرف از مدیریت کردن ریسک میزنیم ، سه اتفاق امکاندارد بیافتد. یا ریسک را کاهش میدهیم یا ریسک را کاملا از بین میبریم یا ریسک را منتقل میکنیم. بعد از اینکه ما مدیریت ریسک کردیم ، باید پایش کنیم تا این اقدامات به نتیجه رسیده است یا نه. اگر نرسیده باشیمبه مرحله ی کنترل میرسیم که در این مرحله باید چرخه را دوباره انجام دهیم. وقتی ما صحبت از ریسک مالی میکنیم ، منظور ما این است که بر اثر عدم قطعیت های موجود در جامعه بوجودآمده. پس ریسک مالی آن ضرر و زیانی است ناشی از عدم قطعیت در ارزش سبد دارایی ما برای یک افق زمانیمشخص. در دنیای مالی مهمترین ریسک ها ، ریسک بازار ، ریسک اعتبار و ریسک نقدینگی است. برای هر کداماز این ریسک ها ما درس جداگانه ای داریم چون هر کدام موضوعات مفصلی هستند و برای درکش باید به تمامقسمت های آن توجه داشت. ریسک بازار ، آن ضرر و زیانی است که از نوسانات متغییر های مختلف بازار به ارزش سبد ما تحمیل میشود.متغییر ها امکان دارد قیمت سهام ، نرخ بهره و یا ارز ها و کالا ها ی مختلف باشد. علتی که باعث میشود ایننوسانات رخ بدهد یا تصمیمات کلان اقتصادی است یا تصمیات خرد در سطح بنگاه است و یا تاثیرات فاکتورهای سیاسی است. پس بر مبنای تحلیل بنیادی علت نواسانات قیمت این موارد است. البته ما در بازار نوع دیگری از نواسانات را داریم که تحلیل هایش به دسته ی تکنیکال مربوط میشود و دسته یبعدی ، تحلیل های رفتاری است. آن چه که ما در بازار میبینیم با توجه به گذشته ، تحلیل های بنیادی وتکنیکال نسبت به گذشته ارزشش نسبت به تحلیل های رفتاری کم شده است. ریسک اعتباری ، ناشی از عدم انجام تعهدات شریک تجاری است. این ریسک امکان دارد قبل از تسویه و یا بعداز تسویه اتفاق بیافتد. به طور مثال ما برای شرکتی اوراق قرضه منتشر کرده و ما مقداری اوراق خریده ایم. اگرشرکت بازپرداخت این اوراق را موکول کند ، ما دچار ضرر و زیان شده ایم و با ریسک اعتباری مواجه هستیم. به این ریسک اعتباری بعضی مواقع دیفالت ریسک هم (Default Risk) میگویند. دیفالت ریسک همان موکولکردن اقساط است که حالت های مختلفی دارد. مفهوم دیگری هم وجود دارد به نام دیفالت کُمپُنِنت (Default Component) که همان احتمال وقوع حالتدیفالت است. مفهوم دیگری به نام ریکاوری رِیت (Recovery Rate) وجود دارد که همان میزان دارایی هاییک شرکت بر روی بدهی های شرکت است. اگر ما با مدل سازی بتوانیم این احتمال و ریکاوری ریت را بدستبیاوریم تقریبا موضوع ریسک اعتباری حل شده است. در دنیا شرکت هایی داریم به نام شرکت های رتبه بندی. یکی از شرکت های معروف در زمینه ی رتبه بندی ، شرکت مودیز (Moodys) میباشد. این شرکت نزدیک بهصد سال است که کار رتبه بندی شرکت ها را انجام میدهد. مودیز برای رتبه بندی ، اطلاعاتی را از شرکت هامیگیرد و با استفاده از مدل هایی که دارد به شرکت رتبه میدهد. در ادامه مودیز میگویید که شرکت هایی که دربالاترین رتبه یعنی AAA (Triple A) قرار دارند از هر ده هزار شرکت در سه سال اول هیچکدام کار موکول راانجام نمیدهند. اما در چهار سال اول از هر ده هزار شرکت ، پنج شرکت و در پنج سال هفده شرکت و الی اخر ،موکول میکنند. مودیز برای هر طبقه از جدولش همچین اعدادی را به دست میاورند و گزارش میدهند. پس همانطور که قابل مشاهده است ، شاید ریسک اعتباری تعریف ساده ای داشته باشد ولی دنیای بزرگیپشتش نهفته است.ریسک بعدی ، ریسک نقدینگی است. ریسک نقد شوندگی آن ضرر درک مفهوم پوشش ریسک و زیانی است که ناشی از نقد نشدن پولماست. یک تعبیر از ریسک نقدینگی ، ریسک نقد شوندگی است. تعبیر دیگر ، ریسکی است که بنگاه یا شرکتبا کمبود نقدینگی مواجه میشود. به طور مثال شرکتی باری خرید کالایی برای کالایی پول کم می اورد و برایما بقی پولش به فروشنده چک یک ماهه میدهد. اما فروشنده میگوید که اگر قرار است چک یک ماهه بدهیمیزان پول کالا به مقداری افزایش میابد. این میزان یا درصدی که فروشنده بیشتر میخواهد ، ریسک نقدینگی میگویند. پس این ریسک ، ضرر و زیانی است که شرکت باید تحمل کند تا برای آینده هزینه ی بیشترینپردازد. ریسک نقدشوندگی و ریسک نقدینگی به یکدیگر مربوط هستند. ریسک عملیاتی ریسک بعدی است. این ریسک ها ناشی از خطاهای انسانی یا فرایند های یک سازمان یانرم افزار و سخت افزار است. به طور مثال فردی برای شرکتی چک مینویسد اما به طور اشتباه یک صفر بیشترمیگذارد و مقدار بیشتری از حسابش خارج میشود. این ضرری که به ما وارد شده ، ریسک عملیاتی است. ریسکعملیاتی امکان دارد از جنس اعتباری یا درک مفهوم پوشش ریسک نقدینگی و یا بازار باشد. این چهار نوع ریسک ، ریسک های اصلی است. نوع های دیگری از ریسک هم وجود دارد. ریسک درامد به گونه ای است که باعث میشود ریسک گریز شویم یعنی تمام ریسک ها را به طور سخت محدودکم کنیم. در نهایت امکان دارد شرکت ما به علت ریسک گریزی درآمدش کم شود. پس این موازنه ای است کهریسک ها را تا چه حد قبول کنیم تا درآمد هم داشته باشیم. ریسک بعدی ، ریسک های سایبری است. ریسکهای که به حوزه ی تکنولوژی مربوط میشود. ریسک بعدی ریسک قانونی است. معمولا وقتی ما قوانینی درسازمانی زیر پا میگذاریم با ریسک هایی مواجه میشویم. فلسفه این ریسک برای جلوگیری از زیر پا گذاشتن قوانین است. ریسک های استراتژیک ، ریسک هایی است که در تدوین استراتژی شرکت پدید می آید که اگر خطایی رخ دهدممکن است برند شرکت آسیب ببیند. ریسک بعدی ریسک شهرت است. اگر در این ریسک خطایی رخ دهدامکان دارد که شهرت ما از بین برود و یا برند شرکت خراب شود. بحث دیگری هم وجود دارد به نام حاکمیت شرکتی. مبانی است که در یک شرکت یا سازمان باید پیاده شود تاحکمرانی خوب اتفاق بیافتد که شامل توزیع قدرت به طور مناسب در شرکت میشود.ریسک بعدی استفاده ی بد از مدل ها یا انتخاب مدل اشتباه است. نام این ریسک ، ریسک مدل است. سیستمیک ریسک ، ریسک های مربوط به شبکه ی کسب و کار است و با سیستماتیک ریسک متفاوت است.
آشنایی با مبانی مهندسی مالی ومدیریت ریسک
دکتر محمدعلی رستگار دارای مدرک دکتری مهندسی مالی از دانشگاه جنوا و فارغ التحصیل کارشناسی ارشد فایننس از دانشگاه تورینو می باشند و در مدرسه تجاری لندن بعنوان محقق پس از دکتری به فعالیت های علمی و پژوهشی اشتغال داشته اند.دکتر رستگار سوابق علمی پژوهشی پرباری در حوزه دانش مالی علی الخصوص مهندسی مالی داشته اند که میتوان به مواردی چون عضو هیئت علمی گروه مهندسی مالی دانشگاه تربیت مدرس،عضویت در انجمن مالی ایران،عضویت در گروه مدیریت مالی دانشگاه خوارزمی و.. اشاره کرد.ایشان در کنار فعالیت های علمی-پژوهشی در اموراجرایی نیز فعال بوده و مواردی چون عضویت در هیئت مدیره تأمین سرمایه بانک مسکن،مشاور بانک ملت،عضویت در کمیته ریسک بانک های ملت،رفاه و اقتصاد نوین،عضویت در کمیته فناوری مالی بانک پاسارگاد و… در کارنامه اجرایی ایشان به چشم می خورد.دکتر رستگار در شهریور ماه ۹۹ ضمن حضور در مدرسه تابستانه مالی به ارائه ای در بحث مبانی مهندسی مالی و مدیریت ریسک پرداختند که این درسگفتار جهت استفاده مخاطبین محترم منتشر می شود:
(توجه: این درسگفتار مطابق با محاوره استاد محترم پیاده سازی شده است.مخاطبین محترم میتوانند فایل جزوه مکتوب و فایل ارائه درس را از طریق بخش های مربوط در سایت دریافت نمایند،جزوه مکتوب در انتهای نوشتار جهت دانلود قرارداده شده است)
«بسم الله الرحمن الرحیم»
آشنایی با مبانی مهندسی مالی و مدیریت ریسک
ارائه شده توسط دکتر محمدعلی رستگار
هدف غایی مهندسی مالی که عمدتا در قالب طراحی مشتقات مالی و ابزار های نوین مالی است ، همان مدیریت ریسک میباشد. درس مهندسی مالی در دانشگاه های ایران زیر مجموعه ی رشته ی مالی است و شامل مهندسیمالی مقدماتی و پیشرفته میباشد. بخشی از این درس آشنایی با مبانی و ابزار آن است وبخش دیگر آن نحوه یبه کار بردن این ابزار ها برای مدیریت ریسک بازار است.
ریسک چیست؟
اساسا وقتی ما میتوانیم از کلمه ی ریسک استفاده کنیم که در شرایط عدم قطعیت باشیم. عدم قطعیت از فقداناطلاعات میاید. پس هر موقع ما اطلاعات به نسبت کاملی از موضوعی داشته باشیم ، میزان ریسک ما کم میشود.اما این ریسک هم میتواند اثرات مثبت داشته باشد و هم میتواند اثرات منفی داشته باشد که ما اثرات منفی رامورد مطلاعه قرار میدهیم. به این علت که اثرات منفی ، برای ما نگرانی بوجود می آورند و میتواند به ما آسیببرساند. عدم قطعیت یک مفهوم کلی است و مراتب مختلفی دارد ، یک مرتبه از آن عدم قطعیت مطلق است.
مرتبه ی بعدی عدم قطعیتی است که در آن میزان اطلاعات کمی وجود دارد و حالت ابهام داشته باشد. مرتبه یبعدی ، مرتبه ای است که ما را با ریسک مواجه میکند.به طور مثال ، اگر ما کیسه ای داشته باشیم که در آن فقط میدانیم توپ وجود دارد ، اگر ما یک توپ بیرونآوریم و از ما خواسته شود که احتمال قرمز بودن توپ را بگوییم ، نمیتوانیم احتمال را بدست بیاوریم چون ماهیچ اطلاعاتی از درون کیسه نداریم اصلا شاید ما توپ قرمز نداشته باشیم. این حالت عدم قطعیت است.حال اگر ما بدانیم که در درون کیسه ، توپ های قرمز و آبی وجود دارد و از ما خواسته شود که بعد از بیرونآوردن توپی ، احتمال قرمز یا آبی بودن آنرا بدست بیاوریم باز هم نمیتوانیم احتمال را بدست بیاوریم چون مانمیدانیم که به چه تعداد توپ قرمز و چه تعداد توپ آبی درون آن وجود دارد. این حالت ابهام است.اما اگر ما بدانیم که درون کیسه سه توپ قرمز و سه توپ آبی وجود دارد میتوانیم احتمال را بدست بیاوریمچون اطلاعات را به اندازه ی کافی داریم. این حالت ریسک است.
پس در ریسک اینطوری نیست که ما کلاً اطلاعات نداشته باشیم بلکه اطلاعاتی داریم که با استفاده از آنمیتوانیم تابع توزیع عدم قطعیت را بدست بیاوریم. این اطلاعات به طور مثال امکان دارد سری زمانی اتفاقاتگذشته باشد یا مصابحه با خبرگان آن موضوع یا هر نوع اطلاعات دیگر. پس اگر اطلاعاتی داشته باشیم که با آنتابع توزیع را بدست بیاوریم در ریسک قرار داریم و اگر نتوانیم بدست بیاوریم امکان دارد در ابهام باشیم و یا درعدم قطعیت مطلق.
مدیریت ریسک یک فرایند است ، فرایندی که دائما باید انجام شود. تا وقتی که شرکت وجود دارد مدیریتریسک باید انجام شود و وقتی که شرکت بسته شد ، مدیریت ریسک نیز به اتمام میرسد. کاری که در ابتدایاین فرایند باید انجام دهیم این است که عوامل ریسک را شناسایی کنیم. بعد از شناسایی ، ما باید آنالیز کنیم.
یعنی باید بررسی کنیم که ریسک ها ، چگونه بر روی کار ما تاثیر میگذارد. سپس باید عملی انجام دهیم تاریسکی که با آن مواجه هستیم ، مدیریت شود. وقتی حرف از مدیریت کردن ریسک میزنیم ، سه اتفاق امکاندارد بیافتد. یا ریسک را کاهش میدهیم یا ریسک را کاملا از بین میبریم یا ریسک را منتقل میکنیم. بعد از اینکه ما مدیریت ریسک کردیم ، باید پایش کنیم تا این اقدامات درک مفهوم پوشش ریسک به نتیجه رسیده است یا نه. اگر نرسیده باشیمبه مرحله ی کنترل میرسیم که در این مرحله باید چرخه را دوباره انجام دهیم.
وقتی ما صحبت از ریسک مالی میکنیم ، منظور ما این است که بر اثر عدم قطعیت های موجود در جامعه بوجودآمده. پس ریسک مالی آن ضرر و زیانی است ناشی از عدم قطعیت در ارزش سبد دارایی ما برای یک افق زمانیمشخص. در دنیای مالی مهمترین ریسک ها ، ریسک بازار ، ریسک اعتبار و ریسک نقدینگی است. برای هر کداماز این ریسک ها ما درس جداگانه ای داریم چون هر کدام موضوعات مفصلی هستند و برای درکش باید به تمامقسمت های آن توجه داشت.
ریسک بازار ، آن ضرر و زیانی است که از نوسانات متغییر های مختلف بازار به ارزش سبد ما تحمیل میشود.متغییر ها امکان دارد قیمت سهام ، نرخ بهره و یا ارز ها و کالا ها ی مختلف باشد. علتی که باعث میشود ایننوسانات رخ بدهد یا تصمیمات کلان اقتصادی است یا تصمیات خرد در سطح بنگاه است و یا تاثیرات فاکتورهای سیاسی است. پس بر مبنای تحلیل بنیادی علت نواسانات قیمت این موارد است.
البته ما در بازار نوع دیگری از نواسانات را داریم که تحلیل هایش به دسته ی تکنیکال مربوط میشود و دسته یبعدی ، تحلیل های رفتاری است. آن چه که ما در بازار میبینیم با توجه به گذشته ، تحلیل های بنیادی وتکنیکال نسبت به گذشته ارزشش نسبت به تحلیل های رفتاری کم شده است.
ریسک اعتباری ، ناشی از عدم انجام تعهدات شریک تجاری است. این ریسک امکان دارد قبل از تسویه و یا بعداز تسویه اتفاق بیافتد. به طور مثال ما برای شرکتی اوراق قرضه منتشر کرده و ما مقداری اوراق خریده ایم. اگرشرکت بازپرداخت این اوراق را موکول کند ، ما دچار ضرر و زیان شده ایم و با ریسک اعتباری مواجه هستیم.
به این ریسک اعتباری بعضی مواقع دیفالت ریسک هم (Default Risk) میگویند. دیفالت ریسک همان موکولکردن اقساط است که حالت های مختلفی دارد.
مفهوم دیگری هم وجود دارد به نام دیفالت کُمپُنِنت (Default Component) که همان احتمال وقوع حالتدیفالت است. مفهوم دیگری به نام ریکاوری رِیت (Recovery Rate) وجود دارد که همان میزان دارایی هاییک شرکت بر روی بدهی های شرکت است. اگر ما با مدل سازی بتوانیم این احتمال و ریکاوری ریت را بدستبیاوریم تقریبا موضوع ریسک اعتباری حل شده است. در دنیا شرکت هایی داریم به نام شرکت های رتبه بندی.
یکی از شرکت های معروف در زمینه ی رتبه بندی ، شرکت مودیز (Moodys) میباشد. این شرکت نزدیک بهصد سال است که کار رتبه بندی شرکت ها را انجام میدهد. مودیز برای رتبه بندی ، اطلاعاتی را از شرکت هامیگیرد و با استفاده از مدل هایی که دارد به شرکت رتبه میدهد. در ادامه مودیز میگویید که شرکت هایی که دربالاترین رتبه یعنی AAA (Triple A) قرار دارند از هر ده هزار شرکت در سه سال اول هیچکدام کار موکول راانجام نمیدهند. اما در چهار سال اول از هر ده هزار شرکت ، پنج شرکت و در پنج سال هفده شرکت و الی اخر ،موکول میکنند. مودیز برای هر طبقه از جدولش همچین اعدادی را به دست میاورند و گزارش میدهند.
پس همانطور که قابل مشاهده است ، شاید ریسک اعتباری تعریف ساده ای داشته باشد ولی دنیای بزرگیپشتش نهفته است.ریسک بعدی ، ریسک نقدینگی است. ریسک نقد شوندگی آن ضرر و زیانی است که ناشی از نقد نشدن پولماست. یک تعبیر از ریسک نقدینگی ، ریسک نقد شوندگی است. تعبیر دیگر ، ریسکی است که بنگاه یا شرکتبا کمبود نقدینگی مواجه میشود. به طور مثال شرکتی باری خرید کالایی برای کالایی پول کم می اورد و برایما بقی پولش به فروشنده چک یک ماهه میدهد. اما فروشنده میگوید که اگر قرار است چک یک ماهه بدهیمیزان پول کالا به مقداری افزایش میابد. این میزان یا درصدی که فروشنده بیشتر میخواهد ، ریسک نقدینگی میگویند. پس این ریسک ، ضرر و زیانی است که شرکت باید تحمل کند تا برای آینده هزینه ی بیشترینپردازد. ریسک نقدشوندگی و ریسک نقدینگی به یکدیگر مربوط هستند.
ریسک عملیاتی ریسک بعدی است. این ریسک ها ناشی از خطاهای انسانی یا فرایند های یک سازمان یانرم افزار و سخت افزار است. به طور مثال فردی برای شرکتی چک مینویسد اما به طور اشتباه یک صفر بیشترمیگذارد و مقدار بیشتری از حسابش خارج میشود. این ضرری که به ما وارد شده ، ریسک عملیاتی است. ریسکعملیاتی امکان دارد از جنس اعتباری یا نقدینگی و یا بازار باشد.
این چهار نوع ریسک ، ریسک های اصلی است. نوع های دیگری از ریسک هم وجود دارد.
ریسک درامد به گونه ای است که باعث میشود ریسک گریز شویم یعنی تمام ریسک ها را به طور سخت محدودکم کنیم. در نهایت امکان دارد شرکت ما به علت ریسک گریزی درآمدش کم شود. پس این موازنه ای است کهریسک ها را تا چه حد قبول کنیم تا درآمد هم داشته باشیم. ریسک بعدی ، ریسک های سایبری است. ریسکهای که به حوزه ی تکنولوژی مربوط میشود. ریسک بعدی ریسک قانونی است. معمولا وقتی ما قوانینی درسازمانی زیر پا میگذاریم با ریسک هایی مواجه میشویم. فلسفه این ریسک برای جلوگیری از زیر پا گذاشتن قوانین است.
ریسک های استراتژیک ، ریسک هایی است که در تدوین استراتژی شرکت پدید می آید که اگر خطایی رخ دهدممکن است برند شرکت آسیب ببیند. ریسک بعدی ریسک شهرت است. اگر در این ریسک خطایی رخ دهدامکان دارد که شهرت ما از بین برود و یا برند شرکت خراب شود.
بحث دیگری هم وجود دارد به نام حاکمیت شرکتی. مبانی است که در یک شرکت یا سازمان باید پیاده شود تاحکمرانی خوب اتفاق بیافتد که شامل توزیع قدرت به طور مناسب در شرکت میشود.ریسک بعدی استفاده ی بد از مدل ها یا انتخاب مدل اشتباه است. نام این ریسک ، ریسک مدل است.
سیستمیک ریسک ، ریسک های مربوط به شبکه ی کسب و کار است و با سیستماتیک ریسک متفاوت است.
برای مدیریت ریسک باید چند کار را انجام دهیم. یکی اینکه باید بدانیم چه سبد دارایی را مدیریت میکنیم.مسئله ی دوم برای مدیریت ریسک این است که دوره ی زمانی را بدانیم. بعد از آن باید فاکتور های ریسک رامشاهده کنیم. کار بعدی که در این حوزه باید انجام دهیم این است که سناریو های آینده را شبیه سازی کنیم.
سناریو ها به دو دسته ی تاریخی و مونت کارلو تقسیم میشود. کار بعدی این است که معیاری داشته باشیم تاریسک ها را اندازه گیری کنیم. یکی از ساده ترین معیار ها ، واریانس است. کار بعدی شناسایی استرس است.کار بعدی Back-Stress است.
قرارداد آتی ساده ترین نوع مشتقه مالی است. یک قرارداد آتی قراردادی است بین فروشنده قرارداد و خریدارقرارداد. یک قرارداد باید شامل چند بند باشد. یکی سر رسید قرارداد آتی همیشه باید معلوم باشد. دیگری میزاندارایی و نوع دارایی که قرار است معامله شود باید مشخص شود. قیمت هم باید به گونه ای باشد تا به صورتتوافقی در سر رسید معلوم باشد. پس قرارداد آتی ، قراردادی است که فروشنده متعهد میشود کالایی را باقیمت مشخص در زمانی در آینده که در سر رسید مشخص شده ، بفروشد و خریدار هم متعهد میشود در زمانسر رسید کالا را با قیمتی که توافق شده بخرد. قرارداد آتی در زمان انعقاد قیمت توافقی اش به گونه ای بایدباشد تا فرصت آربیتراژ ، با اطلاعات زمان قرارداد بستن در آن وجود نداشته باشد. البته اگر چند روز از قراردادبگذرد و اطلاعاتی مبنی بر اینکه قیمت کالا تغییر خواهد کرد وجود داشته باشد ، دیگر در قراردادی که بستهشده تاثیر ندارد و در قسمت دیگری درباره اش بحث میشود. نقش مهندسی مالی در قرارداد های آتی این استکه در ابتدا چگونه قیمت توافقی را مشخص کند تا فرصت آربیتراژ بوجود نیاید. سپس باید تشخیص دهد کهدر آینده این ورق قرارداد به نفع چه کسی است.
قرارداد های آتی پوششی برای ریسک بازار است. سوالی که در اینجا مطرح میشود و مهندسی مالی به آنپاسخ میدهد این است که آیا با ارزی میتوان پوشش ریسک ارز دیگری را داد. به طور مثال قراردادی تهیهمیشود با ارز یِن ، آیا یِن میتواند پوشش ریسکی برای دلار باشد؟ بنابراین درسی مانند مهندسی مالی ، درسیاست که به کمک آن بتوانیم پوششی برای ریسک بازار درست کنیم.
کال آپشن یا حق اختیار خرید تقریبا شبیه قراد های آتی است اما یک فرقی دارد. فرقش هم این است کهفروشنده حق فعال بودن خودش در قرارداد را به خریدار میفروشد. یعنی وقتی که زمان سر رسید برسد اینخریدار است که باید تصمیم میگرد که کالا را بخرد یا نه و فروشنده هم به حرف خریدار گوش میدهد.
پوت آپشن هم تقریبا شبیه به قرارداد آتی است اما با این فرق که در آن حق اختیار فروش به خریدار دادهمیشود. یعنی وقتی که زمان قرارداد میرسد ، خریداری که حق اختیار فروش دارد اگر قدرتش را اعمال کندفروشنده باید کالا را از خریدار بخرد. نکته ای که وجود دارد این است که در کال آپشن و پوت آپشن قدرتدست خریدار است. این سه مشتق ، مشتق هایی هستند که با آن میتوانیم ریسک بازار را پوشش دهیم.
قرارداد بعدی ، قراردادی است که با آن میتوان ریسک اعتباری را پوشش داد.CDS )Credit Default Swap) قراردادی است بین فروشنده و خریدار. دارایی پایه CDS ها دارایی هاییهستند که اعتباری هستند. دارایی پایه CDS یک باند است ، باند شرکتی که امکان دارد به تعهداتش عمل نکند.حتی امکان دارد دولت باشد منتها امکان دارد دولت این اوراق را بر روی واحد پولش منتشر نکند. مثلا عرضه یدلاری که کشور های اروپایی انجام میدهند. این ریسک ها ، ریسک اعتباری هستند چون خود دولت ها دلار ندارند.CDS قراردادی است که در آن فروشنده متعهد میشود اگر اقساط موکول شدند مقداری هزینه بپردازد. خریدارنیز تعهد میدهد که (بسته به نوع قرارداد) ماهانه یا سه ماه یک بار مبلغی پول به فروشنده بدهد.
علم مهندسی مالی همچنین مشتقاتی را طراحی میکند و همچنین توضیح میدهد که با استفاده از این مشتقاتچگونه پوشش ریسک انجام دهیم و قیمت گذاری ریسک را انجام میدهد.
- پیش بینی هایی که در بازار انجام میشود تا چه حد قابل درک مفهوم پوشش ریسک اعتماد هستند؟
- یکی از مفروضات در حوزه ی پیش بینی این است که اتفاقاتی که در آینده قرار است رخ بدهد ادامه ی اتفاقاتی است که در گذشته رخ داده. این فرض تا چه حد قابل اعتاست؟
- برای این رشته تا چه حد ریاضی بلد باشیم کافی است؟ آیا از بحث اقتصاد کیفی هم میتوان به مدیریت ریسک ورود کرد؟
دانلود جزوه درسگفتارمبانی مهندسی مالی و مدیریت ریسک دکتر محمد علی رستگار:
مدل قیمت گذاری دارایی سرمایه ای
یکی از مهم ترین مسائلی که در امور مالی و مدیریت دارایی ها بایستی مورد بررسی قرار گیرد، میزان ریسک یا خطر پذیری سرمایه گذاری ها می باشد. در واقع هر سرمایه گذار یا معامله گر، با هر بار سرمایه گذاری روی سهام و یا اوراق بهادار، ملزم به پذیرش ریسک می گردد. در این گونه شرایط می توان از مدل CAPM استفاده نمود که به قیمت گذاری کمک شایانی می کند و باعث کنترل ریسک می شود. در ادامه این مطلب به مدل CAPM و چگونگی استفاده از آن پرداخته شده است.
مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای:
مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای (Capital Asset Pricing Model)، که به آن CAPM گفته می شود، در سال 1952 توسط مارکویتز توسعه داده شد و سپس توسط ویلیام شارپ بهبود یافت. مدل CAPM رابطه بین ریسک و بازده مورد انتظار را بررسی می کند که برای بررسی ریسک اوراق مالی به کار برده می شود.
بنا بر مدل CAPM، نرخ بازده مورد انتظار یک پرتفوی، از جمع نرخ بازده بدون ریسک در بازار و پاداش ریسک حاصل از سرمایه گذاری محاسبه می گردد درک مفهوم پوشش ریسک که بر این اساس، اگر بازده مورد انتظار به دست آمده با بازده مورد نیاز سرمایه گذار مطابقت نداشته باشد و یا بیشتر از آن نباشد، سرمایه گذاری صورت نمی گیرد.
مفهوم مدل CAPM:
این مدل بیان گر آن است که بازده مورد انتظار برای یک دارایی، به عوامل زیر وابسته می باشد:
- عامل اول، ارزش زمانی پول در شرایط بدون ریسک: این عامل بر اساس نرخ بازده بدون ریسک محاسبه می گردد و پاداش آن صرفا بر اساس گذر زمان دریافت می شود و هیچ ریسکی ندارد.
- عامل دوم، پاداش پذیرش ریسک سیستماتیک: این عامل با توجه به صرف ریسک بازار (مازاد بازده بازار)، بررسی می گردد که بازار برای پذیرش یک واحد از ریسک سیستماتیک، علاوه بر پاداش به تعویق انداختن مصرف پول به سرمایه گذار می دهد.
- عامل سوم، مقدار ریسک سیستماتیک: این عامل بر اساس متغیر بتا مورد بررسی قرار می گیرد که در آن مقداری از ریسک سیستماتیک یک دارایی خاص نسبت به ریسک سیستماتیک پرتفوی بازار می باشد.
فرمول مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای:
برای محاسبه مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای، فرمول زیر توسط دانشمندان ارائه شده است:
فرمول مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای
که در آن:
Ra بازده مورد انتظار سرمایه گذاری دارایی a
Rrf نرخ بازدهی بدون ریسک
Ba ضریب بتا یا معیار ریسک سیستماتیک دارایی
Rm بازده مورد انتظار بازار
هدف از ارائه این فرمول، قیمت گذاری دارایی ها بر اساس ریسک آنها می باشد.
موسسه مشاوران مطالعه مقاله اختیار معامله را به شما عزیزان پیشنهاد می نماید.
مشکلات و نواقص مدل CAPM
مشکلات و نواقص مدل CAPM:
مانند تمام نظریه هایی که وجود دارد، این مدل اقتصادی نیز در طول گذر زمان بارها تحت آزمایش قرار گرفته است و دارای نواقصی می باشد که در طول زمان شناسایی شده اند. بر این اساس مشخص شد که با این روش، نتایج همیشه درست نمی باشند و در برخی مواقع امکان بروز خطا وجود دارد.
پژوهشگران این زمینه نقد های زیادی به این مدل قیمت گذاری وارد کرده اند برای مثال می توان به متغیر بتا اشاره نمود که نشان دهنده درجه حساسیت دارایی نسبت به نوسانات بازار می باشد که میزان ریسک را با نوسان قیمت سهام بررسی می کند اما این دوره انتخاب شده برای تعیین نوسان، استاندارد نمی باشد زیرا بازده و ریسک دارای توزیع یکنواخت نیستند.
همچنین انتقاد دیگری که به این مدل وارد می شود این است که جریان های نقدی آینده را می توان تخمین زده و ارزش دارایی ها را حساب نمود و اگر در این مورد، سرمایه گذار بتواند تخمین درستی برای بازگشت آینده سهام بزند، استفاده از مدل CAPM ضرورتی ندارد.
دلیل استفاده از مدل CAPM:
حال این سوال پیش می آید که چرا با وجود این عیوب و نواقص، بایستی از این مدل استفاده نمود؟ در واقع می توان گفت که با گذر زمان و نمایان شدن کاستی های این مدل، CAPM هنوز هم به صورت گسترده دارای کاربرد های زیادی است و محبوبیت خاصی دارد. استفاده از این مدل بسیار آسان بوده و دید نسبتا خوبی از ارزش سهام و اوراق به سرمایه گذار می دهد.
در نتیجه می توان گفت که سرمایه گذاران هنوز هم دارایی های سرمایه ای خود را با استفاده از مدل CAPM قیمت گذاری می کنند و از این طریق می توانند ارزیابی قابل قبولی از آینده سرمایه گذاری های خود کسب نمایند.
نتیجه گیری:
مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای یا CAPM، بر اساس فرضیه هایی در مورد رفتار سرمایه گذاران، میزان توزیع ریسک و اصول بازار بنا شده است که ممکن است تمام آنها با واقعیت امر تطابق نداشته باشند. اما با این وجود نیز میتوان از آن به منظور درک رابطه بین ریسک و سود سرمایه گذاری استفاده نمود تا از این طریق بتوان تصویر روشن تری از آینده به دست آورد.
اگر این مطلب برای شما رضایت بخش بوده است، مطالعه مقاله بازار معاملات فارکس را به شما پیشنهاد می کنیم.
ابزار مشتقه چیست و چه کارکردی دارد؟
ابزار مشتقه در بازارهای مالی، همانطور که از اسمشان پیداست، ابزارهایی هستند که از یک دارایی پایه مشتق شدهاند. شاید درک فلسفه وجودی چنین ابزارهایی برای افرادی که با بازارهای مالی آشنایی ندارند کمی دشوار باشد، اما شاید اگر خودمان را جای تاجران و کشاورزان قدیمی بگذاریم، راحتتر بتوانیم فلسفه این ابزارها را درک کنیم!
ابزار مشتقه چیست؟
کشاورزی را فرض کنید که تمام درآمدش از محل فروش محصولی است که در یک فصل خاص برداشت میکند. این کشاورز باید تمام سال منتظر فصل برداشت باشد تا به یک درآمد احتمالی از محل فروش محصول برسد. این کشاورز از یک طرف باید هزینههای مالی پرورش محصول را متقبل شود و از طرف دیگر باید امیدوار باشد که محصولش دچار آفت نشود یا مثلا در اثر کاهش بارندگی مقدار برداشت محصول کاهش نیابد. یا اینکه در فصل درک مفهوم پوشش ریسک برداشت محصول، بهای محصول کاهش نیابد. به عبارت سادهتر، تولید و فروش محصولات کشاورزی با ریسک همراه است و ممکن است این ریسک به کاهش درآمد سالانه کشاورز منجر شود.
اما این کشاورز میتواند با پیشفروش کردن محصول ریسک کاهش درآمد را از بین ببرد و از طرف دیگر زودتر از موعد برداشت به پول برسد و بخشی از این پول را صرف هزینههای تولید محصول کند. در چنین حالتی، «پیشفروش محصول» در واقع ابزاری مالی است که کشاورز برای از بین بردن ریسکهای تولید محصول استفاده کرده است.
کارکرد عمده ابزارهای مشتقه مالی هم در واقع همین است و هدف از طراحی و استفاده از این ابزارها کاهش ریسک معاملات است. برای نمونه بیایید ببینیم چگونه میشود از ابزار «اختیار معامله» برای کاهش ریسک استفاده کرد.
استفاده از ابزار اختیار معامله برای کاهش ریسک
اول بیایید ببینیم اختیار معامله چیست. اختیار معامله قراردادی برای آینده است که بر اساس آن خریدار و فروشنده توافق میکنند که مقدار مشخصی از یک دارایی را در تاریخ معینی معامله کنند. از آنجا که هر معامله دو طرف (خریدار و فروشنده) دارد، اختیار معامله را هم به دو دسته تقسیم کرد: اختیار خرید و اختیار فروش.
ابزارهای مشتقه پیچیدگیها و ریزهکاریهای زیادی دارند و شاید استفاده از آنها برای تازهکارها فکر خوبی نباشد. اما آشنایی کلی با این ابزارها میتواند ما را با جذابیتهای بازارهای مالی آشنا کند و کمکمان کند تا در زمان مناسب ابزارهای مناسب برای شیوه سرمایهگذاری خودمان را انتخاب کنیم و بازدهی سرمایهمان را به حداکثر برسانیم
اکنون بیایید ببینیم اختیار فروش چگونه چیزی است و کسی که اختیار فروش را میخرد صاحب چه حقی میشود. خریدار یک قرارداد اختیار فروش مبلغ مشخصی به طرف مقابل پرداخت میکند و در برابر این مبلغ از این اختیار برخوردار میشود که بتواند در زمان مشخصشده مقداری از یک دارایی مشخص را به طرف دیگر بفروشد. فروشنده اختیار فروش هم باید در زمان تعیینشده آماده خرید آن دارایی با مبلغ تعیینشده باشد. نکته اینجاست که دارنده اختیار فروش هیچ الزام و تعهدی به فروش دارایی مورد بحث ندارد و در زمان سررسید قرارداد میتواند از اختیار فروش خود چشمپوشی کند و آن دارایی را برای خودش نگه دارد.
کمی پیچیده شد، نه؟ برای اینکه از سردرگمی خارج شویم، بیایید یک نمونه عملی را با هم مرور کنیم. فرض کنید شما امروز میخواهید در سهام شرکت الف سرمایهگذاری کنید و قیمت روز هر برگه سهم این شرکت مثلا ۵۰۰ تومان است. ارزیابی شما این است که قیمت سهام این شرکت تا سه ماه آینده ۵۰ درصد رشد میکند و به ۷۵۰ تومان میرسد. اما از آن طرف نگرانید که مبادا بازار دچار تلاطم شود و قیمت سهم کاهش یابد. در حالت عادی برای پوشش ریسک کاهش قیمت این سهم ابزاری ندارید و مجبورید با ریسک کاهش قیمت سهم سر کنید.
اما با استفاده از ابزار مشتقه اختیار فروش میتوانید این ریسک را کاهش دهید، در واقع این ریسک را به شخص دیگری منتقل میکنید. به این صورت که اختیار فروش مقدار معینی از سهم شرکت الف را میخرید. قرارداد اختیار فروش هم به این شکل است که برای خرید اختیار فروش هر سهم ۵ تومان میپردازید و در مقابل این اختیار را به دست میآورید که در سه ماه آینده هر سهمتان را با مبلغ ۴۹۰ تومان بفروشید.
حال اگر در ۳ ماه آینده قیمت سهمتان رشد کند و مثلا به ۶۰۰ تومان یا بالاتر برسد، از اختیار فروشتان -که فروش به مبلغ ۴۹۰ تومان است- صرفنظر میکنید و سهامتان را در بازار میفروشید. ولی اگر قیمت سهمتان کاهش پیدا کند و مثلا به ۴۰۰ تومان برسد، از اختیار فروشتان استفاده میکنید و به جای اینکه سهمتان را در بازار و به قیمت ۴۰۰ تومان بفروشید، از اختیار فروش استفاده میکنید و سهمتان را با قیمت ۴۹۰ تومان به فروشنده اختیار فروش (طرف دیگر قرارداد اختیار فروش) میفروشید. پس میبینید که در این مثال، قرار داد اختیار فروش خیلی ساده مانند یک بیمهنامه عمل میکند و اجازه نمیدهد قیمت سهامتان زیر ۴۹۰ تومان بیاید.
معرفی ابزارهای مشتقه
ابزار مشتقه پیچیدگیها و ریزهکاریهای زیادی دارند و شاید استفاده از آنها برای تازهکارها فکر خوبی نباشد. اما آشنایی کلی با این ابزارها میتواند ما را با جذابیتهای بازارهای مالی آشنا کند و کمکمان کند تا در زمان مناسب ابزارهای مناسب برای شیوه سرمایهگذاری خودمان را انتخاب کنیم و بازدهی سرمایهمان را به حداکثر برسانیم. در اینجا تعدادی از ابزارهای مشتقه را با هم مرور میکنیم:
قراردادهای اختیار معامله
اختیار معامله یکی از جذابترین ابزارها برای پوشش ریسک نوسان قیمت دارایی است که بالاتر درباره آن توضیح دادیم. یک بار دیگر به این نکته اشاره میکنیم که خریدار اختیار معامله (خرید یا فروش) الزام و تعهدی به اجرای معامله ندارد ولی فروشنده اختیار معامله ملزم است در صورت درخواست طرف دیگر، اقدام به معامله کند.
ابزار مشتقه قرارداد سلف
اگر بخواهیم ساده بگوییم، قرارداد سَلَف برعکس نسیه است. در نسیه کالایی را دریافت میکنید و قول میدهید که پولش را بعدا بپردازید، اما در قرارداد سلف پول یک دارایی پایه را از قبل میپردازید و طرف دیگر متعهد میشود که در زمان معین دارایی مورد نظر را تحویل شما بدهد. فایده این نوع قرارداد برای فروشنده این است که سریعتر به پول دسترسی پیدا میکند و میتواند از این پول برای پوشش هزینههای جاری خود استفاده کند. خریدار هم در واقع روی کالایی سرمایهگذاری کرده است که انتظار میرود در آینده با رشد قیمت همراه باشد.
نکته: این امکان وجود دارد که خریدار قرارداد سلف، دارایی پیشخریدشده را در قالب یک «قرارداد سلف موازی استاندارد» بفروشد. به عبارت دیگر، خریدار قرارداد سلف میتواند دارایی آینده خودش را به دیگری واگذار کند. به این نوع قرارداد هم بهاختصار سلف میگویند.
قرارداد آتی
قرارداد آتی همانطور که از اسمش پیداست، نوعی از ابزار مشتقه و قراردادی برای انجام یک معامله در آینده است. در این نوع قرارداد فروشنده و خریدار تعهد میدهند که مقدار مشخصی از یک دارایی را در زمان سررسید قرارداد آتی با یک قیمت تعیینشده معامله کنند. به این ترتیب، خریدار و فروشنده خودشان را در برابر نوسانهای قیمت آن دارایی بیمه میکنند. مثلا یک نوع قرارداد آتی میتواند بین کشاورز و کارخانه باشد که هر دو متعهد میشوند بعد از فصل برداشت محصول (مثلا گندم)، مقدار مشخصی از محصول را با قیمتی تعیینشده معامله کنند.
اما بازارهای مالی این امکان را هم فراهم کردهاند که خود این قراردادهای آتی هم دادوستد شوند و معاملهگران با معامله این قراردادها کسب سود کنند. برای نمونه، تحلیلگری ممکن است به این نتیجه برسد که قیمت گندم در ماههای آینده افزایش خواهد یافت و در نتیجه اقدام به خرید قرارداد آتی گندم کند. در تئوری، وقتی زمان سررسید این قرارداد فرا برسد، معاملهگر میتواند گندم را با قیمت مشخصشده در قرارداد آتی تحویل بگیرد و با قیمت بالاتر در بازار بفروشد و سود کند. اما معمولا این اتفاق نمیافتد و معاملهگر قبل از زمان سررسید، قرارداد خودش را در بازار معاملات آتی با قیمت بالاتر میفروشد و اصطلاحا از آن موقعیت خارج میشود.
نکته: بازار معاملات آتی در ایران از سال ۱۳۸۷ و با معاملات آتی سکه شروع به کار کرد. (هنگام نوشته شدن این متن معاملات آتی سکه در ایران متوقف شده است.) از آن سال به بعد، قرارداد آتی روی داراییهای پایه مختلفی از جمله زیره، زعفران، مس، کنجاله سویا و غیره تعریف و در بازار معاملات آتی دادوستد شده است.
ابزار مشتقه قرارداد فوروارد
یکی دیگر از ابزار مشتقه، قرارداد فوروارد یا forward contract است که شباهت زیادی با قرارداد آتی یا future contract دارد. در قرارداد فوروارد هم مانند قرارداد آتی، خریدار و فروشنده توافق میکنند که در زمان معین معامله معنی را انجام بدهند. مهمترین تفاوت هم در این است که قراردادهای آتی در بورس معامله میشوند ولی محل معاملات قراردادهای فوروارد بازارهای خارج از بورس است.
قرارداد سوآپ
قرارداد سوآپ یا معاوضه قراردادی است که بر اساس آن طرفین توافق میکنند که عواید ناشی از ابزارهای مالیشان را در آینده معاوضه کنند. این نوع قراردادها معمولا بین شرکتها منعقد میشود و در آن شرایط معامله از جمله زمان پرداخت و نحوه محاسبه جریانهای نقدی قید میشود. جالب است اشاره کنیم که اولین سوآپ در اوایل دهه ۱۹۸۰ بین شرکت آیبیام و بانک جهانی منعقد شد.
قرارداد سوآپ شباهت زیادی با قراردادهای آتی دارد مانند قراردادهای آتی، طرفین سوآپ هم متعهد میشوند که در تاریخ یا تاریخهای مشخص معاملاتی را با یکدیگر انجام بدهند. دارایی پایه در معاملات سوآپ میتواند اوراق قرضه، وام، سبد داراییهای بورسی و حتی شاخص سهام باشد.در حال حاضر اکثر قراردادهای مشتقه خارج از بورس به شکل سوآپ منعقد میشوند.
ساختار شکست ریسک پروژه (RBS) و مدیریت موثرتر ریسک ها
ساختار شکست ریسک پروژه (RBS) و مدیریت موثرتر ریسک ها
فرایند مدیریت ریسک با هدف شناسایی و ارزیابی ریسک ها به منظور امکان درک دقیق و مدیریت موثر ریسک ها انجام میگیرد. گام کلیدی که شناسایی/ارزیابی ریسک ها را با مدیریت آنها پیوند میدهد درک است. این حوزهای است که مدیر پروژه یا متخصص ریسک حداقل کمک را از دستورالعملهای فعلی یا استانداردهای عملی دریافت میکنند. روشهای رایج بسیاری برای شناسایی ریسک ها وجود دارد. اما این تکنیکهای شناسایی، تنها یک لیست بدون ساختار از ریسک ها را ارائه میدهند که اغلب به طور مستقیم به مدیر پروژه در دانستن اینکه کجا باید توجه مدیریت ریسک را متمرکز کند، کمک نمیکنند. ارزیابی کیفی میتواند با برآورد احتمال و تأثیر ریسک ها، به اولویت بندی ریسک های شناسایی شده کمک کند. اما این رویکرد یک به یک با ریسک ها سر و کار دارد و الگوهای احتمالی مواجهه با ریسک را در نظر نمیگیرد و بنابراین درک کاملی از ریسک پیش روی پروژه فراهم نمیکند. وجود یک روش ساده برای توصیف ساختار مواجهه با ریسک پروژه، به منظور درک این که کدام قسمت از پروژه ممکن است نیازمند توجه ویژه باشد و یا اینکه در کدام قسمت پروژه ریسک ها انباشته شدهاند، مفید خواهد بود. در ادامه متوجه خواهید شد که ساختار شکست ریسک چیست ؟ و با انواع نمونه طراحی ساختار شکست ریسک پروژه آشنا خواهید شد.
ابتدا ساختار شکست کار را بشناسیم!
نمونه هایی از ساختارهای ساختار شکست ریسک پروژه
برخی نویسندگان و متخصصان در ساختاربندی ریسک فراتر از لیست کردن انواع ریسک های محتمل پروژه، پیش رفتهاند. این متخصصان ساختارهای سلسله مراتبی، تحت نامهای مختلف برای توصیف منابع ریسک، یا گروه یا انواع ریسک ایجاد کردهاند، که البته هر کدام بر روی نوع پروژه خاصی متمرکز هستند. هر یک از این ساختارها شامل سه یا چهار سطح سلسله مراتبی برای توصیف انواع ریسک های پروژه مورد نظر است. در تصاویر 1 و 2 دو نمونه طراحی ساختار شکست ریسک پروژه را مشاهده میکنید:
شکل 1: نمونه طراحی ساختار شکست ریسک پروژه برای توسعه نرم افزار
یک رویکرد کلیتر در سطح جهانی به طور مشترک توسط گروه ویژه مدیریت ریسک از انستیتوی مدیریت پروژه (PMI درک مفهوم پوشش ریسک Risk SIG) و کارگروه مدیریت ریسک شورای بین المللی مهندسی سیستم (INCOSE RMWG) ارائه شد که می تواند برای هر نوع پروژه در هر بخشی از فعالیتهای صنعتی، دولتی یا تجاری اعمال شود این ساختار در شکل ۳ بصورت خلاصه نمایش داده شده است.
شکل 2: نمونه طراحی ساختار شکست ریسک پروژه برای ساخت و ساز
کاربرد ساختار شکست ریسک چیست ؟
هنگامی که یک سازمان یا پروژه ساختار شکست ریسک پروژه خود را تعریف کرد، میتوان از آن به روشهای مختلفی استفاده کرد. برخی از این RBS ها درک مفهوم پوشش ریسک فرآیند مدیریت ریسک را در یک پروژه خاص تسهیل میکنند، در حالی که برخی دیگر با چندین پروژه مرتبط هستند. در ادامه تعدادی از مزایای RBS را مرور خواهیم کرد:
کمک به شناسایی ریسک
ارزیابی ریسک
شکل 3: در پروژه های عمومی ساختار مناسب شکست ریسک چیست ؟ نمونه طراحی ساختار شکست ریسک پروژه های عمومی
- شناخت نوع ریسک پروژه
- نمایش مهمترین منابع ایجاد ریسک برای پروژه
- آشکار کردن دلایل اصلی ریسک، از طریق تجزیه و تحلیل پیوستگیها
- نشان دادن مناطق وابستگی یا همبستگی بین ریسک ها
- تمرکز بر توسعه پاسخ ریسک در مناطق پر ریسک
- امکان ایجاد پاسخهای عمومی برای دلایل ریشهای یا گروههای وابسته به ریسکها
مقایسه پروژه ها یا مناقصه ها
به جای تلاش برای مقایسه لیستهای ساختار بندی نشده ریسکها برای هر مناقصه، مقدار و انواع ریسک مرتبط با هر گزینه در یک فرمت ثابت ارایه میشود که اجازه میدهد در زمان انتخاب مناقصه مطلوب، میزان قرار گرفتن در معرض ریسک نیز در نظر گرفته شود. به طور مشابه، مواجهه با ریسک پروژههای منحصربهفرد در یک برنامه یا پورتفولیو مربوطه را می توان با استفاده از یک RBS مشترک مقایسه کرد تا به آنها اجازه دهد براساس میزان مواجهه با ریسک اولویتبندی یا رتبهبندی شوند، یا ساخت یک پورتفولیوی دارای ریسک متعادل را ممکن سازند.
گزارش ریسک
از ساختار شکست ریسک پروژه می توان برای جمع آوری اطلاعات ریسک در یک پروژه به سطحی بالاتر برای گزارش به مدیریت ارشد، و همچنین بررسی جزئیات لازم برای گزارش اقدامات تیم پروژه استفاده کرد. گزارشها به مدیریت ارشد ممکن است شامل تعداد کل ریسکها یا نمره کل ریسک در سطوح بالاتر RBS ، یا تحلیل روند ارائهشده به صورت گرافیکی باشد. تیمهای پروژه میتوانند با تقسیم حوزههای RBS بین اعضای،از پروژه مطلع شوند.
دروس آموخته شده برای پروژه های آینده
نتیجهگیری و خلاصه
مدیریت موفقیت آمیز و موثر ریسک نیاز به درک روشنی از ریسک های پیش روی پروژه و تجارت دارد. این شامل بیش از یک لیست ساده از ریسک های شناساییشده و توصیف آنها به وسیله احتمال وقوع و تاثیر بر اهداف است. در طول فرآیند ریسک مقدار زیادی دادههای ریسک تولید میشود که باید برای کمک به درک و تفسیر آن ساختاردهی شوند تا قابلاستفاده باشند. یک چارچوب سلسله مراتبی ساختار شکست ریسک (RBS ) مشابه WBS با تجزیه منابع احتمالی ریسک در لایههای با جزئیات بیشتر، مزایای زیادی را فراهم میکند.
هج «Hedging» چیست و چه کاربردی دارد؟
هِج یا «Hedge» در لغت به معنای «پرچین، حصار، مانع، مصونیت، از زیر در رفتن و طفره زدن» است. در اصطلاح مالی نیز هِج را میتوان مانند حصاری در برابر ضرر در نظر گرفت که سرمایه افراد را برابر ریسکهای بالا مصون میدارد. عمل هِجینگ را میتوان مانند بیمه نیز در نظر گرفت. وقتی شما خود، ماشین یا خانهتان را بیمه میکنید، در واقع دارید ریسک ضررهای هنگفت اتفاقات غیرقابل پیشبینی را کاهش میدهید.
با توجه به اینکه نرخ و قیمت در بازارهای مالی دچار نوسانات پی در پی میشود، کمتر کسی است که بتواند حرکت دقیق قیمتها در ساعات آتی را درک کند. معمولاً تریدها و تحلیلها نیز صرفاً حدس و گمانهایی هستند که با توجه به روند حرکت نمودارهای گذشته و اطلاعات بنیادی سهام، ارزها و دیگر داراییهای مالی صورت میگیرد. بنابراین هیچکس نمیتواند بهصورت ۱۰۰ درصد از نوسانات بازار آگاهی داشته باشد. همین عدم آگاهی را میتوان اساس عملیات هِجینگ در نظر گرفت.
استراتژی هِج و نحوه انجام معاملات در فارکس
هِج قابلیتی است که معاملات را در برابر نوسانات شدید و حواشی مقطعی بازارها حفظ میکند. فارکس به عنوان بزرگترین بازار مالی جهان، در هر شبانهروز سهم بزرگی از سرمایه افراد را به گردش درمیآورد. مفهوم هِج در آموزش فارکس بیشتر به معنای «معامله در دو جهت عکس» به کار برده میشود.
برخی از بروکرها امکان این را برای درک مفهوم پوشش ریسک کاربران خود ایجاد میکنند که بهصورت همزمان بتوانند یک جفتارز را خریداری کرده و آن را به فروش برسانند. یعنی یک پوزیشن خرید و یک پوزیشن فروش برای یک جفت ارز خاص را همزمان باز کنند. در اینصورت اگر معامله اول شما به سمت نزول سوق پیدا کند، معامله فروش شما میتواند ضرر آن را جبران کند. البته افراد میتوانند معامله اول خود را نگهدارند و زمانیکه احساس خطر کردند، آن را با یک معامله دیگر به هِجینگ بکشانند!
اگرچه در زمان باز بودن معاملات همزمان هج در فارکس، سود هریک از آنها برابر با «صفر» است، اما زمانبندی صحیح یک تریدر حرفهای میتواند در نهایت سود بیشتری را از هجینگ ایجاد نماید. هج نقش یک محافظ را دارد؛ چراکه شما به کمک آن میتوانید بدون بستن پوزیشن اولیه، معامله دیگری را باز کنید. در این صورت حتی اگر معامله اول با ضرر بسته شود، معامله دیگر میتواند سود خوبی به همراه داشته باشد. وقتی معامله برای یک جفتارز خاص مانند USD/GBP انجام شود، یکی از معاملات خرید یا فروش این جفتارز با سود و دیگری با ضرر همراه است. اینجاست که عمل هج باعث میشود تا ضرر حاصله با سود معامله دیگر همان جفتارز جبران شود.
- مطالب بیشتر :سواپ (SWAP) چیست؟
انواع مختلف هج کردن
در این قسمت با هدف پاسخ به سؤال استراتژیهای مختلف هج در فارکس چیست، سه نوع مختلف از این سیستم را معرفی خواهیم کرد.
قراردادی است بین دو طرف برای خرید یا فروش دارایی در تاریخ معین و به قیمت معین. این مورد شامل قراردادهایی مانند قرارداد Forward برای مبادله کالاها و ارزها نیز میشود.
این یک قرارداد استاندارد بین دو طرف برای خرید یا فروش داراییها به قیمت و مقدار توافق شده در تاریخ مشخص است. قراردادهای آتی ارز نیز در این نوع هج قرار میگیرند.
بازارهایی هستند که در آن خرید، فروش، وام و استقراض کوتاه مدت با سررسید کمتر از یک سال انجام میشود.
روش هجینگ در فارکس بدون نیاز به تحلیل تکنیکال
تا اینجا دیدیم که هج در فارکس چیست. هج یا پوشش ریسک در بازار فارکس، فرآیند محافظت از موقعیت یک جفت ارز در برابر خطر زیان است. دو استراتژی اصلی برای هج در فارکس وجود دارد.
معاملهگرها میتواند یک هج در فارکس ایجاد کنند تا به طور کامل از موقعیت موجود در برابر حرکت نامطلوب در جفت ارز محافظت کنند. برای انجام این کار با استفاده از استراتژی اول، باید هر دو موقعیت short و long جفت ارز را به صورت همزمان نگه دارند. این نسخه از هج در فارکس، به عنوان «perfect hedge» شناخته میشود، زیرا تمام ریسک(و در نتیجه تمام سود بالقوه) مرتبط با ترید را در زمانی که هج فعال است حذف میکند.
معاملهگرها میتوانند با استفاده از امکانات بازار ارز، یک هج در فارکس ایجاد کنند تا از یک موقعیت موجود در برابر حرکت نامطلوب در جفت ارز محافظت کند. از این استراتژی به عنوان «imperfect hedge» یاد میشود؛ زیرا موقعیت حاصل معمولاً فقط بخشی از ریسک (و بنابراین فقط بخشی از سود بالقوه) مرتبط با ترید را حذف میکند. به این مثال توجه کنید:
تصور کنید شما برای مدت زیادی در موقعیت AUD/USD باقی ماندهاید و آن را با قیمت ۷۶/۰ دلار باز کرده بودید. حال متوجه شدهاید که قرار است نزول شدیدی رخ دهد، بنابراین تصمیم میگیرید برای انجام هج سیستم در قیمت ۷۵/۰ با انقضای یک ماهه ضرر را پوشش دهید. حال اگر در زمان انقضا، قیمت کمتر از ۷۵/۰ دلار باشد، ضرر خواهید کرد. اگر برعکس قیمت جفت ارز افزایش داشته باشد، میتوانید موقعیت را منقضی کنید و فقط کارمزد صرافی را بپردازید.
نحوه انجام هجینگ سیستم چیست؟
- مطالب بیشتر :استراتژی معاملاتی (Trading Strategy)
- استراتژیهای هج در فارکس اغلب توسط معاملهگران پیشرفتهتر استفاده میشوند، زیرا به دانش نسبتاً عمیق بازارهای مالی نیاز دارند. این بدان معنا نیست که اگر در کار ترید تازه وارد هستید، نمیتوانید ریسک را پوشش دهید، اما مهم است که بازار فارکس را درک کنید و ابتدا برنامه معاملاتی خود را ایجاد کنید.
شاید مهمترین گام در شروع هج در فارکس، انتخاب یک جفت ارز برای معامله باشد. این به ترجیحات شخصی شما بستگی دارد، اما انتخاب یک جفت ارز اصلی گزینههای بسیار بیشتری را برای استراتژیهای پوشش ریسک در اختیار شما قرار میدهد تا یک جفت ارز فرعی.
ملاحظات دیگر باید شامل میزان سرمایهای باشد که در دسترس دارید، زیرا باز کردن موقعیتهای جدید به پول بیشتری نیاز دارد و اینکه چقدر زمان برای نظارت بر بازارها صرف میکنید.
آیا میتوان معاملات هج را لغو کرد؟
گفتیم که هج در فارکس برای جلوگیری از ضرر معامله اولی انجام میگیرد. حالا اگر شما پوزیشن دوم را استارت زده باشید، اما پوزیشن اولیه شما در جهت بسیار خوب و مساعدی حرکت کند، قطعاً دیگر نیازی به هج نخواهید داشت. در چنین شرایطی میتوانید پوزیشن دوم را بلافاصله ببندید یا یک حد ضرر «Stop Loss» روی آن بگذارید.
هج «Hedge» در متاتریدر
متاتریدر «Meta Trader» به عنوان محبوبترین و کاربردیترین نرمافزار تریدینگ فارکس، بسته به بروکر «Broker» انتخابی، میتواند امکانات Hedging را در اختیار تریدرها قرار دهد. به کمک تنظیمات متاتریدر میتوان حتی کلیه پوزیشنهای هجینگ را به صورت همزمان خاتمه داد. برای پایان دادن به معاملات هج در متاتریدر میتوانید از گزینهی multiple close by این نرمافزار استفاده کنید.
- مطالب بیشتر: دوره پرایس اکشن چارت ریدینگ(chart reading)
نکات تکمیلی استفاده از هج در فارکس
همانطور که در ابتدا هم عنوان کردیم، استفاده خودسرانه از هج و باز کردن پوزیشنهای مبتنی بر هج، میتواند حساب افراد را خالی کند. برای استفاده از هج نکاتی وجود دارد که آگاهی از آنها برای هر تریدر ضروری است. این نکات به قرار زیر هستند:
- باز کردن معاملات هج در فارکس رایگان نیست و هزینه دارد. بنابراین باید به صورت مطمئن و اصولی از آن استفاده کرد. اگر به صورت پی در پی هج کنید، هر بار حساب اصلیتان کاهش پیدا خواهد کرد. پوششهای ریسک این نوع از معاملات میتوانند سود حاصله را نیز کاهش دهند. پس باید با اطمینان و حساب شده باز شوند.
- در موقعیتهای خطر و نوسانات شدید بازار، باز کردن پوزیشنهای برعکس برای هجینگ به صورت ذاتی، ضرر را کاهش میدهند.
- اگر معاملات شما روندی صعودی را طی کنند، هیچ نیازی به باز کردن معامله هج نیست.
- هج را میتوان یک شگرد عملیاتی برای کاهش ریسک و ضررهای بالقوه در آینده دانست و تنها در موقعیتهای خاص از آن استفاده کرد.
- معمولاً در آموزش مقدماتی فارکس، اشاره چندانی به هجینگ نمیشود؛ چراکه هر تریدر باید با قبل از هج، با دیگر اصطلاحات بازار فارکس آشنایی کامل داشت باشد. وقتی یک تریدر مبتدی نتواند معاملات ساده را مدیریت کند، نمیتواند یک معامله هج را به خوبی استارت بزند.
- در فارکس میتواند با استفاده از دو جفتارز متمایز در برابر یک ارز خاص، عملیات هجینگ را انجام داد. حتی میتوان در مورد ارزهای مختلف هم هج را به کار گرفت. برای مثال، اگر شما دو معامله خرید و فروش را باز کنید که در هردوی آنها یک طرف معامله، ارز یورو باشد، بنابراین روند حرکت این ارز میتواند در سود و زیان دو معامله شما نقش داشته باشد. البته انجام چنین هجهایی باید با آگاهی کامل انجام شود، چراکه پیچیدهتر از حالت عادی است!
سخن نهایی
ممکن است در ابتدا، انجام هر معامله تازه در فارکس با استرس زیادی همراه باشد، بنابراین با سرمایههای غیرکاربردی شروع کنید. هرگز از درآمد ضروری خود در سرمایهگذاریها استفاده نکنید، چراکه ماهیت سرمایهگذاری با پسانداز و سرمایههای اضافی گره خورده است. با معاملات کوچک شروع کنید و به سودهای کمتر قانع باشید.
دیدگاه شما