بررسی عوامل تعیین کننده حاشیه سود خالص(اسپرد)در بانکهای خصوصی ایران (رهیافت پنل دیتا)
میزان تفاوت نرخ سود بانکی در نظام بانکی هر کشوری به منزله ی درجه ی کارایی آن نظام است .این نرخ از تفاوت بین نرخ سود دریافتی از تسهیلات و نرخ سود پرداختی به سپرده گذاران بدست می آید.هدف اصلی این پژوهش اندازه گیری میزان تفاوت نرخ سود بانکی(اسپرد) و ارزیابی عوامل موثر بر تغییرات آن در بانکهای خصوصی شامل:پاسارگاد،پارسیان،سینا،سرمایه،شهر،اقتصاد نوین،سامان و کارآفرین طی دوره1392-1388 می باشد. جهت بررسی اثرات سه گروه متغیر مستقل درون بانکی(شامل نسبت های سپرده های دیداری ،بازده داراییها، ریسک اعتباری و هزینه های عملیاتی )،صنعت بانکداری(نسبت سپرده قانونی، سهم بازار ،شاخص تمرکز بازار (hhi) و اقتصاد کلان(تورم،نرخ رشد اقتصادی) بر روی حاشیه ی سود خالص( اسپرد) ، الگوهای پنل اقتصاد سنجی مورد استفاده قرار گرفته است. نتایج الگوهای برآورد شده نشان می دهد که از نه متغیر مستقل تعریف شده در الگو تنها چهار متغیر که عبارتند از نسبت هزینه های عملیاتی ،سهم بازار ،رشد اقتصادی و نرخ تورم معنا دار هستند.که از این میان نسبت هزینه های عملیاتی بیشترین تاثیر را بر تغییرات حاشیه سود داشته است. از بین متغیر های یاد شده ،متغیرهای نسبت هزینه های عملیاتی ،سهم بازار و نرخ تورم تاثیر مثبت و معنادار و نرخ رشد اقتصادی تاثیر معکوس و معنادار بر حاشیه سود دارد.
منابع مشابه
بررسی عوامل مؤثر بر ورشکستگی با به بهرهگیری از کارایی به عنوان یک متغیر پیشبینی کننده مبتنی بر رهیافت پنل دیتا لاجیت
ورشکستگی یکی از موضوعات مهم در ادبیات مالی است. با بررسی عوامل مؤثر بر ورشکستگی، میتوان اطلاعات مفیدی در اختیار دولت، بانک مرکزی، بانکها، مؤسسات مالی، اعتباردهندگان، سرمایهگذاران بازار سرمایه و پیشبینی کنندگان ورشکستگی قرار داد. در مقالهی حاضر ابتدا به تفاوت بین دو مفهوم ورشکستگی و درماندگی مالی میپردازیم؛ سپس متغیر کارایی از روش تحلیل پوششی دادهها محاسبه شده و بهعنوان متغیر توضیحی در ک.
بررسی و تعیین کارایی بانکهای دولتی و خصوصی و عوامل موثر بر کارایی آنها
هدف این مقاله برآورد کارایی صنعت بانکداری در ایران و سنجش عوامل موثر بر آن می باشد. در این تحقیق از اطلاعات ده بانک دولتی، شامل شش بانک تجاری غیر تخصصی دولتی و چهار بانک تخصصی دولتی و چهار بانک خصوصی برای دوره زمانی 86 تا 82 استفاده گردیده است و با در نظر گرفتن بانک به عنوان واسطه و بکارگیری شیوه پارامتری SFA و تابع سود کاب داگلاس به رتبه بندی کارایی پرداخته شده است. متغیرهای تسهیلات، سرمایه گذ.
بررسی عوامل مؤثر بر حاشیه نرخ سود بانکها در ایران
حاشیه نرخ سود بانکی از عناصر تعیینکننده در مدیریت منابع و مصارف بانکها است که تجزیهوتحلیل و بررسی عوامل مؤثر بر آن میتواند برای مدیریت بانکها درک صحیحی از وضع موجود برای برنامهریزی آتی را فراهم آورد. تفاوت میان سود دریافتی بابت تسهیلات اعطایی و سود پرداختی به سپردههای بانکی، حاشیه نرخ سود بانکی نامیده میشود. هدف اصلی این پژوهش بررسی عوامل مؤثر بر حاشیه نرخ سود بانکهای دولتی (ملی، سپه.
تحلیل حاشیه سود (اسپرید) بانکهای تجاری ایران با تاکید بر رقابت پذیری و ریسک اعتباری
با توجه به اهمیت بازار پول در اقتصاد ایران، این مطالعه میکوشد عوامل موثر بر حاشیه سود بانکی را با تاکید بر ساختار بازار و ریسک اعتباری مورد بررسی قرار دهد. روش پژوهش مبتنی بر اقتصادسنجی دادههای تابلویی است که مشتمل بر 13 بانک تجاری در سالهای 1385-1392 میباشد. یافتههای برآمده از تحلیل دادهها نشان میدهد که متوسط حاشیه سود در بانک تجاری ایران برابر با 1/4 درصد است. همچنین شاخص تمرکز، وجود س.
بررسی عوامل موثر بر صادرات زعفران ایران به کشورهای بریکس (رهیافت پانل دیتا)
تحلیل عوامل موثر بر صادرات بهویژه در ارتباط با بازارهای جدید در بخش کشاورزی یکی از مهمترین عوامل موثر بر رشد و توسعه صادرات محصولاتی مانند زعفران است. تحقیق حاضر باهدف بررسی عوامل اثرگذار بر صادرات زعفران ایران به کشورهای بریکس انجامیافته است. برای این منظور مدل دادههای پانل در دوره زمانی 2015-1990 به کار گرفتهشده است. نتایج برآورد الگوی تصادفی نشان میدهد که تولید ناخالص داخلی کشورهای بری.
بررسی موانع و مشکلات توسعه بانکهای خصوصی در ایران
براساس ماده 98 قانون برنامه سوم توسعه اقتصادی، زمینه فعالیت بانکهای خصوصی در کشور فراهم شد. مطالعه عملکرد این بانکها طی سالهای برنامه نشان دهنده رشد قابل توجه آنها در مورد جذب سپرده و اعطای تسهیلات است. همچنین تأییدکننده نقش فعال بانکهای خصوصی در ارائه خدمات الکترونیک و استفاده از شیوه های بین المللی ارائه خدمات بانکی است. به رغم نیاز اقتصاد کشور به چنین نهادهایی شاهد عدم توسعه کافی بانکهای خ.
اسرار صورت سود و زیان !
صورت سود و زیان یکی دیگر از انواع صورتهای مالی است که در ادامه میخواهیم به بررسی جزییات آن بپردازیم.همانطور که میدانیم انواع صورتهای مالی بر چهار نوع است که شامل ترازنامه (صورت وضعیت مالی)، صورت سود و زیان، صورت سود و زیان جامع و جریان وجوه نقد میشود. صورت سود و زیان گزارش عملکرد مالی شرکت در طی یک دوره مالی را به ما نشان میدهد.
در واقع اگر شرکت گزارشی از هزینهها و درآمدهای به دست آمده خود ارائه کند که در آن هزینه و درآمد به دست آمده به واسطه فعالیتهای عملیاتی و غیرعملیاتی آورده شود، صورت سود و زیان خود را ارائه کرده است.در صورت سود و زیان به انواع هزینهها و درآمدها اشاره میشود مواردی نظیر عملیات در حال تداوم، هزینه مالیات بر درآمد، عملیات متوقف شده و سود (زيان)پايه هر سهم در صورتهای سود و زیان به چشم میخورد.
اگر بخواهیم به مفهوم عملیات در حال تداوم پی ببریم باید بدانیم که این آیتم هر نوع فعالیتی که در بلندمدت و به شکلی تداومدار انجام شود را شامل میشود به طور کلی هر فعالیتی که از گذشته در شرکت انجام میشده است و در آینده نیز ادامه خواهد داشت عملیات در حال تداوم محسوب میشود.در یک نوع دستهبندی عملیات در حال تداوم دربردارنده اقلام عملیاتی و غیر عملیاتی است.سرفصل عملیات در حال تداوم شامل درآمدهای عملیاتی، بهای تمام شده درآمدهای عملیاتی، سود(زیان) ناخالص، هزینههای فروش، هزینه کاهش ارزش دریافتنی، سود(زیان) عملیاتی، هزینههای مالی، سایر درآمدها و هزینههای غیرعملیاتی( درآمد سرمایهگذاریها)، سایر درآمدها و هزینههای غیرعملیاتی( اقلام متفرقه) و سود (زيان) عمليات در حال تداوم قبل از ماليات میشود.
درآمد عملیاتی چیست؟
به طور کلی مفهوم درآمد دو نوع درآمد عملیاتی و درآمد غیر عملیاتی را در برمیگیرد. هر درآمدی که افزایش حقوق صاحبان سرمایه را رقم بزند، درآمد عملیاتی است البته این نوع درآمد شامل موردی چون آورده صاحبان سرمایه نمیشود. این نوع درآمد عبارت از درآمدی است که از فعالیتهای اصلی و مستمر واحد تجاری حاصل میشود و با عناوین مختلفی از قبیل فروش، حقالزحمه، بهره ، سود سهام و حق امتیاز مطرح میشود.
در واقع درآمد عملیاتی از فعالیتهای اصلی واحد تجاری حاصل میشود این اقلام با اهمیت تلقی شده و به صورت ناخالص افشا خواهند شد اگر اقلامی جزو فعالیتهای اصلی واحد تجاری نباشد به صورت خالص آورده میشود. به طور خلاصه اقلامی که از فعالیتهای اصلی(عادی) واحد تجاری محسوب شوند و بااهمیت تلقی شده و به صورت ناخالص افشا خواهند شد همچنین اقلامی که جزو فعالیتهای اصلی واحد تجاری محسوب نمیشوند و در حقیقت جانبی هستند به صورت خالص افشا خواهند شد.
درآمد حاصل از فروش کالا
درآمد حاصل از فروش کالا یکی از انواع درآمدهای عملیاتی است در واقع درآمد حاصل از کالای تولید شده توسط واحد تجاری برای فروش و همچنین کالای خریداری شده جهت فروش مجدد از قبیل کالای خریداری شده توسط یک واحد بازرگانی یا زمین و سایر املاک نگهداری شده برای فروش مجدد است این نوع درآمد یکی از انواع درآمدهای عملیاتی محسوب میشود.
هزینه کاهش ارزش دریافتنیها به چه معناست؟
در واقع اگر یک دارايـي با كـاهش ارزش مواجه شود با هزینه تحمیل شده به شرکت در اثر این اتفاق را به عنوان هزینه کاهش ارزش دریافتنیها در صورت سود و زیان ثبت کند یعنی اگر مبلغ بازيافتني ناشي از فروش يا استفاده از یک دارايي از مبلغ دفتري آن كمتـر باشد در صورت سود و زیان شرکتها بايـد به عنوان زيـان كـاهش ارزش دریافتنیها شناسـايي شود.
بهای تمام شده درآمدهای عملیاتی
بهای تمام شده کالای فروش رفته ، هزینههای مستقیم مربوط به تولید کالاهای فروخته شده توسط یک شرکت است.این آیتم شامل هزینه مواد مصرفی در تولید کالا در کنار هزینههای مستقیم نیروی کار مورد استفاده در تولید آن کالا است.بهای تمام شده کالای فروش رفته در صورت سود و زیان ظاهر میشود و میتواند برای محاسبه حاشیه سود ناخالص شرکت از درآمد کسر شود.
سود ناخالص چیست؟
سود ناخالص به مقدار پولی است که پس از کسر کلیه هزینههای تولید از درآمدها باقی میماند گفته میشود. یکی از اهمیت سود ناخالص نشان دادن چگونگی کارآیی سازمان در فعالیتهای تولیدی و قیمتگذاری است.
سود ناخالص = درآمد – هزینههای تولید
اگر میزان سود ناخالص منفی نباشد در حقیقت زیان رخ داده است و به آن زیان ناخالص گفته میشود.
زیان ناخالص چیست؟
اگر پس از کسر کلیه هزینههای تولید از درآمدها پولی برای شرکت باقی نماند و به نوعی شرکت با زیان مواجه شود، به مقداری که شرکت با کمبود پول در کسر درآمد از هزینه مواجه میشود زیان ناخالص گفته میشود.
هزینه های عمومی و اداری شامل چیست؟
هزینه های مالی و اداری در حسابداری میتواند شامل مواردی نظیر هزینه حقوق و دستمزد کارمندان، هزینه قبوض تلفن، پست، هزینه رفت و آمد ، پیک، هزینه تنقلات و چایی و پذیرایی و غیره شود.
سود و زیان عملیاتی به چه معناست؟
شرکت از فعالیتهای صورت گرفته مانند فعالیتهای تولیدی، واسطهگری، سرمایهگذاری و غیره درآمد کسب میکند علاوه بر این یک سری هزینههایی را نیز شامل میشود که حقوق کارمندان، بیمه کارمندان، اجاره حمل و نقل، هزینههای جانبی مواد اولیه برای فعالیت و غیره از آن جمله است در نتیجه تمامی درآمدهایی که شرکتها از طریق انجام فعالیت اصلی خود به دست میآورند را درآمدهای عملیاتی شرکت میگویند.
اگر از درآمد عملیاتی، هزینههای جاری شرکت را کم کنیم، سود عملیاتی شرکت به دست میآید. در واقع سود عملیاتی برابر است با درآمد عملیاتی شرکت منهای هزینههای شرکت. موضوعات مختلفی در تحلیل بنیادی سهم مورد بررسی قرار میگیرد که یکی از مهمترین آنها را باید سود عملیاتی شرکتها بدانیم.اگر سود عملیاتی شرکت را از مالیات کسر کرده و بر تعداد سهام شرکت تقسیم کنیم، سود عملیاتی به ازای هر سهم مشخص میشود. این سود با اصطلاح EPS یا همان سود سهم شناخته میشود.
هزینه مالی شرکت چیست؟
در صورت سود و زیان به هزینههایی مانند هزینه و بهای کارمزد، مقدار پول واگذار یا حواله شده توسط بانک مثل دسته چک گرفتن و امثالهم هزینه مالی گفته میشود.ما در صورتهای سود و زیان با دو نوع هزینه مالی ثابت و هزینه مالی متغیر مواجهایم.
*هزینه مالی ثابت
هزینه مالی ثابت به هزینهای گفته میشود که صرفنظر از کم و زیاد شدن مقدار خدمات، کالاها و تولیدات همواره ثابت است و هیچ تغییری نمیکند.هزینه ثابت از میزان فعالیتهای تجاری مستقل است و بدون تاثیرپذیری از این فعالیتها ، باید در تاریخی که مقرر شده به وسیله شرکت یا موسسه مربوطه پرداخت شود.
*هزینه مالی غیرثابت
هزینههای غیرثابت یا متغیر بر حسب حجم و مقدار کالا ها و خدمات تولیده شده تغییر میکنند در واقع اگر به میزان مشخصی کالا تولید شود به همان اندازه میزان هزینه متغیر وجود خواهد داشت.به هزینههایی که بدون واسطه و مستقیم در فرایند تولید محصولات نقش دارند، هزینه متغیر گفته میشود به طور مثال برای نیرو کار آن دسته از مواردی که تعداد نیروی کار را بر حسب مقدار تولیدات ، افزایش یا کاهش میدهند در احتساب هزینه متغیر نقش دارند اما سایر نیروها که چنین وضعیتی ندارند، در این هزینه محاسبه نمیشوند.
درآمدها و هزینههای غیرعملیاتی
گروهی از درآمدهای شرکت که در قالب اهداف اساسنامه شرکت نیستند یعنی در راستای فعالیتی که برای شرکت تعریف شده به دست نمیآیند، درآمدهای غیرعملیاتی گفته میشود. مهمترین ویژگی این درآمدها این است که چنین اقداماتی تکرارپذیر نیست و عموما ناپایدار بوده و سود حاصل از آنها قابل برنامهریزی نیست.به هر درآمد و یا هزینهای که به واسطه اقدامی خارج از فعالیت و اهداف تعیین شده برای شرکت حاصل شود درآمد و هزینه غیرعملیاتی میگوییم.
خالص سایر درآمدها و هزینههای غیرعملیاتی
شرکت میتواند از فعالیتهای غیرعملیاتی نیز کسب درآمد کند و یا به واسطه چنین اقداماتی متحمل هزینهای شود.به هزینههایی که در قالب هزینه بهای تمامشده کالا و هزینههای اداری، مالی، توزیع و فروش آورده نشود هزینههای غیرعملیاتی میگویند. این دسته از هزینهها دائمی نیستند و با نوع عملکرد شرکت مرتبط نخواهد بود.در واقع خالص سایر درآمدها و هزینههای غیرعملیاتی تفاوت سایر هزینههای غیرعملیاتی از سایر درآمدهای غیرعملیاتی است.
سود (زيان) عمليات در حال تداوم قبل از ماليات
درآمد قبل از بهره و مالیات یا سود قبل از بهره و مالیات معیاری است از سود شرکت که هزینههای بهره حاشیه سود چه مفهومی دارد؟ و مالیات را مستثنی میکند.
هزینه مالیات بر درآمد چیست؟
مالیات بردرآمد یا Incoe Tax نوعی مالیات غیرمستقیم است که دولت بر درآمد کسب شده توسط افراد اعمال میکند. مطابق قانون همه افرادی که صاحب کسب و کار و دارای درآمد هستند باید در پایان هر سال با اعلام میزان درآمد خود مالیات تعلق گرفته را پرداخت کنند. در واقع باید این موضوع را در نظر گرفت که درآمد مالیاتی همواره یکی از اصلیترین منابع تامین مالی دولتها است که از آن برای خدمترسانی بیشتر به مردم استفاده میکند.در سالهای اخیر شاهد آن بودهایم که دولت برای تامین بخشی از کسری بودجه خود به افزایش انواع مالیات روی آورده است.
با این حساب اگر به این موضوع توجه کنیم که مالیات تامینکننده بخش عمدهای از مخارج دولت است متوجه میشویم که تعیین نرخ آن نیز با سیاستهای دولت و میزان تورم قابل تغییر است.نرخ مالیات بر درآمد معیاری است که مودیان باید هنگام محاسبه مالیات بر درآمد از آن برای محاسبه و تعیین مالیات تعلق گرفته استفاده کنند. هزینه مالیات (درآمد مالیات) کل مبلغی است که در محاسبه سود یا زیان دوره در ارتباط با مالیات جاری و مالیات انتقالی به حساب میآید.مالیات جاری مبلغ مالیات بر درآمد پرداختنی در ارتباط با سود مشمول مالیات یک دوره است.این نوع هزینه برای یک سال و یا سالهای گذشته در صورت سود و زیان آورده میشود.
عملیات متوقفشده چیست؟
اگر بخشی از یک شرکت تجاری فعالیت خود را متوقف کند یعنی زمانی که قسمتی و یا یک گروه مشخص که وجود آن از اهمیت فراوانی نیز برخوردار بوده است به کار خود پایان دهد فعالیت و دارایی آن بخش به وضوح از سایر واحدهای تجاری جدا شده و هزینههای عملیاتی و درآمد مربوط به بخش متوقف شده باید به شکل جداگانه در صورت سود و زیان آورده شود.
در واقع اگر در عملیات یک قسمت از واحد تجاری وقفه ایجاد شود باید گزارش عملیات قسمت متوقف شده از جمله عملکرد سود یا زیان و یا فرآیند انتقال سود و زیان حاصل از انتقال قسمت متوقف شده پس از انجام معامله به صورت جداگانه در صورت سود و زیان مشخص شود که این بخش در سود (زیان) خالص عملیات متوقف شده آورده میشود.
سود(زيان) پايه هر سهم چه مفهومی دارد؟
قطعا یکی از معیارهای اساسی در تعیین عملکرد واحدهای تجاری سود یا زیان متعلق به سهامداران است که با سود (زیان) هر سهم است.در واقع سود (زیان) هر سهم در کنار سایر معیارهای دیگر مانند جریان وجه نقدی عملیاتی، میتواند اطلاعاتی در خصوص نحوه عملکرد شرکت ارائه کند. هدف از سود (زيان) پايه هر سهم تعيين چگونگی محاسبه سود هر سهم و سود تقلیل یافته هر سهم و عوامل تاثیرگذار بر آن است.
این آیتم نیز شامل سود(زیان) عملیاتی پایه هر سهم، سود(زیان) غیرعملیاتی پایه هر سهم، سود(زیان) عملیاتی پایه هر سهم ناشی از عملیات در حال تداوم و عملیات متوقف شده و سود (زیان) خالص هر سهم میشود که در بخش پایانی صورت سود و زیان لحاظ میشود.
۱۰ شاخص برتر تحلیل بنیادی (فاندامنتال) برای سرمایهگذاران
اصل “دانش قدرت است” تقریباً در هر جنبهای از زندگی روزمره از جمله سرمایه گذاری در بازارهای مالی صدق میکند. در دنیای سرمایهگذاری آنلاین و کامپیوتر محور امروزی، داشتن اطلاعات مناسب مانند راننده ماشین سرمایهگذاری خود بودن است، در حالی که نداشتن آن را میتوان به نشستن در ماشین سرمایه گذاری دیگر به عنوان یک مسافر تشبیه کرد. در حالی که روشهای مختلفی برای ارزیابی ارزش و پتانسیل رشد یک سهام یا کوین وجود دارد، تحلیل بنیادی (فاندامنتال) یکی از بهترین راهها برای کمک به شما برای ایجاد معیاری جهت سنجش عملکردتان در بازار سهام میباشد. بررسی شرایط به کمک تحلیلها منجر به تصمیمات آگاهانه سرمایه گذاری میشود. در ادامه مهمترین شاخصهای تحلیل بنیادی را معرفی میکنیم.
درک تحلیل بنیادی یا فاندامنتال
تحلیل بنیادی یا تحلیل فاندامنتال شامل بررسی انتقادی یک کسب و کار در ابتداییترین یا اساسیترین سطح مالی آن است. هدف این تحلیل ارزیابی مدل کسب و کار، صورتهای مالی، حاشیه سود و سایر شاخصهای کلیدی برای تعیین وضعیت مالی یک کسبوکار و ارزش ذاتی سهام است. با رسیدن به پیش بینی تغییرات قیمت سهام در آینده، سرمایه گذاران آگاه میتوانند بر این اساس از آنها سود ببرند. تحلیلگران بنیادی معتقدند که قیمت یک سهم یا کوین به تنهایی برای دستیابی دقیق به تمام اطلاعات موجود کافی نیست. به همین دلیل است که آنها معمولاً تحلیلهای اقتصادی، صنعتی و شرکتی را مطالعه میکنند تا ارزش منصفانه فعلی را بدست آورند و ارزش آتی ارز دیجیتال و سهام مورد نظر خود را پیشبینی کنند.
اگر ارزش منصفانه و قیمت فعلی ارز دیجیتال یا سهام با هم برابر نباشد، انتظار میرود که قیمت بازار در نهایت به سمت ارزش منصفانه حرکت کند. آنها سپس از این اختلافات قیمتی استفاده کرده و از حرکات قیمت سود میبرند. به عنوان مثال، اگر قیمت فعلی یک ارز دیجیتال در بازار بالاتر از ارزش منصفانهی آن باشد، در این صورت ارزش گذاری آن بیش از حد در نظر گرفته میشود که منجر به توصیه فروش میشود. از طرف دیگر اگر قیمت فعلی یکی از ارزهای دیجیتال در بازار کمتر از ارزش منصفانهی آن باشد، انتظار میرود قیمت در نهایت افزایش یابد و بنابراین خرید آن در حال حاضر ایده خوبی به شمار میرود.
برترین شاخصهای تحلیل فاندامنتال
همان طور که میدانید مدلهای مختلفی برای انواع تحلیل بازار وجود دارد، در این بین پارامترهای تحلیل بنیادی زیادی هستند که میتوان از آنها برای اطمینان از سلامت مالی یک پروژه استفاده کرد. محبوب ترین آنها حول محور رشد آتی، درآمد و ارزش بازار طراحی شدهاند. درک این شاخصهای کلیدی میتواند به شما در تصمیم گیری آگاهانه برای خرید یا فروش کمک کند.
درآمد به ازای هر سهم (EPS)
این شاخص بخشی از سود یک پروژه است که به هر سهم از سهام آن اختصاص مییابد و اساساً درآمد خالص نهایی است که بر اساس هر سهم تعیین میشود. افزایش EPS نشانه خوبی برای سرمایه گذاران است زیرا به این معنی است که ارزش سهام آنها احتمالاً بیشتر از موقعیت فعلی است. شما میتوانید سود هر سهم یک شرکت را با تقسیم سود کل آن بر تعداد سهام موجود محاسبه کنید. به عنوان مثال اگر شرکت سود ۳۵۰ میلیون دلاری را گزارش کند و ۱۰۰ میلیون سهم وجود داشته باشد، EPS آن ۳.۵ دلار گزارش میشود.
نسبت قیمت به درآمد (P/E)
نسبت قیمت به درآمد، رابطه بین قیمت سهام یک شرکت و سود هر سهم آن را اندازه گیری میکند. این به سرمایه گذاران کمک میکند تا تعیین کنند که آیا قیمت این سهام نسبت به سایر سهام در همان بخش کمتر یا بیشتر از ارزش واقعی آن سهم است. از آنجایی که نسبت P/E نشان میدهد که بازار حاضر است برای یک سهام بر اساس درآمدهای گذشته یا آینده آن وضعیتی را در نظر بگیرد، سرمایهگذاران به سادگی نسبت P/E یک سهام را با رقبای آن و استانداردهای صنعت مقایسه میکنند. نسبت P/E کمتر به این معنی است که قیمت فعلی سهام نسبت به درآمد پایین است که برای سرمایه گذاران مطلوب است.
نسبت قیمت به سود از تقسیم قیمت فعلی هر سهم بر سود شرکت به ازا هر سهم محاسبه میشود. به عنوان مثال اگر قیمت سهام شرکتی در حال حاضر به ازای هر سهم ۷۰ دلار با سود ۵ دلار به ازا هر سهم فروخته شود، نسبت P/E برابر با ۱۴ است (۷۰ دلار تقسیم بر ۵ دلار).
دو نوع اصلی نسبت PE وجود دارد. نسبت PE آینده نگر (یا پیشرو) و گذشته نگر (یا دنباله رو). تفاوت بین این دو مربوط به نوع درآمدی است که در محاسبهی آنها استفاده میشود. اگر سود پیشبینیشده (آینده) یک ساله به عنوان مخرج در محاسبه استفاده شود، نتیجه یک نسبت PE آیندهنگر است. در حالی که اگر از درآمدهای ۱۲ ماهه پایانی استفاده شود، در نتیجه نسبت PE گذشته نگر را محاسبه خواهید کرد.
رشد درآمد پیش بینی شده (PEG)
نسبت P/E یک شاخص تحلیل فاندامنتال یا بنیادی خوب است اما با در نظر گرفتن این واقعیت که شامل رشد درآمدهای آتی نمیشود، تا حدودی محدود است. PEG این را با پیش بینی نرخ رشد سود یک ساله سهام جبران میکند. تحلیلگران میتوانند نرخ رشد آتی یک شرکت را با مشاهده نرخ رشد تاریخی آن تخمین بزنند. این روش تصویر کامل تری از ارزش گذاری سهام ارائه میدهد. برای محاسبه رشد سود پیشبینی شده، نسبت P/E را بر نرخ رشد ۱۲ ماهه شرکت تقسیم کنید. درصد در نرخ رشد در محاسبه حذف میشود.
به عنوان مثال، اگر نرخ رشد ۱۰٪ و نسبت PE ۱۵ باشد، فرمول PEG به شکل زیر است:
PEG = نسبت PE / رشد درآمد
PEG = 15 / 10 -> توجه کنید که چگونه ۱۰٪ به ۱۰ تبدیل میشود
PEG = 1.5
قاعده کلی این است که وقتی PEG سهام بالاتر از ۱ باشد، ارزش گذاری آن بیش از حد در نظر گرفته میشود. در حالی که اگر زیر ۱ باشد، ارزش آن کمتر از میزان واقعی تلقی میشود.
جریان نقدی آزاد (FCF)
به عبارت ساده تر، جریان نقدی آزاد، وجه نقدی است که پس از پرداخت هزینههای عملیاتی و مخارج سرمایهای یک شرکت باقی میماند. پول نقد برای گسترش و بهبود یک تجارت بسیار مهم است. شرکتهایی با جریان نقدی آزاد بالا میتوانند ارزش سهامداران را بهبود بخشند، نوآوری کنند و بهتر از همتایان خود با نقدینگی کمتر از رکود جان سالم به در ببرند. بسیاری از سرمایه گذاران FCF را به عنوان یک شاخص اساسی میدانند زیرا نشان میدهد که آیا یک شرکت هنوز پول نقد کافی برای پاداش دادن به سهامداران خود از طریق سود سهام پس از عملیات تامین مالی و هزینههای سرمایه را دارد یا خیر.
FCF به عنوان حاشیه سود چه مفهومی دارد؟ جریان نقدی عملیاتی منهای مخارج سرمایه (CAPEX) همانطور که در صورت جریان نقدی ثبت میشود، به همان شکل محاسبه میشود. همچنین میتوان از صورت سود و زیان به عنوان سود خالص عملیاتی پس از مالیات (NOPAT) به اضافه استهلاک، منهای سرمایه در گردش و مخارج سرمایه (CAPEX) استنباط کرد. عبارت و فرمولهای زیر را بررسی کنید. ما FCF را برای شما محاسبه میکنیم:
NOPAT = EBIT مالیات –
NOPAT = 1105 – ۳۳۲ = ۷۷۴
FCF = NOPAT + استهلاک – ( CAPEX سرمایه در گردش و )
FCF = 774 + 50 – (۱۲۰ + ۳۰) = ۶۷۴
نسبت قیمت به ارزش دفتری (P/B)
این نسبت همچنین به عنوان نسبت قیمت به حقوق صاحبان سهام نیز شناخته میشود. نسبت قیمت به ارزش دفتری یک شاخص تحلیل بنیادی است که ارزش دفتری سهام را با ارزش بازار آن مقایسه میکند. P/B با نشان دادن تفاوت بین ارزش بازار سهام و ارزشی که شرکت در دفاتر مالی خود بیان کرده است، به سرمایه گذاران کمک میکند تا تعیین کنند که آیا ارزش سهام نسبت به ارزش دفتری آن کمتر است یا بیش از حد ارزش گذاری شده است که با تقسیم آخرین قیمت بسته شدن سهام بر ارزش دفتری هر سهم که در گزارش سالانه شرکت فهرست شده است، محاسبه میشود. ارزش دفتری به عنوان بهای تمام شده تمام داراییها منهای بدهیها محاسبه میشود. اگر شرکت منحل شود، ارزش نظری آن شرکت بر اساس مفهوم ارزش دفتری محاسبه میشود.
با این حال، نسبت قیمت به ارزش دفتری یک شرکت خاص به تنهایی مفید نیست. یک سرمایه گذار باید نسبت P/B یک شرکت را با سایر شرکتها در همان بخش یا صنعت مقایسه کند. تنها در این صورت است که در تعیین اینکه کدام شرکت ممکن است نسبت به سایرین کمتر یا بیش از ارزشگذاری شده باشد مفید خواهد بود.
بازده حقوق صاحبان سهام (ROE)
ROE یک نسبت سودآوری است که نشان دهنده نرخ بازدهی است که سهامدار برای بخشی از سرمایه گذاری خود در آن شرکت دریافت میکند. این نسبت اندازه گیری میکند که چگونه یک شرکت بازدهی مثبتی را برای سرمایه گذاری سهامداران خود ایجاد میکند. از آنجایی که سود محرک واقعی قیمت حاشیه سود چه مفهومی دارد؟ سهام است، تفکیک سود به دست آمده با حقوق صاحبان سهام در واقع یک شاخص بسیار خوب از سلامت مالی یک شرکت و ارزش منصفانه سهام آن است. شما میتوانید بازده حقوق صاحبان سهام را با تقسیم سود خالص بر میانگین حقوق صاحبان سهام محاسبه کنید. تجزیه و تحلیل DuPont با اضافه کردن چندین متغیر برای کمک به سرمایه گذاران برای درک بهتر سودآوری شرکت، محاسبه را بیشتر گسترش میدهد. این تحلیل به این مؤلفههای اصلی میپردازد:
ROA = درآمد خالص / داراییها، که میتوان آنها را بیشتر به موارد زیر تقسیم کرد:
حاشیه سود = درآمد/درآمد خالص
نسبت گردش مالی = درآمد / دارایی
اهرم = دارایی / حقوق صاحبان سهام
فرمول گسترش یافته ROE هنگام انجام تجزیه و تحلیل DuPont به شکل زیر است:
ROE = حاشیه سود x نسبت گردش مالی x اهرم
ROE = درآمد خالص / درآمد x درآمد / دارایی x دارایی / حقوق صاحبان سهام
با استفاده از تجزیه و تحلیل DuPont، سرمایه گذار میتواند تعیین کند که چه چیزی باعث ROE میشود. به نظرشما آیا دلیل آن حاشیه سود بالا و یا نسبت گردش مالی بسیار سریع و یا اهرم بالاست؟
نسبت پرداخت سود سهام (DPR)
همانطور که میدانید شرکتها بخشی از سود خود را به صورت سود سهام به سهامداران خود پرداخت میکنند. اما این نیز مهم است که بدانیم درآمد شرکت تا چه حد از پرداخت سود سهام حمایت میکند. این همان چیزی است که نسبت پرداخت سود سهام در مورد آن است. این فاکتور به شما میگوید که یک شرکت چه بخشی از درآمد خالص را به سهامداران خود باز میگرداند و همچنین چه مقدار را برای رشد، ذخیره نقدی و بازپرداخت بدهی کنار میگذارد. DPR با تقسیم کل مبلغ سود سهام بر درآمد خالص شرکت در همان دوره و معمولاً به صورت درصد سالانه محاسبه میشود.
نسبت قیمت به فروش (P/S)
نسبت قیمت به فروش یک شاخص تحلیل بنیادی است که میتواند با استفاده از ارزش بازار و درآمد شرکت به تعیین ارزش منصفانه سهام کمک کند. این نشان میدهد که بازار چقدر برای فروش شرکت ارزش قائل است که میتواند در ارزشگذاری سهام در حال رشدی که هنوز سودی به دست نیاوردهاند یا به دلیل یک عقبگردی موقت، آنطور که انتظار میرود عمل نمیکنند، موثر باشد. فرمول P/S با تقسیم فروش هر سهم بر ارزش هر سهم محاسبه میشود. نسبت P/S پایین به عنوان نشانه خوبی از سوی سرمایه گذاران تلقی میشود. این معیار دیگری است که هنگام مقایسه شرکتها در همان بخش یا صنعت نیز مفید است.
نسبت سود سهام
نسبت سود تقسیمی به میزان پرداختی یک شرکت در هر سال به عنوان سود سهام در نسبت با قیمت سهام آن میپردازد. این تخمینی از بازده سود سهام یک سرمایه گذاری است. با فرض اینکه هیچ تغییری در سود سهام وجود نداشته باشد، بازده دارای یک رابطه معکوس با قیمت سهام است. زمانی که قیمت سهام کاهش می یابد بازدهی افزایش مییابد و بالعکس. این برای سرمایه گذاران مهم است، زیرا به آنها میگوید که از هر دلاری که در سهام شرکت سرمایه گذاری کردهاند، چه میزان به آنها باز میگردد.
نسبت سود تقسیمی به درصد بیان میشود و از تقسیم سود سالانه هر سهم بر قیمت فعلی سهم محاسبه میشود. به عنوان مثال، ۲ شرکت (الف و ب) سالانه ۳ دلار سود به ازای هر سهم پرداخت میکنند. سهام شرکت الف به ازای هر سهم ۶۰ دلار معامله میشود، در حالی که سهام شرکت ب با ۳۰ دلار به ازای هر سهم معامله میشود. این بدان معنا است که بازده سود سهام شرکت الف ۵% (۶۰/۳ x 100) و بازده سود سهام شرکت ب ۱۰% (۳۰/۳ x 100) است. بهعنوان یک سرمایهگذار، احتمالاً سهام شرکت ب را به سهام دیگر شرکت الف ترجیح میدهید، زیرا بازده سود بیشتری دارد.
نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام (D/E)
نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام آخرین شاخص تحلیل بنیادی در این فهرست است و رابطه بین سرمایه استقراضی شرکت و سرمایه ارائه شده توسط سهامداران آن را اندازه گیری میکند. سرمایه گذاران میتوانند از آن برای تعیین نحوه تامین مالی داراییهای شرکت استفاده کنند. نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام (D/E) به سرمایهگذاران کمک میکند تا اهرم مالی یک شرکت را ارزیابی کنند و نشان میدهد که در صورت مواجهه کسب و کار با مشکلات مالی، چقدر حقوق صاحبان سهام میتواند تعهدات حاشیه سود چه مفهومی دارد؟ را برآورده کند.
شما می توانید نسبت را با تقسیم کل بدهیها بر کل حقوق صاحبان سهام محاسبه کنید. ترازنامه تلفیقی را در زیر بررسی کنید که نشان میدهد شرکت اپل در مجموع ۲۴۱ میلیارد دلار بدهی (که با رنگ قرمز مشخص شده است) و کل حقوق صاحبان سهام ۱۳۴ میلیارد دلار (با رنگ سبز مشخص شده) ثبت کرده است.
بر اساس این ارقام، نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام بصورت زیر محاسبه میشود:
$۲۴۱,۰۰۰,۰۰۰ ÷ $۱۳۴,۰۰۰,۰۰۰ = ۱.۸۰
نتیجه گیری
همه شاخصهای تحلیل بنیادی که در بالا مورد بحث قرار گرفت، در نوع خود مهم هستند. در حالی که آنها میتوانند به شما در تعیین ارزش و پتانسیل رشد یک سهام کمک کنند، مهم است که بدانید چندین عامل دیگر نیز بر قیمت سهام تأثیر میگذارند که اندازه گیری اکثر آنها چندان آسان نیست. به همین دلیل است که وقتی نوبت به ارزیابی سهام یک شرکت برای مقاصد سرمایهگذاری میشود، تحلیل فاندامنتال به بهترین وجه همراه با ابزارهای دیگر مانند تحلیل تکنیکال، اخبار اقتصاد کلان و دادههای خاص صنعت استفاده میشود. این مسائل به شما کمک میکند تصویر واضح تری از آنچه که به عنوان یک سهام میخواهید در آن سرمایه گذاری کنید داشته باشید، در حالی که از شاخصها به عنوان معیار برای اندازه گیری ارزش سرمایه گذاریهای بالقوه استفاده میکنید.
سود عملیاتی و اهمیت آن در تحلیل بنیادی سهم
سود عملیاتی چیست و چه اهمیتی در تحلیل بنیادی دارد؟ همان گونه که میدانید تحلیل بنیادی سهام یکی از روش های تحلیلی برای بررسی یک سهم میباشد که تحلیلگران بنیادی زیادی از این روش برای تحلیل سهم حاشیه سود چه مفهومی دارد؟ استفاده میکنند. یک معامله گر موفق الزاما یک تحلیلگر بنیادی نیست اما عدم توجه به بنیاد سهم در بازار بورس میتواند ریسک سرمایه گذاری شما را افزایش دهد. موضوعات مختلفی در تحلیل بنیادی سهم مورد بررسی قرار میگیرد که یکی از مهم ترین آن سود عملیاتی شرکتهای بورسی است. در این مقاله قصد داریم به معرفی این پارامتر و اهمیت آن در بررسی بنیادی یک سهم بپردازید. با ما همراه باشید.
سود عملیاتی چیست؟
هر شرکتی در یک زمینه خاص فعالیت میکند که موضوع فعالیت آن، هنگام تاسیس شرکت به وضوح در اساسنامه شرکت قید شده است. شرکت از این فعالیت ها که میتواند تولیدی، واسطه گری، سرمایه گذاری، خدماتی و غیره باشد، درامدی کسب میکند. اما طبیعتا هزینه هایی را نیز متحمل خواهد شد. این هزینه ها میتواند شامل حقوق کارمندان، هزینه های جانبی، مواد اولیه و غیره باشد. کلیه درآمدهایی که شرکتها از طریق انجام فعالیت اصلی خود کسب نمایند، درآمدهای عملیاتی شرکت نامیده میشود. زمانی هزینه های جاری شرکت را از این درامد کم کنیم، سود عملیاتی شرکت بدست می آید. در واقع سود عملیاتی برابر است با درآمد عملیاتی شرکت منهای هزینه های شرکت. اما در اینجا توجه به مفهوم حاشیه سود نیز اهمیت دارد.
سود عملیاتی به ازای هر سهم پس از کسر مالیات
تا اینجا با سود عملیاتی شرکتها آشنا شدیم. اگر سود عملیاتی شرکت را پس از کسر مالیت، بر تعداد سهام شرکت تقسیم کنیم، سود عملیاتی به ازای هر سهم مشخص میشود. این سود با اصطلاح EPS یا همان سود سهم شناخته میشود. تمامی این مفاهیم را میتوان برای تعیین ارزیابی قیمت سهام یک شرکت مورد استفاده قرار داد. در ادامه به این موضوع خواهیم پرداخت.
حاشیه سود چیست؟
حاشیه سود عملیاتی، (Operating Profit Margin) این نسبت از تقسیم سود عملیاتی به در آمد بدست میآید. این نسبت معیار قویتری برای ارزیابی سودآوری و فروش است. با در نظر گرفتن سود شرکت قبل از کسر مالیات، حاشیه سود عملیاتی منعکسکننده موفقیت مدیریت شرکت در ایجاد سود از عملیات و فعالیتهای جاری شرکت است. در واقع این پارامتر نشان دهنده این موضوع است که فعالیت شرکت توجیه اقتصادی دارد یا خیر و به طور کلی پارامتری است که میتوان شرکتهای مختلف را به کمک آن با یکدیگر مقایسه کرد.
سود غیر عملیاتی چیست؟
معمولا در کنار سود عملیاتی، مفهوم سود غیر عملیاتی وجود دارد که در تحلیل بنیادی استفاده میشود. البته این پارامتر اهمیت کمتری برای سرمایه گذاران بورسی دارد. دلیل آن را در ادامه ذکر خواهیم کرد. سود غیرعملیاتی ناشی از فعالیتهای غیرمرتبط با موضوع اصلی فعالیت شرکت است. معمولاً سود غیرعملیاتی مربوط به سود حاصل از فروش داراییهای غیرمنقول، سود حاصل از سرمایهگذاریها و سهام، سود حاصل از اوراق مشارکت یا سپرده بانکی میباشد که ممکن است بخشی یا کلی از آن به صورت مستمر اتفاق نیافتد و تنها در یک زمان محقق شود. البته به این نکته توجه کنید که یک شرکت سرمایه گذاری، سود ناشی از سرمایه گذاری، سود عملیاتی محسوب میشود. این غیر مستمر بودن سود عملیاتی است که از اهمیت آن میکاهد. البته این به منظور بی اهمیت بودن آن نیست.
یک مثال برای سود غیر عملیاتی یک شرکت
در اینجا برای روشن شدن موضوع به مثال زیر توجه کنید. فرض کنید یک شرکت ساختمانی که در زمینه ساخت و ساز ساختمان فعالیت میکند، بخشی از سرمایه خود را در سالهای گذشته زمینی به بهای تمام شده 1 میلیارد تومان خریداری و در دفاتر شرکت بهای تمام شده تاریخی آن به همین عدد نیز ثبت شده است. حال بعد از چندین سال زمین مذکور توسط شرکت به مبلغ 2 میلیارد تومان به فروش میرسد، این سود 1 میلیارد تومانی همان سود غیرعملیاتی ناشی از فروش زمین است که در صورتهای مالی سود و زیان در سر فصل درآمدهای غیرعملیاتی و متفرقه ثبت میشود. نکته این است که این سود در سال بعد قرار نیست تکرار شود. از این رو نباید مانند سود عملیاتی در ارزش گذاری سهام شرکت محاسبه شود.
اهمیت سود عملیاتی در تحلیل بنیادی
آموزش گام به گام تحلیل بنیادی برای انتخاب سهم مناسب
برای دانلود کتاب آموزش گام به گام تحلیل بنیادی روی لینک زیر کلیک کنید.
آیا میخواهید در بورس به موفقیت برسید؟ آیا نمیدانید چگونه یک سهم را از منظر بنیادی تحلیل کنید؟ نبود منبع آموزشی مناسب در زمینه تحلیل بنیادی انگیزه ای شد تا در یک کتاب آموزشی به زبانی کاملا ساده و کاربردی، به کمک تصاویر گویا و آموزش گام به گام، روش انتخاب یک سهم را بر اساس نکات بنیادی آموزش داده ایم. قطعا این روش آموزشی را در هیچ کجا پیدا نخواهید کرد! این کتاب الکترونیکی را به تمام کسانی که می خواهند در بازار بورس به موفقیت مستمر برسند توصیه میکنیم .
در تحلیل بنیادی سهام، سود عملیاتی جایگاه مهمی دارد. چرا که سود آوری حال و آینده شرکت رابطه مستقیمی با ارزش سهام یک شرکت دارد. همان طور که میدانید نسبت P/E یا همان قیمت بر سود سهم، پارامتر مهمی برای یک سهم به شمار میرود. اگر با مفهوم نسبت P/E آشنا نیستید پیشنهاد میکنم ابتدا مقاله نسبت P/E در بورس چیست و چگونه محاسبه میشود را مطالعه کنید.
همان گونه که ذکر شد، EPS سود هر سهم است که از تقسیم سود عملیاتی (پس از کسر مالیات) بر تعداد سهام شرکت بدست میآید. در نسبت P/E در واقع E همان EPS است. بنابراین افزایش سود عملیاتی شرکت به معنی کاهش نسبت P/E است که باعث حاشیه سود چه مفهومی دارد؟ میشود ارزش سهام بیشتر شود.
چیزی که برای یک تحلیلگر بنیادی مهم است، سود(EPS) آینده سهم است نه سود فعلی!
مثالی برای تاثیر سود سهم بر قیمت سهم
اجازه بدهید کل مطلب بالا را با زبانی ساده بیان کنیم. فرض کنید یک شرکت (با EPS معادل 100 تومان) گزارش میدهد و اعلام میکند سود عملیاتی شرکت یک باره 200 تومان به ازای هر سهم شده است. فرض کنید نسبت P/E سهم پیش از این 8 بوده است. با سود جدید، این نسبت 4 خواهد شد. برای اینکه دوباره این نسبت به 8 برسد، طبیعتا قیمت سهم نیز باید به همان نسبت رشد کند. به عبارتی اگر قرار باشد نسبت P/E ثابت بمونه، قیمت نیز باید دو برابر شود. یعنی اگر قیمت سهم 800 بوده است (8=P/E=800/100) حال باید قیمت سهم به 1600 تومان برسد (P/E=1600/200=8). بنابراین میبینیم سود عملیاتی یک شرکت میتواند تا چه حد اهمیت داشته باشد. حال این مسئله را برای سود غیر عملیاتی بررسی میکنیم.
تاثیر سود غیر عملیاتی بر قیمت سهم
حال دوباره مثال بالا را در نظر بگیرید با این تفاوت که فرض کنید سود عملیاتی شرکت تغییری نکرده است ولی شرکت توانسته است 100 تومان سود غیر عملیاتی به ازای هر سهم بسازد. خوب در این صورت تغییری در نسبت P/E حاصل نمیشود زیرا که E تغییری نکرده است. حال چگونه باید این سود عملیاتی خودش را در قیمت سهم نشان دهد؟ خیلی ساده است. باید این سود را به قیمت فعلی سهم اضافه کرد تا ارزش سهم مشخص شود. بنابراین در مثال بالا که قیمت سهم 800 تومان بوده، با خبر سود غیر عملیاتی 100 تومانی، قیمت سهم باید 900 تومان شود. این جاست که تفاوت اهمیت سود عملیاتی و غیر عملیاتی در تحلیل بنیادی مشخص میشود.
جمع بندی
در این مقاله به بررسی سود عملیاتی و اهمیت ان در تحلیل بنیادی پرداختیم. همان طور که دیدیم سود عملیاتی رابطه مستقیمی با ارزش گذاری سهام شرکت دارد. همچنین سود غیر عملیاتی را بررسی کردیم و آن را با سود عملیاتی و تاثیر آن بر قیمت سهم مقایسه کردیم.
در مثال بالا دیدیم که افزایش 100 تومانی سود عملیاتی، قیمت سهم را به دو برابر قیمت قبلی، ارزش گذاری کرد اما 100 تومان سود غیر عملیاتی تنها میتواند 100 تومان به ارزش سهم بیافزاید.
چیزی که باید بدانید، سود عملیاتی آینده شرکت اهمیت دارد نه سود عملیاتی فعلی! در واقع این مسئله ای است که یک تحلیلگر بنیادی باید بتواند با بررسی برآورد هزینه ها و نرخ فروش، شرایط اقتصادی و بسیاری از عوامل دیگر، سود سازی شرکت را در آینده تخمین بزند. قیمت سهام بورسی شرکتها آینهای از آینده اقتصادی آنها است.
آموزش گام به گام تابلوخوانی پیشرفته در بورس
برای دانلود کتاب آموزش گام به گام تابلوخوانی پیشرفته روی لینک زیر کلیک کنید.
تابلوخوانی در کنار تحلیل بنیادی و تکنیکال، بعد سوم بورس است. همه چیز در تابلوی معاملات سهم وجود دارد، اطلاعاتی که شاید در نگاه اول کسی متوجه آنها نشود اما با یادگیری تکنیک های تابلو خوانی و بازار خوانی می توانید به اطلاعات زیادی دست پیدا کنید و بر این اساس معاملات پر سودتری داشته باشید. در کتاب آموزش تابلو خوانی پیشرفته به مطالبی خواهیم پرداخت که در هیچ کلاس یا کتابی به شما آموزش نمی دهند. تکنیک هایی که حاصل سالها تجربه در بازار سرمایه است.
۱۰ شاخص برتر تحلیل بنیادی (فاندامنتال) برای سرمایهگذاران
اصل “دانش قدرت است” تقریباً در هر جنبهای از زندگی روزمره از جمله سرمایه گذاری در بازارهای مالی صدق میکند. در دنیای سرمایهگذاری آنلاین و کامپیوتر محور امروزی، داشتن اطلاعات مناسب مانند راننده ماشین سرمایهگذاری خود بودن است، در حالی که نداشتن آن را میتوان به نشستن در ماشین سرمایه گذاری دیگر به عنوان یک مسافر تشبیه کرد. در حالی که روشهای مختلفی برای ارزیابی ارزش و پتانسیل رشد یک سهام یا کوین وجود دارد، تحلیل بنیادی (فاندامنتال) یکی از بهترین راهها برای کمک به شما برای ایجاد معیاری جهت سنجش عملکردتان در بازار سهام میباشد. بررسی شرایط به کمک تحلیلها منجر به تصمیمات آگاهانه سرمایه گذاری میشود. در ادامه مهمترین شاخصهای تحلیل بنیادی را معرفی میکنیم.
درک تحلیل بنیادی یا فاندامنتال
تحلیل بنیادی یا تحلیل فاندامنتال شامل بررسی انتقادی یک کسب و کار در ابتداییترین یا اساسیترین سطح مالی آن است. هدف این تحلیل ارزیابی مدل کسب و کار، صورتهای مالی، حاشیه سود و سایر شاخصهای کلیدی برای تعیین وضعیت مالی یک کسبوکار و ارزش ذاتی سهام است. با رسیدن به پیش بینی تغییرات قیمت سهام در آینده، سرمایه گذاران آگاه میتوانند بر این اساس از آنها سود ببرند. تحلیلگران بنیادی معتقدند که قیمت یک سهم یا کوین به تنهایی برای دستیابی دقیق به تمام اطلاعات موجود کافی نیست. به همین دلیل است که آنها معمولاً تحلیلهای اقتصادی، صنعتی و شرکتی را مطالعه میکنند تا ارزش منصفانه فعلی را بدست آورند و ارزش آتی ارز دیجیتال و سهام مورد نظر خود را پیشبینی کنند.
اگر ارزش منصفانه و قیمت فعلی ارز دیجیتال یا سهام با هم برابر نباشد، انتظار میرود که قیمت بازار در نهایت به سمت ارزش منصفانه حرکت کند. آنها سپس از این اختلافات قیمتی استفاده کرده و از حرکات قیمت سود میبرند. به عنوان مثال، اگر قیمت فعلی یک ارز دیجیتال در بازار بالاتر از ارزش منصفانهی آن باشد، در این صورت ارزش گذاری آن بیش از حد در نظر گرفته میشود که منجر به توصیه فروش میشود. از طرف دیگر اگر قیمت فعلی یکی از ارزهای دیجیتال در بازار کمتر از ارزش منصفانهی آن باشد، انتظار میرود قیمت در نهایت افزایش یابد و بنابراین خرید آن در حال حاضر ایده خوبی به شمار میرود.
برترین شاخصهای تحلیل فاندامنتال
همان طور که میدانید مدلهای مختلفی برای انواع تحلیل بازار وجود دارد، در این بین پارامترهای تحلیل بنیادی زیادی هستند که میتوان از آنها برای اطمینان از سلامت مالی یک پروژه استفاده کرد. محبوب ترین آنها حول محور رشد آتی، درآمد و ارزش بازار طراحی شدهاند. درک این شاخصهای کلیدی میتواند به شما در تصمیم گیری آگاهانه برای خرید یا فروش کمک کند.
درآمد به ازای هر سهم (EPS)
این شاخص بخشی از سود یک پروژه است که به هر سهم از سهام آن اختصاص مییابد و اساساً درآمد خالص نهایی است که بر اساس هر سهم تعیین میشود. افزایش EPS نشانه خوبی برای سرمایه گذاران است زیرا به این معنی است که ارزش سهام آنها احتمالاً بیشتر از موقعیت فعلی است. شما میتوانید سود هر سهم یک شرکت را با تقسیم سود کل آن بر تعداد سهام موجود محاسبه کنید. به عنوان مثال اگر شرکت سود ۳۵۰ میلیون دلاری را گزارش کند و ۱۰۰ میلیون سهم وجود داشته باشد، EPS آن ۳.۵ دلار گزارش میشود.
نسبت قیمت به درآمد (P/E)
نسبت قیمت به درآمد، رابطه بین قیمت سهام یک شرکت و سود هر سهم آن را اندازه گیری میکند. این به سرمایه گذاران کمک میکند تا تعیین کنند که آیا قیمت این سهام نسبت به سایر سهام در همان بخش کمتر یا بیشتر از ارزش واقعی آن سهم است. از آنجایی که نسبت P/E نشان میدهد که بازار حاضر است برای یک سهام بر اساس درآمدهای گذشته یا آینده آن وضعیتی را در نظر بگیرد، سرمایهگذاران به سادگی نسبت P/E یک سهام را با رقبای آن و استانداردهای صنعت مقایسه میکنند. نسبت P/E کمتر به این معنی است که قیمت فعلی سهام نسبت به درآمد پایین است که برای سرمایه گذاران مطلوب است.
نسبت قیمت به سود از تقسیم قیمت فعلی هر سهم بر سود شرکت به ازا هر سهم محاسبه میشود. به عنوان مثال اگر قیمت سهام شرکتی در حال حاضر به ازای هر سهم ۷۰ دلار با سود ۵ دلار به ازا هر سهم فروخته شود، نسبت P/E برابر با ۱۴ است (۷۰ دلار تقسیم بر ۵ دلار).
دو نوع اصلی نسبت PE وجود دارد. نسبت PE آینده نگر (یا پیشرو) و گذشته نگر (یا دنباله رو). تفاوت بین این دو مربوط به نوع درآمدی است که در محاسبهی آنها استفاده میشود. اگر سود پیشبینیشده (آینده) یک ساله به عنوان مخرج در محاسبه استفاده شود، نتیجه یک نسبت PE آیندهنگر است. در حالی که اگر از درآمدهای حاشیه سود چه مفهومی دارد؟ ۱۲ ماهه پایانی استفاده شود، در نتیجه نسبت PE گذشته نگر را محاسبه خواهید کرد.
رشد درآمد پیش بینی شده (PEG)
نسبت P/E یک شاخص تحلیل فاندامنتال یا بنیادی خوب است اما با در نظر گرفتن این واقعیت که شامل رشد درآمدهای آتی نمیشود، تا حدودی محدود است. PEG این را با پیش بینی نرخ رشد سود یک ساله سهام جبران میکند. تحلیلگران میتوانند نرخ رشد آتی یک شرکت را با مشاهده نرخ رشد تاریخی آن تخمین بزنند. این روش تصویر کامل تری از ارزش گذاری سهام ارائه میدهد. برای محاسبه رشد سود پیشبینی شده، نسبت P/E را بر نرخ رشد ۱۲ ماهه شرکت تقسیم کنید. درصد در نرخ رشد در محاسبه حذف میشود.
به عنوان مثال، اگر نرخ رشد ۱۰٪ و نسبت PE ۱۵ باشد، فرمول PEG به شکل زیر است:
PEG = نسبت PE / رشد درآمد
PEG = 15 / 10 -> توجه کنید که چگونه ۱۰٪ به ۱۰ تبدیل میشود
PEG = 1.5
قاعده کلی این است که وقتی PEG سهام بالاتر از ۱ باشد، ارزش گذاری آن بیش از حد در نظر گرفته میشود. در حالی که اگر زیر ۱ باشد، ارزش آن کمتر از میزان واقعی تلقی میشود.
جریان نقدی آزاد (FCF)
به عبارت ساده تر، جریان نقدی آزاد، وجه نقدی است که پس از پرداخت هزینههای عملیاتی و مخارج سرمایهای یک شرکت باقی میماند. پول نقد برای گسترش و بهبود یک تجارت بسیار مهم است. شرکتهایی با جریان نقدی آزاد بالا میتوانند ارزش سهامداران را بهبود بخشند، نوآوری کنند و بهتر از همتایان خود با نقدینگی کمتر از رکود جان سالم به در ببرند. بسیاری از سرمایه گذاران FCF را به عنوان یک شاخص اساسی میدانند زیرا نشان میدهد که آیا یک شرکت هنوز پول نقد کافی برای پاداش دادن به سهامداران خود از طریق سود سهام پس از عملیات تامین مالی و هزینههای سرمایه را دارد یا خیر.
FCF به عنوان جریان نقدی عملیاتی منهای مخارج سرمایه (CAPEX) همانطور که در صورت جریان نقدی ثبت میشود، به همان شکل محاسبه میشود. همچنین میتوان از صورت سود و زیان به عنوان سود خالص عملیاتی پس از مالیات (NOPAT) به اضافه استهلاک، منهای سرمایه در گردش و مخارج سرمایه (CAPEX) استنباط کرد. عبارت و فرمولهای زیر را بررسی کنید. ما FCF را برای شما محاسبه میکنیم:
NOPAT = EBIT مالیات –
NOPAT = 1105 – ۳۳۲ = ۷۷۴
FCF = NOPAT + استهلاک – ( CAPEX سرمایه در گردش و )
FCF = 774 + 50 – (۱۲۰ + ۳۰) = ۶۷۴
نسبت قیمت به ارزش دفتری (P/B)
این نسبت همچنین به عنوان نسبت قیمت به حقوق صاحبان سهام نیز شناخته میشود. نسبت قیمت به ارزش دفتری یک شاخص تحلیل بنیادی است که ارزش دفتری سهام را با ارزش بازار آن مقایسه میکند. P/B با نشان دادن تفاوت بین ارزش بازار سهام و ارزشی که شرکت در دفاتر مالی خود بیان کرده است، به سرمایه گذاران کمک میکند تا تعیین کنند که آیا ارزش سهام نسبت به ارزش دفتری آن کمتر است یا بیش از حد ارزش گذاری شده است که با تقسیم آخرین قیمت بسته شدن سهام بر ارزش دفتری هر سهم که در گزارش سالانه شرکت فهرست شده است، محاسبه میشود. ارزش دفتری به عنوان بهای تمام شده تمام داراییها منهای بدهیها محاسبه میشود. اگر شرکت منحل شود، ارزش نظری آن شرکت بر اساس مفهوم ارزش دفتری محاسبه میشود.
با این حال، نسبت قیمت به ارزش دفتری یک شرکت خاص به تنهایی مفید نیست. یک سرمایه گذار باید نسبت P/B یک شرکت را با سایر شرکتها در همان بخش یا صنعت مقایسه کند. تنها در این صورت است که در تعیین اینکه کدام شرکت ممکن است نسبت به سایرین کمتر یا بیش از ارزشگذاری شده باشد مفید خواهد بود.
بازده حقوق صاحبان سهام (ROE)
ROE یک نسبت سودآوری است که نشان دهنده نرخ بازدهی است که سهامدار برای بخشی از سرمایه گذاری خود در آن شرکت دریافت میکند. این نسبت اندازه گیری میکند که چگونه یک شرکت بازدهی مثبتی را برای سرمایه گذاری سهامداران خود ایجاد میکند. از آنجایی که سود محرک واقعی قیمت سهام است، تفکیک سود به دست آمده با حقوق صاحبان سهام در واقع یک شاخص بسیار خوب از سلامت مالی یک شرکت و ارزش منصفانه سهام آن است. شما میتوانید بازده حقوق صاحبان سهام را با تقسیم سود خالص بر میانگین حقوق صاحبان سهام محاسبه کنید. تجزیه و تحلیل DuPont با اضافه کردن چندین متغیر برای کمک به سرمایه گذاران برای درک بهتر سودآوری شرکت، محاسبه را بیشتر گسترش میدهد. این تحلیل به این مؤلفههای اصلی میپردازد:
ROA = درآمد خالص / داراییها، که میتوان آنها را بیشتر به موارد زیر تقسیم کرد:
حاشیه سود = درآمد/درآمد خالص
نسبت گردش مالی = درآمد / دارایی
اهرم = دارایی / حقوق صاحبان سهام
فرمول گسترش یافته ROE هنگام انجام تجزیه و تحلیل DuPont به شکل زیر است:
ROE = حاشیه سود x نسبت حاشیه سود چه مفهومی دارد؟ گردش مالی x اهرم
ROE = درآمد خالص / درآمد x درآمد / دارایی x دارایی / حقوق صاحبان سهام
با استفاده از تجزیه و تحلیل DuPont، سرمایه گذار میتواند تعیین کند که چه چیزی باعث ROE میشود. به نظرشما آیا دلیل آن حاشیه سود بالا و یا نسبت گردش مالی بسیار سریع و یا اهرم بالاست؟
نسبت پرداخت سود سهام (DPR)
همانطور که میدانید شرکتها بخشی از سود خود را به صورت سود سهام به سهامداران خود پرداخت میکنند. اما این نیز مهم است که بدانیم درآمد شرکت تا حاشیه سود چه مفهومی دارد؟ چه حد از پرداخت سود سهام حمایت میکند. این همان چیزی است که نسبت پرداخت سود سهام در مورد آن است. این فاکتور به شما میگوید که یک شرکت چه بخشی از درآمد خالص را به سهامداران خود باز میگرداند و همچنین چه مقدار را برای رشد، ذخیره نقدی و بازپرداخت بدهی کنار میگذارد. DPR با تقسیم کل مبلغ سود سهام بر درآمد خالص شرکت در همان دوره و معمولاً به صورت درصد سالانه محاسبه میشود.
نسبت قیمت به فروش (P/S)
نسبت قیمت به فروش یک شاخص تحلیل بنیادی است که میتواند با استفاده از ارزش بازار و درآمد شرکت به تعیین ارزش منصفانه سهام کمک کند. این نشان میدهد که بازار چقدر برای فروش شرکت ارزش قائل است که میتواند در ارزشگذاری سهام در حال رشدی که هنوز سودی به دست نیاوردهاند یا به دلیل یک عقبگردی موقت، آنطور که انتظار میرود عمل نمیکنند، موثر باشد. فرمول P/S با تقسیم فروش هر سهم بر ارزش هر سهم محاسبه میشود. نسبت P/S پایین به عنوان نشانه خوبی از سوی سرمایه گذاران تلقی میشود. این حاشیه سود چه مفهومی دارد؟ معیار دیگری است که هنگام مقایسه شرکتها در همان بخش یا صنعت نیز مفید است.
نسبت سود سهام
نسبت سود تقسیمی به میزان پرداختی یک شرکت در هر سال به عنوان سود سهام در نسبت با قیمت سهام آن میپردازد. این تخمینی از بازده سود سهام یک سرمایه گذاری است. با فرض اینکه هیچ تغییری در سود سهام وجود نداشته باشد، بازده دارای یک رابطه معکوس با قیمت سهام است. زمانی که قیمت سهام کاهش می یابد بازدهی افزایش مییابد و بالعکس. این برای سرمایه گذاران مهم است، حاشیه سود چه مفهومی دارد؟ زیرا به آنها میگوید که از هر دلاری که در سهام شرکت سرمایه گذاری کردهاند، چه میزان به آنها باز میگردد.
نسبت سود تقسیمی به درصد بیان میشود و از تقسیم سود سالانه هر سهم بر قیمت فعلی سهم محاسبه میشود. به عنوان مثال، ۲ شرکت (الف و ب) سالانه ۳ دلار سود به ازای هر سهم پرداخت میکنند. سهام شرکت الف به ازای هر سهم ۶۰ دلار معامله میشود، در حالی که سهام شرکت ب با ۳۰ دلار به ازای هر سهم معامله میشود. این بدان حاشیه سود چه مفهومی دارد؟ معنا است که بازده سود سهام شرکت الف ۵% (۶۰/۳ x 100) و بازده سود سهام شرکت ب ۱۰% (۳۰/۳ x 100) است. بهعنوان یک سرمایهگذار، احتمالاً سهام شرکت ب را به سهام دیگر شرکت الف ترجیح میدهید، زیرا بازده سود بیشتری دارد.
نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام (D/E)
نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام آخرین شاخص تحلیل بنیادی در این فهرست است و رابطه بین سرمایه استقراضی شرکت و سرمایه ارائه شده توسط سهامداران آن را اندازه گیری میکند. سرمایه گذاران میتوانند از آن برای تعیین نحوه تامین مالی داراییهای شرکت استفاده کنند. نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام (D/E) به سرمایهگذاران کمک میکند تا اهرم مالی یک شرکت را ارزیابی کنند و نشان میدهد که در صورت مواجهه کسب و کار با مشکلات مالی، چقدر حقوق صاحبان سهام میتواند تعهدات را برآورده کند.
شما می توانید نسبت را با تقسیم کل بدهیها بر کل حقوق صاحبان سهام محاسبه کنید. ترازنامه تلفیقی را در زیر بررسی کنید که نشان میدهد شرکت اپل در مجموع ۲۴۱ میلیارد دلار بدهی (که با رنگ قرمز مشخص شده است) و کل حقوق صاحبان سهام ۱۳۴ میلیارد دلار (با رنگ سبز مشخص شده) ثبت کرده است.
بر اساس این ارقام، نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام بصورت زیر محاسبه میشود:
$۲۴۱,۰۰۰,۰۰۰ ÷ $۱۳۴,۰۰۰,۰۰۰ = ۱.۸۰
نتیجه گیری
همه شاخصهای تحلیل بنیادی که در بالا مورد بحث قرار گرفت، در نوع خود مهم هستند. در حالی که آنها میتوانند به شما در تعیین ارزش و پتانسیل رشد یک سهام کمک کنند، مهم است که بدانید چندین عامل دیگر نیز بر قیمت سهام تأثیر میگذارند که اندازه گیری اکثر آنها چندان آسان نیست. به همین دلیل است که وقتی نوبت به ارزیابی سهام یک شرکت برای مقاصد سرمایهگذاری میشود، تحلیل فاندامنتال به بهترین وجه همراه با ابزارهای دیگر مانند تحلیل تکنیکال، اخبار اقتصاد کلان و دادههای خاص صنعت استفاده میشود. این مسائل به شما کمک میکند تصویر واضح تری از آنچه که به عنوان یک سهام میخواهید در آن سرمایه گذاری کنید داشته باشید، در حالی که از شاخصها به عنوان معیار برای اندازه گیری ارزش سرمایه گذاریهای بالقوه استفاده میکنید.
دیدگاه شما