- بتوانند چند تعریف متفاوت از استراتژی ارائه کنند.
- با توجه به تعریفهای مختلف استراتژی، برخی از ویژگیهای نگرش استراتژیک را فهرست کنند.
- بتوانند بگویند چه اقدامهایی استراتژیک محسوب نمیشوند.
- بتوانند به صورت بسیار ابتدایی، میزان نگرش استراتژیک یک مدیر را تعریف راهبرد چیست؟ ارزیابیکنند.
راهبرد
دانشنامه عمومی
راهبرد یا استراتژی شاخه ای از علم مدیریت است که در فنون نظامی، اقتصاد، تجارت و به ویژه عرصه سیاست کاربرد دارد.
۱. سطح راهبردی
۲. سطح عملیاتی
۳. سطح تاکتیکی (راهکنشی)
۴. سطح تکنیکی (فنی)
واژه استراتژی از کلمه یونانی (استراتگوس) Strategos گرفته شده است. استراتگوس یا (استراتژ) به معنای لشکر است. استراتگوس به معنی فرماندهی ارتش هم به کار می رفت. بطور مثال، ارتش یونان باستان که از گروه های کوچک سربازانِ متعلق به خاندان های یونانی تشکیل شده بود، توسط افرادی به نام «استراتگوس» فرماندهی می شد.
طبق تعریف لغت نامه وبستر، «استراتژی، علم برنامه ریزی و هدایت عملیات نظامی بزرگ در مقیاس کلان، با هدف تشخیص و یافتن بهترین موقعیت قبل از شروع درگیری واقعی با دشمن است»
دایره المعارف بریتانیکا تعریف استراتژی را از دید نظامی با تعبیر هنر برنامه ریزی و هدایت عملیات معرفی کرده و برای متمایز ساختن آن با تاکتیک سه ویژگی گستره بیشتر عملیاتی، دوره زمانی بلندتر و جابه جایی انبوه نیروها را قید می کند.
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
تاکتیک
کاربرد آمیخته واژه ی «راهبرد»، بیش از آنکه برای واژه ی از ریشه لاتینی «استراتژی» درخور باشد، بگونه ای نسبی، همتراز واژه ای دیگر از ریشه لاتینی: «تاکتیک» است.
افزوده ی زیر از سوی کاربری که واژه ی «راهبرد» را همتراز «استراتژی» بشمار آورده، خود گویای درستی کاربرد «راهبرد» بجای «تاکتیک» است:
«برنامه ریزی جهت رسیدن به اهداف؛ راههای رسیدن به اهداف برنامه»
«اهداف» یا همانا آماج ها در جمله ی یادشده، همانا «استراتژی» است که برای دستیابی به آن، راهبردهایی ( تاکتیک ) درخور برنامه ریزی می شوند.
بجای «استراتژی» می توان از آمیخته واژه ی «دوربرد» یا «سیاست دوربردی» سود جست.
ب. الف. بزرگمهر پنجم آذر ماه ۱۳۹۴
آن چیزی یا ان منظوری که ما در یک مرکز تحقیقاتی از کلمه راهبر انتظار داریم، بیشتر به تاکتیک نزدیک است تا استراتژی. مثلا اگر قرار باشد یک پروژه تحقیقاتی برای دستیابی به دستگاهی نو که از ترافیک اتوبان ها، انرژی الکتریکی خلق کند، چگونه باید آغاز شود، چگونه ابهامات برطرف شوند و. . . چگونه طراحی بشود؟ چگونه باید فاز تحقیقات را برنامه ریزی کنیم؟. لذا در حال حاضر ما راهکارهای مختلفی را با هم در یک مجموعه جمع کرده ایم و نام این بسته راهکار را ساختار راهبردی پروژه. . . نهاده ایم. ( اما صادقانه بگویم نه تاکتیک و نه استراتژی برای جایگزینی با ان هدف نا مناسب نیستند )
از دیدگاه ( روانشناسی ) : منظور از راهبردی ( استراتژی ) یک برنامه یا نقشه کلی است که از مجموعه ای عملیات تشکیل می یابد و برای رسیدن به یک هدف معین طراحی و اجرا می شود.
اصلاح وابسته به راهبرد تاکتیک است. تاکتیک به یک تدبیر یا فن ویژه گفته می شود که در خدمت راهبرد قرار می گیرد.
راهبرد نوعی برنامه است که هدف یا منظور اصلی سازمان را بر حسب وظایف و خدماتی که به جامعه ارائه می کند معین می نماید.
منبع کتاب مدیریت سازمان های ورزشی دکتر سجادی
راهبرد ، مفهوم راهبرد، ویژگی های راهبرد، چگونگی تعیین و تدوین راهبردبه طور خلاصه
اينكه راهبرد ماهيتاً چیست و برچه مواردی دلالت دارد از مباحث بسیار مهم در شناخت مفهوم راهبرد است. اندیشمندان فراوانی هستند که درآثار خود از راهبرد به معنای صرف طرح ریزی سخن می گویند و برخی دیگر آن را برمجموعهای از اقدامات صرف اطلاق می نمایند. شناخت ماهیت راهبرد و مؤلفههای تشکیل دهنده آن تا اندازهای می تواند از این اختلاف نظرها جلوگیری نماید.
شاید بتوان گفت اولین کسی که از راهبرد به عنوان یک شیوه خاص برای دسترسی به اهداف نام می برد و آن را در یک مفهوم ابزاری خاص تعریف می کند کلاوزویتس است. او راهبرد را تعریف راهبرد چیست؟ به معنای «استفاده از درگیریها برای دستیابی به هدف جنگ» تعریف می کند.
* برخی راهبرد را به عنوان وسیلهای برای بیان اراده و عزم سازمان در قالب عبارات اهداف بلندمدت، برنامههای اجرائی و ماهیتهای تخصیص منابع میدانند
* کسانی از راهبرد به عنوان تبیین کننده قلمرو رقابتی سازمان نام میبرند
* گروهی دیگر ماهیت راهبرد را تحت عناوین ذیل می دانند:
- به عنوان عکسالعملی در برابر فرصتها و تهدیدهای بیرونی و قوتها و ضعفهای درونی، به منظور کسب برتری رقابتی پایدار.
- راهبرد به عنوان روشی برای تبیین وظایف مدیریتی در سطوح سازمانی، رشته کاری و وظیفهای .
- راهبرد به عنوان یک الگوی منسجم، پیوسته و یکپارچه تصمیمات.
- راهبرد به عنوان تبیین کننده کمکهای اقتصادی و غیراقتصادی که سازمان در نظر دارد به ذینفعان خود ارائه میدهد.
- راهبرد به عنوان بیان کننده نیت راهبردی: گستره سازمان.
- راهبرد به عنوان ابزاری برای توسعهی شایستگیهای محوری سازمان.
- راهبرد به عنوان ابزاری برای سرمایهگذاری در منابع ملموس و غیرملموس جهت توسعهی قابلیتها به منظور حصول اطمینان از وجود برتری مداوم.
در جمع بندی می توان گفت هیچ یک از این تعاریف به تنهایی نمیتواند ذات و ماهیت راهبرد را به طور کامل تبیین نماید. هر یک از آنها وجهی از وجوه راهبرد را نمایان میسازند و وجوه دیگر را از نگاهها پنهان می دارند. پس می توان به این مختصر اکتفا کرد که راهبرد ذاتاً به مجموعهای از طرحها و اقدامات دلالت دارد که شیوههاي بهینه نیل به اهداف را تبیین میکند. بدیهی است اگر این اهداف در سطح ملی تعریف گردند ما دارای یک راهبرد ملی (بزرگ) خواهیم بود و اگر در سطح پیروزی در یک رویارویی با دشمن تعریف شوند، تعریف راهبرد چیست؟ دارای یک راهبرد عملیاتی برای رسیدن به پیروزی می باشیم.
ویژگیهای راهبرد:
امروزه در تبیین راهبرد مناسب، گفته میشود که راهبردی مناسب است که دارای ویژگیهای ذیل باشد:
(1)- قابل اجرا باشد.
(2)- بر نقاط قوت و استفاده ازفرصتها تکیه داشته باشد.
(3)- با ارزشهای ملی و سازمانی سازگار باشد.
(4)- بومی وخاص آن سازمان باشد.
(5)- نسبت به رقبا برتری ایجاد کند.
(6)- نگاه به آینده داشته باشد.
(7)- روشن وگویا باشد.
چگونگی تعیین و تدوین راهبرد:
مدیران پس از تجزیه و تحلیل محیط، تعیین جهت گیری سازمانی و تعریف مأموریت، ارزشها، چشم انداز و اهداف سازمانی آماده تعیین راهبرد های سازمانی می باشند. تعیین راهبرد عبارتست از فرآیند تعیین زمینه های عملکرد مناسب جهت دستیابی به اهداف سازمانی در راستای مأموریت و فلسفهی وجودی سازمان. به عبارت دیگر راهبردها میبایست تحلیلهای محیطی را منعکس کرده و منتج به رسیدن به مأموریت و اهداف سازمانی شوند. تدوین راهبرد یکی از گامهای مدیریت راهبردی است. بنا بر این روشها و مدلهای تعییین راهبرد به تبع مدیریت راهبردی، ازیک تکنیک و دستورالعمل خاص پیروی نکرده، هریک حاوی یک مفهوم و یک بینش هستند. مدیریت راهبردی عبارتست از " هنر و علم تدوین، اجرا و ارزیابی تصمیمات بین وظیفهای که سازمان را در رسیدن به اهدافش توانمند میسازد" .
مدیریت راهبردی هم خانواده است با برنامهریزی راهبردی، مدیریت راهبردی بیشتر در دانشگاهها به کار میرود ولی برنامهریزی راهبردی بیشتر در دنیای کسب و کار و محیطهای مربوط به آن به کار برده میشود.
برنامهریزی راهبردی بهعنوان " تلاشی منظم و سازمان یافته در راستای دستیابی به تصمیمها و اقدامهای بنیادی که شکل دهنده و راهنمای تعریف راهبرد چیست؟ آنچه یک سازمان (یا نهاد دیگر) هست، کارهایی که انجام میدهد و چرا این کارها را انجام می دهد، تعریف شده است"
کاملترین تعریف استراتژی چیست؟
- بتوانند چند تعریف متفاوت از استراتژی ارائه کنند.
- با توجه به تعریفهای مختلف استراتژی، برخی از ویژگیهای نگرش استراتژیک را فهرست کنند.
- بتوانند بگویند چه اقدامهایی استراتژیک محسوب نمیشوند.
- بتوانند به صورت بسیار ابتدایی، میزان نگرش استراتژیک یک مدیر را ارزیابیکنند.
استراتژی و مدیریت استراتژیک از نخستین واژههایی هستند که هر تازه واردی به دنیای مدیریت، آنها را به هزار شکل و روایت میشنود.
اگر دانشجوی مدیریت و رشتههای وابسته باشید، به زودی متوجه میشوید که واژهی استراتژی (یا صفت استراتژیک) به سادگی، به اول و آخر بسیاری از کلمات مدیریتی اضافه میشود.
برنامه ریزی استراتژیک، مدیریت استراتژیک، استراتژی بازاریابی، انتخاب استراتژیک، منافع استراتژیک و منابع تعریف راهبرد چیست؟ استراتژیک تنها نمونههایی از این واژهها هستند.
اگر هم مدیر یک سازمان باشید، دائماً وادار میشوید دربارهی استراتژی سازمان حرف بزنید. همچنین بارها و بارها مجبور (یا علاقمند) خواهید بود از تصمیمهای خود به عنوان تصمیمهای استراژیک دفاع کنید.
با این حال، به کار بردنِ فراوانِ واژهی استراتژی، به این معنا نیست که فعالیتها و اقدامها و تصمیمهای ما هم استراتژیک هستند.
برای اینکه درک عمیقتری از مفهوم استراتژی داشته باشیم، برخی از رایجترین تعریف های استراتژی را با هم مرور میکنیم.
هیچ یک از این تعریفها به تنهایی کامل نیستند. اما اگر آنها را در کنار هم قرار دهیم، تصویر نسبتاً خوبی از استراتژی در ذهنمان شکل خواهد گرفت.
جک ولش و استراتژی
شاید انتظار داشته باشید که تعریفها را از تعریفهای افراد آکادمیک مانند پورتر و مینتزبرگ آغاز کنیم.
اما واقعیت این است که افراد آکادمیک، بر اساس مطالعهی رفتار و تصمیمهای مدیران و طبقهبندی تجربیات آنها، نظریههای خود را استخراج میکنند.
پس شاید بد نباشد که لابهلای تعریفهای رسمی، تعریف برخی مدیران کلاسیک را هم بخوانیم و بدانیم.
جک ولش مدیر افسانهای جنرال الکتریک که کتاب آیین پیروزی او را در متمم معرفی کرده ایم و در جایی دیگر هم با توصیههای او برای شغل اولیها، آشنا شدهایم درباره استراتژی چنین میگوید:
تعریف مایکل پورتر از استراتژی
مایکل پورتر در طول سالهای مختلف، تعاریف متعددی از استراتژی ارائه کرده و دیدگاههای خود را در مورد استراتژی تعدیل یا تکمیل کرده است.
مطرحترین مقاله مایکل پورتر در مورد استراتژی، مقالهای است که استراتژی چیست (What is strategy) نام دارد. البته او بعداً بارها و بارها، به این بحث بازگشت و تعاریف تکمیلی هم ارائه کرد.
یکی از کلیدیترین جملههای پورتر در تعریف استراتژی چنین است:
چون ما بعداً به صورت دقیق و با جزئیات زیاد به سراغ مایکل پورتر خواهیم رفت، فعلاً نمیخواهیم با دقت و وسواس زیاد وارد تحلیل تعریف او شویم.
اما فعلاً به این نکته توجه داشته باشید که حرف و در تعریف فوق بسیار کلیدی است.
مایکل پورتر، ارزانتر تولید کردن را بیشتر از جنس کسب موقعیت رقابتی میداند و برای اینکه استراتژی شکل بگیرد، تاکید بسیار زیادی بر تمایز دارد.
به همین علت، با وجودی که ارزان بودن (Cost Leadership) را به عنوان یک استراتژی جنریک اعلام میکند، میبینیم که از اتوماسیون ژاپنی و شیوهی تولید ارزانقیمت در جنوب شرق آسیا، چندان استقبال نمیکند و توضیح میدهد که اتوماسیون و فنآوری دیر یا زود در اختیار دیگران نیز قرار میگیرد و نمیتواند یک مزیت رقابتی بلندمدت ایجاد کند (تقریباً بخش عمدهای از حرفهای گری همل در مورد استراتژی را هم میتوانید در همین جملات خلاصه کنید. چون او هم حاضر نیست تکنولوژی را به عنوان یک مزیت پایدار بپذیرد).
به عبارتی، حتی ارزان بودن هم از نگاه پورتر وقتی ارزشمند است که تقلیدپذیری آن دشوار باشد و به عبارتی بتوان آن را یک تمایز جدی در نظر گرفت.
بعدها خواهیم دید که پورتر دو مفهوم کلیدی در مدل ذهنی خود دارد: یکی رقابت و دیگری مزیت. سایر بحثهای او مانند مزیت رقابتی، موقعیت رقابتی، نیروهای رقابتی، زنجیره ارزش و تمایز، به نوعی به پیادهسازی و تشریح این دو مفهوم کمک میکنند.
شَرون اوستِر و استراتژی
خانم شرون اوستر (Sharon Oster) که سالهاست در دانشگاه ییل استراتژی تدریس میکند و چند سالی هم ریاست دانشکده مدیریت این دانشگاه را بر عهده داشته است، استراتژی را چیزی از جنس تصمیم گیری و انتخاب میداند:
دسترسی کامل به مجموعه درسهای استراتژی و تفکر استراتژیک برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است.
با عضویت ویژهی متمم، علاوه بر دسترسی به این درسها، به درسهای متنوع دیگری نیز دسترسی خواهید داشت که میتوانید فهرست آنها را در اینجا ببینید:
شاید برایتان تعریف راهبرد چیست؟ جالب باشد که بررسیهای ما نشان داده در میان دوستان متممی، کسانی که به استراتژی و تفکر استراتژیک علاقهمند بودهاند، برای مطالعهی درسهای زیر هم وقت گذاشتهاند:
دوره MBA (پیگیری منظم مجموعه درسها)
اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید دربارهی متمم بیشتر بدانید، میتوانید نظرات دوستان متممی را دربارهی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی میشناسند:
میتوانید بلافاصله درسِ استراتژی به زبان ساده را بخوانید. در آن درس، مهمترین نکات مقاله «استراتژی چیست» (نوشتهی پورتر) شرح داده شده است.
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری استراتژی کسب و کار به شما پیشنهاد میکند:
استراتژی (Strategy) یا راهبرد چیست و چه کمکی به کسب وکار ما می کند
در این مقاله به برخی از سؤال هایی که ذهن اکثر افراد را به خود مشغول کرده است مثل سؤال استراتژی (sterategy) یا راهبرد چیست و چه کمکی به کسب و کار ما میکند؟ و … پاسخ داده خواهد شد. همچنین توضیحات مفیدی نیز در رابطه با تعریف استراتژی و راهبرد، استراتژی به زبان ساده و بسیاری از موارد دیگر خواهیم پرداخت. از این رو توصیه می شود این مطلب را تا انتها بخوانید تا در رابطه با این اصطلاحات اطلاعات زیادی را کسب نمایید.
به طور کلی استراتژی یک ابزار بسیار مهم در موفقیت در زمینه اکثر کسب و کارها است. در واقع استراتژی (sterategy) منابع، اهداف و مسیر درست برای رسیدن به موفقیت را به شما نشان میدهد. نمی توان تعریف واحدی برای مفهوم استراتژی در نظر گرفت؛ اما نکته مهمی که باید به آن توجه کرد این است که به هرحال مشخص نمودن استراتژی و اجرای آن نقش بسیار مهمی در تسهیل فعالیت های کسب و کار مورد نظر دارد.
انواع استراتژی بازاریابی را در مقاله اختصاصی آن بخوانید.
تعریف استراتژی یا راهبرد
تعریف استراتژی به زبان ساده عبارت است از؛ تعریف استراتژی در گسترده ترین معنای خود، ابزاری است که اکثر افراد با استفاده از آن به اهداف کاری و … خود دست پیدا می کنند. در این حوزه کتب و مقالات بسیاری وجود دارد که هر کدام تعریف راهبرد یا همان استراتژی را به نحوی ارائه داده است. تنها وجه مشترک تمامی تعاریفی که از این مفهوم وجود دارد این است که استراتژی در واقع به دستیابی به اهداف خاص تمرکز دارد و شامل تخصیص منابع است.
برنامه ریزی و اجرای استراتژی، بزرگ ترین کار سازمان است، استراتژی (strategy) به زبان ساده تر در تمام مراحل مثل بقا یا انقراض همراه سازمان است و نمی توان بررسی آن را نادیده گرفت.
نکته بسیار مهم در تعریف راهبرد این است که برای دستیابی به یک هدف بزرگ به یک استراتژی هوشمندانه نیاز است تا بتوانید همواره در بازار رقابت فعالیت کرد.
تعریف استراتژی و یا راهبرد در مفهوم و چرایی در طول نیم قرن گذشته تغییرات زیادی کرده است. متأسفانه با افزایش بی ثباتی و غیر قابل پیش بینی بودن محیط کسب و کار، راهبرد (strategy) ارتباط کمتری با طرح های دقیق دارد و بیشتر با دستورالعمل های مربوط با موفقیت سر و کار دارد.
اگرچه برخی از افراد موفق ممکن است برنامه استراتژیک مفصل و مناسبی نداشته باشند اما آن ها در رابطه با آنچه می خواهند و نحوه دستیابی به آن، ایده های روشنی دارند. هر چقدر محیط مورد نظر متلاطم تر باشد، راهبرد یا همان استراتژی باید دارای انعطاف پذیری و پاسخ گویی بیشتری باشد. نکته مهم این است که دقیقاً در این شرایط است که استراتژی به جای بی اهمیت شدن ، اهمیت بیشتری پیدا میکند.
راه اندازی و اداره کردن یک کسب و کار موفق در عصر حاضر، به تخصص بالایی نیاز دارد. کسی که بخواهد شغل موفقی برای خود ایجاد کند، باید از تمام زوایای بازار کار خویش، اعم از نوع مشتریان و بازار هدف شناخت درستی داشته باشد. که در مقاله ” مشاوره کسب و کار ” نکاتی را در مورد مشاوره کسب و کار گفتیم که قبل از انتخاب مشاور باید حتما مطالعه کنید
تعریف استراتژی در تعیین اهداف
مهم ترین رکن تعریف راهبرد این است که اهداف مدیریتی برای سازمان در نظر گرفته شود. حال با این حساب ممکن است اهداف سازمان مالی باشند مثل حجم گردش مالی، غیرمالی یا جذب تعدادخاصی مشتری باشد. به طور معمول اهداف مختلفی مانند افزایش سهم بازار و سود به طور هم زمان پیگیری می شوند مگر اینکه سازمان در موقعیت بد و دشواری باشد که تنها امر مهم در آن زمان بقا و حفظ سازمان و استراتژی است.
اما به جز اهداف مالی در تعریف استراتژی اهداف غیرمالی نیز وجود دارد. اهداف غیر مالی مانند کاهش جرم و جنایت که در مؤسسات ارائه خدمات عمومی و سازمان هایی که تحت نظارت دولت نیستند و یا به عبارت ساده تر فعالیت های داوطلبانه انجام میدهند، رایج هستند.
نکته مهم دیگر اهداف استراتژی این است که این اهداف در مرور زمان و در مسیر تلاش برای تحقق آن ها امکان تغییر دارند و تعییراتی می کنند. برای مثال اگر در نیمه راه متوجه شوید، رسیدن به آن هدف خاص که مدنظرتان است آسان تر از آن چیزی است که تصور می کردید، احتمالاً آنرا به سرانجام می رسانید و پس از آن به دنبال اهداف بزرگ تری خواهید رفت. و با توجه به اولین تجربه که تجربه موفقی است از پس اهداف تعریف راهبرد چیست؟ بزرگ تر نیز به راحتی بر خواهید آمد.
برای آشنایی با انواع استراتژی مقاله اختصاصی آن را مطالعه نمایید.
نقش های موفقیت آفرین استراتژی (strategy)
در رابطه با تعریف استراتژی یا همان تعریف راهبرد نیز تحقیقات بسیاری صورت گرفته است تا به نتایجی برسند. تحقیقات مختلف نشان می دهد که چهار عامل مشترک در رسیدن به موفقیت نقش قابل توجهای دارد. به طور کلی:
- اهدافی که سازگار (consistent) و بلند هستند: در واقع افراد موفق، تعهدی بلند مدت به اهداف حرفه ای دارند که با عزم راسخ آن ها را ادامه داده اند.
- درک عمیق و مناسب محیط رقابتی: روش تعریف نقش و پیگیری مسیر حرفهای افراد موفق نشان دهنده درکی عمیق و آگاهانه از محیط های بیرونی است که در آن فعالیت می کنند.
- ارزیابی عینی منابع: اکثر افرادی که به موفقیتهای بزرگ تعریف راهبرد چیست؟ میرسند، در شناسایی و استفاده از منابع در اختیار خود مهارت داشتهاند.
- به اجرا در آوردن اثر بخش: بدون اجرای اثر بخش، بهترین استراتژی ها نیز بی فایده است. اثر بخشی انسان های تأثیرگذار به عنوان رهبر و خالق سازمان های وفادار و حامی به منظور پشتیبانی از تصمیم و اجرای عملیاتی برای کسب موفقیت حائز اهمیت است.
لازم به ذکر است که این نقش استراتژی یا تعریف راهبرد را می توان در اکثر حوزه های تلاشهای انسانی مشاهده کرد. با یک بررسی کلی در رابطه با جنگها، بازی شطرنج، سیاست، کسب و کارهای موفق و اگر به این موارد نگاهی اجمالی بیندازیم یا آن ها را زیر ذره بین ببریم به این نتیجه خواهیم رسید که موفقیت افراد و سازمانها به ندرت نتیجه یک فرآیند کاملاً تصادفی بوده است. استراتژی به زبان ساده اگر بر مبنای این چهار عنصر قرار بگیرد تقریباً همیشه نقش مهمی ایفا می کنند.
اگر شما هم از آن دسته افرادی هستید که به فکر کسب و کار خانگی افتاده و قصد دارید بهترین ایده را مطابق با نیاز، شرایط زندگی و علاقه و استعداد خود انتخاب کنید حتما مقاله “ کسب و کار خانگی ” را مطالعه کنید
تعریف استراتژی یا راهبرد در سطوح مختلف کسب و کار
نکته مهم دیگر در استراتژی این است که این امر در تمامی سطوح سازمان جاری است و همه ی کسب و کار و تک تک کارکنان و اعضای آن را در بر می گیرد. استراتژی کلی شرکت به اهداف کلی و اهداف کلی دامنه فعالیت کسب و کار برای تأمین انتظارات ذینفعان می پردازد و نقشی حیاتی دارد زیرا تحت تأثیر تصمیمات سرمایه گذارن به گرفتن تصمیمهای استراتژیک برای کسب و کار تعریف راهبرد چیست؟ کمک می کند.
به طور کلی تعریف استراتژی شرکت معمولاً به طور اشکار در (( بیانیه مأموریت )) بیان می شود. استراتژی بخش های کسب و کار به عوامل مختلفی از جمله چگونگی رقابت درآمد در یک بازار خاص و تصمیم های استراتژیک مربوط به انتخاب محصولات، تأمین نیازهای مشتریان، دستیابی به مزیت رقابتی، بهره برداری یا خلق فرصت های جدید و … در بر می گیرد و بستگی دارد.
چند مورد از بهترین استراتژیها برای رشد کسب و کار
هدف از تدوین استراتژی رشد یک کسب و کار است. اما در خصوص بهترین استراتژیها برای رشد کسب و کار میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
۳ سطح مختلف استراتژی یا راهبرد برای یک کسب و کار چیست؟
احتمالاً تا به حال واژه «راهبرد یا استراتژی کسب و کار» را که در فضای کاری استفاده میشود، شنیدهاید. اما استراتژی دقیقاً چیست؟ تعریف راهبرد چیست؟ آیا میدانید که به انواع متفاوتی از راهبرد در سطوح مختلف سازمانتان نیاز دارید؟ در این مقاله، نگاهی به برخی از تعاریف رایج استراتژی میاندازیم و بر سه سطح راهبردی یا استراتژیک تأکید خواهیم داشت یعنی راهبرد شرکتی، راهبرد واحد کسب و کار، و راهبرد تیم و به برخی از ابزارها و مدلهای محوری خواهیم پرداخت که به هر یک از این حوزهها مربوط میشوند.
تعریف استراتژی یا راهبرد
سالهاست که مدیران و نظریه پردازان کسب و کار، استراتژی را مطالعه میکنند. اما پاسخ قطعی وجود ندارد که استراتژی واقعاً چیست. یکی از دلایل این مساله این است که مردم به شکلهای مختلفی درباره استراتژی فکر میکنند. مثلاً برخی باور دارند که باید حال را به دقت تجزیه و تحلیل کنید، تغییرات بازار یا صنعت خود را پیشبینی نمایید و بر این اساس برای موفقیتتان در آینده برنامه بریزید. اما به نظر سایرین، پیشبینی آینده بسیار دشوار است و آنها ترجیح میدهند راهبردهای خویش را اساساً متحول کرده و رشد دهند.
گری جانسون و کوان اسکولز ، نویسندگان «بررسی راهبرد شرکتی» میگویند که استراتژی، مسیر و هدف یک سازمان در درازمدت را تعیین میکند و اینکه راهبرد میبایست نحوه پیکربندی منابع جهت تأمین نیازهای بازار و سهامداران را مشخص کند.
مایکل پورتر، کارشناس و استاد استراتژی مدرسه کسب و کار هاروارد، بر نیاز به راهبرد یا استراتژی، جهت تعریف و تبیین جایگاه منحصربهفرد سازمان تأکید داشته و میگوید که راهبرد باید تعیین کند که منابع سازمانی، مهارتها و تواناییها میبایست چطور ترکیب شوند تا مزیت رقابتی حاصل شود.
به عقیده ما برنامهریزی برای موفقیت در بازار اهمیت دارد؛ و سازمانها بهمنظور بهرهگیری کامل از فرصتهای پیشرو باید آینده را در تمام سطوح پیشبینی کرده و برای آن آماده باشند. به عنوان مثال، بسیاری از سازمانهای موفق و سازنده، راهبردی شرکتی برای پیشبرد تصویر کلان خود دارند. هر واحد کسب و کار در داخل سازمان، دارای یک راهبرد واحد کسب و کار است، که مدیرانش از آن جهت تعیین نحوه رقابت در بازارهای اختصاصی خود استفاده میکنند.
در عوض، هر گروهی میبایست از راهبرد یا استراتژی خودش برای اطمینان از این مسئله استفاده کند که فعالیتهای هر روز گروه به حرکت سازمان در جهت درست کمک میکند.
بااینوجود، در هر مرحلهای می توان این تعریف ساده را از استراتژی یا راهبرد ارائه داد: «تعیین اینکه چطور قرار است در مرحله پیشرو موفق شویم.»
حالا نگاه عمیقتری به هر مرحله از راهبرد شرکت، واحد کسب و کار و تیم خواهیم انداخت.
راهبرد یا استراتژی شرکتی
راهبرد یا استراتژی شرکتی در عرصه کسب و کار به راهبرد کلی یک سازمان برمیگردد که از چند واحد کسب و کار تشکیل شده است و در چند بازار فعالیت میکند. این راهبرد مشخص میکند که کل شرکت چطور ارزش واحدهای کسب و کار درون خود را افزایش داده و از آن تعریف راهبرد چیست؟ پشتیبانی میکند، و به این سؤال پاسخ میدهد: «ما کل کسب و کار را چطور سازماندهی میکنیم، تا تمام بخشهای آن در کنار هم ارزش بیشتری نسبت به حالت فردی بیافرینند؟»
شرکتها میتوانند این کار را با ایجاد تواناییهای قدرتمند داخلی، با تقسیم فنآوریها و منابع در میان واحدهای کسب و کار، با جذب سرمایه مقرونبهصرفه، با توسعه و تغذیه یک نام تجاری قدرتمند، و الیآخر انجام دهند.
پس در این سطح راهبردی، دغدغه ما فکر کردن درمورد نحوه تناسب واحدهای کسب و کار درون شرکت با یکدیگر است و دانستن اینکه چطور باید از منابع برای بیشترین ارزشآفرینی ممکن بهره گرفت. ابزارهایی مثل استراتژیهای عمومی پورتر، ماتریس بوستون، ماتریس ADL و آنالیز VRIO به این نوع تجزیه و تحلیل و برنامهریزی سطح بالا کمک خواهند کرد.
طراحی سازمانی، عامل راهبردی و استراتژیک مهم دیگری است که در این سطح باید در نظر گرفت. نحوه سازماندهی کسب و کارتان، افرادتان، و دیگر منابع همگی بر مزیت رقابتی تأثیر گذاشته و میتوانند اهداف راهبردی شما را تأمین کنند.
راهبرد یا استراتژی واحد کسب و کار
راهبرد در سطح واحد کسب و کار، به رقابت موفق در بازارهای مجزا مربوط بوده و به این پرسش برمیگردد: «چطور در این بازار موفق شویم؟» بااینوجود، باید این راهبرد را به اهداف شناختهشده در راهبرد سطح شرکتی پیوند زد. تجزیه و تحلیل رقابتی، ازجمله گردآوری اطلاعات رقابتی، نقطه شروع فوقالعادهای برای توسعهی راهبرد واحد کسب و کار است. بخشی از این جریان، اهمیت فکر کردن به قابلیتهای اصلیتان و نحوه استفاده از آنها در جهت تأمین نیازهای مشتریان به بهترین شکل ممکن است. از آنجا میتوانید از آنالیز USP برای درک نحوه تقویت جایگاه رقابتی خود استفاده کنید.
از طرف دیگر به بررسی گزینههایتان برای خلق و بهرهبرداری از فرصتهای تازه نیاز خواهید داشت. پنج نیروی پورتر، واجبترین ابزار برای انجام این فرآیند است، درعینحال آنالیز SWOT شما را در فهم و پرداختن به فرصتها و تهدیدهای موجود در بازارتان یاری خواهد کرد.
شاید تعریف راهبرد چیست؟ درمورد کسب و کارهای کوچکتر، راهبرد شرکتی و واحد کسب و کار با هم همپوشانی داشته یا عین هم باشند. بااینوجود، اگر سازمانی در حال رقابت در بازارهای متفاوت است، آنوقت هر واحد کسب و کار باید به جهتگیری راهبردی خودش فکر کند.
بااینحال هر راهبرد واحد کسب و کار باید با راهبرد کلی شرکت همتراز باشد، بهخصوص در جایی که نام تجاری شرکت اهمیت دارد. راهبرد یا استراتژی واحد کسب و کار شما احتمالاً مشهودترین سطح راهبردی در هر حوزه کسب و کار است. افرادی که در هر واحد کار میکنند باید بتوانند میان این راهبرد و کاری که انجام میدهند، ارتباط مستقیم برقرار کنند. وقتی افراد بفهمند چقدر میتوانند به برد کسب و کارشان کمک کنند، اساسی برای یک نیروی کار بسیار سازنده و باانگیزه خواهید داشت. بدینترتیب، باید تعریف روشنی از مأموریت، چشمانداز و ارزشهای واحد کسب و کار داشته باشید.
راهبرد و استراتژی تیم
برای اجرای موفقیتآمیز راهبردهای شرکت و واحد کسب و کار باید گروههای داخل سازمانتان با هم کار کنند. هریک از این گروهها سهم متفاوتی در انجام این کار دارند، یعنی هر تیم باید راهبرد خودش را، هرچند ساده، در سطح گروهی داشته باشد.
این راهبرد گروهی باید مستقیماً به موفقیت راهبردهای واحد کسب و کار و شرکت منجر شود، یعنی تمام سطوح راهبردی، بکدیگر را حمایت کرده و ارتقا دهند تا موفقیت سازمان تضمین شود.
در اینجاست که تعریف هدف و مرزهای گروه، مثلاً با استفاده از یک منشور تیمی؛ و مدیریت آن با استفاده از تکنیکهایی مثل مدیریت توسط اهداف و استفاده از شاخصههای کلیدی عملکرد به کار میآید.
برای دستیابی به اهداف راهبردی یا استراتژیک که در سطوح بالاتر سازمان تعریف شدهاند، باید عملکرد باکفایتی داشته باشید؛ بنابراین، یک عنصر مهم از راهبرد گروهی، اجرای بهترین اقدامات برای رساندن گروهتان به اهدافش است. فعالیتهایی که مدیریت تأمینکننده، کیفیت و برتری عملیاتی را بهینه میسازند نیز عوامل مهمی در ایجاد و اجرای یک راهبرد گروهی مؤثر محسوب میشوند.
نکات کلیدی
شاید تعریف راهبرد یا استراتژی دشوار باشد، اما این تعریف بد نیست: «تعیین نحوهی بُرد ما در دوره پیش رو.» در عرصه کسب و کار، سطوح متفاوت راهبردی وجود دارد. هریک از آنها تمرکز متفاوتی داشته و نیازمند ابزارها و مهارتهای متفاوتی هستند.
راهبرد شرکتی، بر سازمان بهعنوان یک کلیت تأکید دارد، درحالیکه راهبرد واحد کسب و کار، توجه خود را به یک واحد یا بازار کسب و کار مجزا معطوف میکند.
درنهایت، راهبرد گروهی نشان میدهد که یک تیم چطور به سازمان در رسیدن به اهداف و مقاصد کلیاش کمک خواهد کرد.
دیدگاه شما